دیروز “گل آقا” تلفن زد، خیلی عصبانی که :
- “این لاطائلات چیست که تو هر روز به هم میبافی”؟
گفتم: حالا عصبانی نشوید، بفرمائید اینجا آب خنکی، چیزی …
گفت: همین دو کلمه حرف حسابت خودش آب خنک است!
گفتم: پدر جان محظورات را که میدانی، الان زمان جنگ است و …
هنوز حرفم تمام نشده بود که شروع کرد عین کاتیوشا از پشت تلفن حرف شلیک کردن که :
- “مرد حسابی، جنگ چه ربطی به تو دارد؟ نشستهای جای گرم و نرم، کار خودت را هم درست انجام نمیدهی، اسم جنگ را میبری. تو مگر مامور آفند و پدافندی؟ روزی دو سه خط مینویسی آن هم به این خنکی. انتقاد که میکنند میگویی زمان جنگ است. پس وزارت دارایی چه بگوید که از 150 میلیارد مالیات مشاغل، 115 میلیاردش را وصول نکرده! 115 میلیارد آنهم در زمان جنگ نگرفتن سخت است یا دو کلمه حرف حساب زدن؟ پس آنها که مدیر دولتی وزارت آموزش و پرورش را خیلی قرص و محکم توی مدرسه خصوصیشان راه ندادند چرا از این بهانهها نمیگیرند؟ از وزارت بهداری یاد بگیر که توی کار خودش در مانده بود، آموزش پزشکی را هم تقبل کرد. وزارت مسکن را ببین که همهی خانههای مناطق جنگی را درست کرد، همه را صاحبخانه کرد، هیچ از این حرفها نزد، مگر تو …” دیدم دیگر دارد شورش را در میآورد. دویدم وسط حرفش و گفتم: تو که همهاش شعار میدهی، اینها همه “تحلیل” دارد.
دوباره سرم داد کشید که :
- “تحلیل سرت را بخورد. من تحلیل ترا میخواهم چه کنم. همان حرف حسابت را بزن. عجب زمانهای شده … از کشاورزی میپرسی، “تحلیل” میدهند. از خوانین میگویی، “تحلیل” میدهند. از صنایع میگویی، “تحلیل” میدهند. از صادرات میپرسی، “تحلیل” … از واردات میپرسی، “تحلیل” … در دیپلماسی، “تحلیل” … چپ میروی، “تحلیل” … راست میروی، “تحلیل” …”
این دفعه دیگر خودم سرش داد کشیدم که : مرد حسابی تو که با این حرفهایت همه را “تضعیف” میکنی.
گفت: بفرمائید! “توصیف” را میگویند “تضعیف” اگر راست میگوئی بیا چند روزی با این بسیجیها برو جبهه.
گفتم : من بروم جبهه، پس کی حرف حساب بزند؟
قاهقاه خندید و گفت : “جنگ نمیروی که حرف حساب بزنی، حرف حساب نمیزنی که جنگ است، جای هر چیزی “تحلیل” میکنی، انتقاد که میکنند، “تضعیف” میشوی … خوب بهانهای دستت افتاده … شترمرغ که میگویند یعنی همین …”
و گوشی را گذاشت.
خودمانیم، به نظر شما این “گل آقا” ضد انقلاب نشده؟
“مش رجب”
روزنامه اطلاعات 8 اردیبهشت 1365
بازهم از همین روز بخوانید :