نگاهی بر آنچه در این شماره خواهید خواند
سینمای روز، آموزش روز
مهدی رحیمیان
هنوز هم بزرگترین سرمایه هر حرفه و صنعت در جهان امروز، نیروی انسانی است. بهخصوص در صنایعی که از ویژگی فرهنگی برخوردارند و بر جامعه خود بطور مستقیم تاثیرگذارند، نیروی انسانی اهمیتی مضاعف پیدا میکند. صنعت سینما خیلی وقت است که صد ساله شده اما سابقهی مراکز آموزش علوم و فنون سینما به این میزان نیست. سینما تا مدتها از درون خود نیروی کارآمد و حرفهایاش را تامین میکرد. و زمانیکه دانشگاهها و مدارس سینمایی شکوفا شدند جز بخش محدودی از تخصصهای این صنعت را تامین نمیشد. در ایران هم صنعت سینما سابقه طولانی دارد و سالیان درازیست که مراکز آموزشی و حرفهای، بخشی از نیروی انسانی این صنعت را تامین کرده است. با وجود این، همچنان حرفهها و تخصصهایی وجود دارد که بدلیل نیاز به تجربه و عمل از طریق ساز و کارهای علمی و آکادمیک حمایت نمیشود و سینمای ما نتوانسته نیروهای خود را بروز کرده یا تامین نماید. در صنعت پیچیدهای مثل سینما که در بسیاری از کشورها شرایط گذار به دیجیتال را پشت سر گذاشته، و علاوه بر ابزارهای فنی به خلاقیت و هنرورزی فراوان نیاز دارد، برای روزآمد شدن و آشنایی با چند و چون پیشرفتها و دستاوردهای فنی و هنری نوین نیازمند آموزش و بازآموزیهای مقطعی و مستمر است…
اخبار سینمای ایران
محراب توکلی
…فیلم سینمایی «بن بست» که به گفتهی کارگردان این فیلم، وینکو میدرندورفر، با هدف احیای روابط انسانی و نمایش حساسیت به سرنوشت دیگری به عنوان یک ارزش مهم ساخته شده در سی و هشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر به نمایش گذاشته خواهد شد. میدرندورفر معتقد است عدم همدلی در روابط بین فردی یکی از حادترین مشکلات جهان به حساب میآید و سرمایهداری ظالم و بیرحم، روابط انسانی و غمخواری برای دیگران را از بین میبرد و جهان را به سمت جنگی همه جانبه سوق میدهد. وی که در حرفههای نویسندگی، مقاله نویسی، نمایشنامه نویسی و کارگردانی تئاتر نیز مطرح است، در این فیلم توانسته با ترکیب ایدههای سینمایی و تئاتری فضای تاثیرگذاری را خلق کند. داستان فیلم با حضور دو زوج با تفاوتهای بسیار، یکی از طبقه مرفه اسلوونی و دیگری از طبقه کارگر مهاجر بوسنی در یک خانه دنبال میشود و روابط این چهار شخصیت را در محیطی پرتنش دنبال میکند. نامگذاری این فیلم را میتوان با این گفتهی کارگردان مرتبط دانست، که: “جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، جهانی در بنبست است. ما در نوعی بنبست تمدنی گیر کردهایم که گریز از آن بدون درک متقابل و احترام به ارزشهای اساسی انسان و انسانگرایانه امکانپذیر نیست.”…
گفتگو با آزاده صمدی
عباس نصرالهی
…من اصلا این حرف شما را نمیتوانم بپذیرم. زیرا تعداد کارهای جدی من در تمام این سالها همواره بیش از کارهای کمدی بوده است. من شاید سه یا چهار فیلم کمدی بازی کردم. قطعا خود من کارهای جدی را بیشتر میپسندم. و از آنجا که در سینمای ما ژانر معنا ندارد و نه سینمای موزیکال، نه اکشن و نه سایر ژانرها و تقریبا هیچ تنوع ژانریای وجود ندارد، پس به ناچار همین درامهای اجتماعی و خانوادگی انتخابهای پیش رو هستند و فکر میکنم تعداد حضور من در این شکل از فیلمها بسیار بیشتر است. ارغوان، سراسر شب، آفریقا، سیزده و چند فیلم دیگر جزو این دسته بودهاند. اما کارهای کمدی اصولا در سینمای ما بیشتر دیده میشوند و بیننده بیشتری هم دارد. اما دلیل من برای حضور در فیلمهای کمدی هم همانهایی بوده که پیشتر از این گفتم، یعنی نقشهای متفاوتی که در این فیلمها وجود داشتهاند و اینها برای من چالشی بودهاند تا ظرفیتهای بازیگری خودم را بسنجم. البته پس از اینکه چند فیلم کمدی بازی کردم، متوجه این هشدار شدم که اگر در آن ژانر و فضا بمانم، شاید دیگر راه برگشتی وجود نداشته باشد و بیرون آمدن از آن فضا سخت است…
بزرگ مردان کوچک
پژمان خلیل زاده
…مجید مجیدی پس از سالها فاصله از سینمای شخصی و جهان خودش بار دیگر با «خورشید» رجعتی به دنیای خود نمود. او بعد از ساخت فیلم «محمد رسولالله» و اثر آخرش«آنسوی ابرها» که در هند مقابل دوربین برد ، با «خورشید» ما را به یاد جهان کوچک بچههای بزرگمرد همچون «بچههای آسمان»، «بدوک»، «رنگ خدا» و «آواز گنجشکها» انداخت. در روز پایانی جشنواره فجر سی و هشتم پس از دیدن آثار بد و منفعل و یکی دو اثر نصفه و نیمهی خوب، بالاخره بهترین فیلم جشنواره را دیدم. «خورشید» یک درام کلاسیک با ضرباهنگی ریتمیک است که تا لحظهی آخر مخاطبش را با خود همراه میکند. کودک مبارز فیلم که نامش علی است همچون کودکان دیگر مجیدی در برابر سختیها و سدها محکم میایستد و در همان نوجوانی بزرگ میشود. داستان فیلم بسیار جذاب روایت شده و مرکز دوربین علی است و بقیهی دوستانش مکمل کنشهایش. شخصیتپردازی مجیدی و همراه کردن مخاطب در سیر پیرنگ و درام بدون کوچکترین سکته و انفعالی، بینظیر است و دوربین هومن بهمنش به حدی فضا ساز عمل میکند که به خوبی تونلهای تنگ زیر زمین را در جایی که نشستهایم حس کرده و با کاراکتر همراهیم. هدف علی یافتن گنجی زیر تونلهای مدرسهی خورشید است اما گنج اصلی در تلاش و ایستادگی اوست که معنا میگیرد…


مجله اینترنتی ویکی تماس
شماره 146 – ویکی سینما
نسخه کامل گاهنامه را از اینجا تهیه نمائید
نقد سینمای جهان
گروه نویسندگان
…واقعیت کدام است؟ -این شاید نخستین پرسش در مواجهه با پدر باشد؛ فیلمی در روایتِ نقطه دیدِ یک ذهن پریشان؛ ذهنی سرگردان و فرسوده که مدام خاطرات، توهمات و تخیلات را درهم میریزد -به جستوجوی اندک آسودهگی، و تنها چیزی که نمییابد و نمیپاید، آسودهگی است. در این حالِ سرگردانی، تشخیص خیال از واقع تا حدی دشوار به نظر میرسد، و تماشاگر، ویلانِ این بیسرانجامی است. با این حال دقت در شیوۀ روایت و تشریحِ راهبرد متن میتواند در رفع ابهامها مؤثر واقع شود. پدر در پردازش داستانهای عینی/ ذهنی نه یک شیوۀ انتزاعی که رویکرد واقعگرایی را برمیگزیند و همین امر گویای این نکته است که فیلم چندان که تصور میشود با «عدم قطعیت» میانهای ندارد و میتوان برای پیرنگ، آغاز و پایانی مشخص در نظر گرفت. در واقع پیچیدهگیِ پدر از سرِ درآمیختهگیِ غیرقابل تفکیک لایههای عینی و ذهنی نیست بلکه ابهام مدنظر حاصل اجرای این دو مدل در بستر واقعیت است. شاید یکی دیگر از دلایلش این باشد که نظام سینمای صنعت با آن جنس روایتِ انتزاعی همواره در تناقض بوده -مگر در موارد خاص، و اکنون پدر نه یک فیلمی خاص که یک اثر قابلبحثِ «اُسکاری» است. با نگاهی جزئیتر میتوان رهیافتِ درستتری نسبت به راهبردهای روایی متن دریافت کرد -که مسیری است به هموار کردن پرسشِ «واقعیت چیست؟» و تفکیکِ آن از خیالات و توهمات…
«بنینی»؛ پرتره اجتماع معاصر ایتالیا
علی فرهمند
…«بنینی» شمایل یک انسان بسیار ساده و معمولی است و همه چیز را مطابق با سادهانگاریاش پیش میبرد. نه مانند چاپلین رند است و زرنگ و نه مثل پرسونای وودی الن، متفکر. نه فکرهای بزرگِ «گروچو» را در سر میپروراند و نه مانند «چیکو» خنگ است و بیعرضه. یک آدم عادی است با کسب و کاری معمولی که تمام دغدغههاش در کار و خورد و خوراک و غرایزش خلاصه شده است. کت و شلوارِ گشاد، ریشهای تراشیده و موهای ژولیده، فکرها و حرفهای معمول -که با لحنی توأمان طنز و حماسی و زبانِ کمتر محاورۀ بیرون آمده از دلِ «کمدی الهی» اداش میکند؛ چیزی که مربوط است به فرهنگ و زبان ایتالیا. دوبله، این پرسونا را نابود میکند -درست مثل «توتو» که تنها در زبان ایتالیایی معنای کامل خود را مییابد. «بنینی» در فرهنگ معاصر ایتالیا، ملغمهای است از «دانته» و «برلوسکونی»؛ همانقدر شاعر و عاشقپیشه که میلطلب و عیاش. شمایلی از جامعۀ ایتالیا. میل به پلیدی دارد امّا سادهدلیاش، مذهب نصف و نیمه و احساساتگراییاش، مانع از بدذاتیاش میشود…
نظریه نقد نو در سینما
محمد هاشمی
…نقد نو از دهه 1930 تا 1960 در امریکا رهیافت غالب در نقد ادبی بود. امروزه دیگر نمیتوان آن را نو به حساب آورد ولی نقد نو در مقطعی، به خصوص بر نقد ادبی قرن بیستم و بر نظریهپردازان انگلیسی زبان سایه افکنده بود. عنوان نقد نو نخستین بار در کتاب نقد نو (New Criticism)(1942)نوشتهی جان کرو رَنسِم به کار رفت. وی در این کتاب از منتقد وجودی(ontological critic)سخن میگوید. منتقدی که تصدیق میکند شعر (که در نقد نو مترادف هرگونه اثر ادبی به کار میرود) وجودی است عینی و ملموس همچون تابلوی مونالیزا اثر لئوناردو داوینچی یا پارتیتور قطعه مسیح اثر هَندِل و یا حتی هریک از عناصر شیمیایی همچون آهن یا طلا. میتوان شعر را همچون اشیای عینی مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و فارغ از نیت یا حالت عاطفی مؤلف آن یا ارزشها و عقاید مؤلف یا خوانندهاش، به کشف معنای حقیقی یا صحیح آن نائل آمد. نقد نو، که طی تاریخ طولانی و موفقیت آمیز خود به نامهای مدرنیسم، فرمالیسم، نقد زیباییشناسانه، نقد متون و یا نقد وجودشناسانه خوانده شده است، معرف پیکرهای منسجم از نظریات و روشهای نقادانه که مورد توافق همه پیروانش باشد، نیست. پیروان نقد نو گروهی التقاطیاند که وجه اشتراکشان مخالفت با شیوههای رایج در دانشگاهها در نیمه نخست قرن بیستم است. در آغاز سده بیستم (که اغلب نقطه آغاز دوره نوگرایی یا همان مدرنیسم نامیده میشود)، پژوهش ادبی تحت سیطره تحقیق زندگینامهای بود. نقش نقد آن بود که از زمینه تاریخی متن پرده بردارد و چند و چون تأثیر زندگی مؤلف در نوشتههای وی را معلوم سازد…
منوچهر طیاب: یک نگاه عاشقانه به ایران
همایون امامی
…اگر خواسته باشم در یک جمله منوچهر طیاب را توصیف کنم، به یک عبارت بیشتر نمیرسم؛ و آن عبارتی است که بر تارک این یادداشت دیده میشود: «منوچهر طیاب: یک نگاه عاشقانه به ایران» و به واقع نیز چنین است؛ ایران برای طیاب فقط مشتی خاک نبود، فقط یک زیستبوم نبود. بل خاک بود و مردمانی پا سفت کرده بر آن، استوار و سرافراز. طیاب هیچگاه ایرانزمین را بدون ساکنانش در نظر نگرفت؛ و چنین شد که فیلمهایش آکنده شدند از حضور چشمگیر انسان ایرانی. فرهنگ و شیوههای زیستی مردمان نواحی مختلف این دیار. از کویرهای تفتیده ایران بگیر تا حاشیه سرسبز و خرم البرز و از البرز بارانی بگیر تا دامنههای آکنده از شعر و شعور و موسیقی زاگرس و از زاگرس سرافراز بگیر تا امواج کف به دهان آورده دریای فارس که خود دریایی خروشانند از راز و رمزهای آیینی چون آیین زار و نخلستانهایی که با هویت انسانیشان با نفر شماره میشوند و از سر میمیرند، حتی اگر ریشههاشان در آب و سیراب باشد. طیاب یک نگاه عاشقانه بود به خاک و خِرَد و فرهنگی قومی که قدمت تمدنشان هزارهها را درمینوردد. چنین است که در ایران سرزمین ادیان (۱۳۴۹) فرهنگ را در مناسک دینی مردم سرزمینش میجوید، در مجموعه معماریهایش (۱۳۵۵-۱۳۴۸) فرهنگ و معماری ایرانی را زیر ذرهبین میگذارد و اینکه چگونه فرم و سبک خشت و خاک تجلی یافته در یک بنا، به زیبایی میگراید، اجزا و عوامل این زیباییها کداماند و چگونه یک بنای معماری، رفتار انسان و زندگی او را دستخوش تغییر و دگرگونی قرار میدهد…
شمیم بهار؛ دهه چهل و مشق های دیگر
امید روحانی
…جدا از بخش «راهنمای فیلم» یعنی همان نقدهای کوتاه و فشرده و یکی دو مطلب دیگر، بخش اصلیتر یعنی قصهها و نقدهای ادبی و دو سه نقد سینمایی حاصل دوران کار نسبتاً طولانی شمیم بهار است که در نشریهی بسیار تأثیرگذار «اندیشه و هنر». حاصل ممارست و عشق دکتر ناصر وثوقی، چهرهی برجستهی فرهنگی و سیاسی ایران از دههی ۱۳۲۰ تا انقلاب. نشریهای که تا چهار دورهاش را در سالهای دههی ۱۳۳۰ خود دکتر وثوقی منتشر میکرد و بیشتر به مباحث سیاسی-اقتصادی اختصاص داشت؛ و گهگاه ــبسیار گهگاه ــ مطالب هنری که وثوقی در آن نه تخصص ویژهای داشت و نه سلیقهای خاص. اعتقادات عمدتاً چپگرایانهی دکتر وثوقی در نوشتهها و انتخاب مطالب به رغم فضای ضد چپ و غیر مستقل سالهای پس از مرداد ۳۲ نشریه را خاص و محبوب کرده بود اما ورود شمیم بهار در آغاز سال ۴۲ و سپس حضورش به عنوان دبیر بخش ادبیات و هنرها، به مدت ۷ سال، نشریه را به فصلنامه یا گاهنامهای بدل کرد که بار فرهنگ و هنرش بسیار بر بخش سیاسی-اقتصادیاش میچربید. این دوره خود شامل سه دورهی پنجم و ششم و هفتم است. وقتی شمیم بهار از دبیری نشریه کناره گرفت و به دنبال کارهای دیگرش رفت، نشریه به تدریج باز به نشریهای بیشتر سیاسی-اقتصادی گرایش پیدا کرد و طبعاً تأثیر هنریاش کمتر و کمرنگتر شد. در میان فعالیتهای گوناگون شمیم بهار ــ نقدنویسی ادبی و ادبی هنری، نوشتن قصهی کوتاه و رمان، دبیری بخش یا مجموعه، ویراستاری انتشارات، تدریس، فیلمنامهنویسی و فیلمسازی (که به این آخری نرسید) ــ این کتاب فقط شامل بخشی از فعالیتهای او به عنوان منتقد ادبی و سینمایی و نویسندهی قصههای کوتاه و فیلمنامه است…