نگاهی بر آنچه در این شماره خواهید خواند
سینمای پساکـرونا و بحث کهنه نمایش فیلم های خارجی
مهدی رحیمیان
سینما بخاطر کرونا همچنان تعطیل است. چراغ سالنهای سینما خاموش است. اندک جنب و جوشی هم که در زمینهی تولید فیلم وجود داشت تحت تاثیر شرایط جدید کمرنگ شدهاست. حتی جشنواره فیلم فجر هم که همهساله کارنامه یکساله سینمای ملی را در ویترین خود ارائه میکرد معلوم نیست چگونه برگزار شود. در چنین شرایطی که نه فیلمی بنمایش درمیآید و نه برنامهای برای نمایش فیلمهای ساختهشده وجود دارد شاید حرف زدن در بارهی موضوع اکران یا نمایش فیلمهای خارجی عجیب یا بیهوده تصور شود. اما مگر قرار است وضع بهمین منوال بماند؟ برعکس، فکر میکنم حالا که آرامش و سکونی بر سینمای کشور حاکم است شاید بهترین فرصت باشد تا مسئولان و اهالی اداره سینما به این معضل سیسالهی سینمای ایران بپردازند و با اندیشه و دورنگری راهحلی میانه برای خواستهی مخاطبان و موافقان کثیری که از تماشاگر تا صاحب سالن سینما را شامل میشود و دغدغههای مخالفان از تهیهکنندگان فیلم تا برخی مدیران پیدا کنند. سالهاست که موضوع نمایش فیلم خارجی روی میز دستاندرکاران سروسامان دهی به سینمای ایران مانده است. در حقیقت این موضوع همه ساله گوشهای از تصمیمگیریهای مدیران را بخود اختصاص داده، در نظامنامههای مختلف سینمایی مطرح شده، نقل جوامع مختلف سینمایی بوده اما هرگز بطور جدی طرح و حل وفصل نشدهاست.
اخبار سینمای ایران
الناز دیمان
…بخش دوم جشنواره بینالمللی فیلم مقاومت که شامل بخشهای اصلی، سیدالشهدای مقاومت ، نقد، پژوهش و تحلیل وفیلمسازان بسیجی بود از اول تا هفتم آذر ماه برگزار شد. این جشنواره به صورت آنلاین برگزار شده و آثار راهیافته به آن به صورت همزمان در دو پلتفرم «نما فیلم» namafilm.ir و «عمار یار» ammaryar.ir اکران شدند. مراسم پایانی این جشنواره هفتم آذر ماه برگزار شد.در بخش بهترین تحقیق و پژوهش مستند بلند مسابقه اصلی نیز از بین نامزدها: غزه، آتش در گلستان، مهدی عراقی را بکش، عابدان کهنز، خاطرات بادیه، تندیس، دیپلم افتخار و جایزه نقدی جشنواره به سید مصطفی حسینی برای مستند بلند «مهدی عراقی را بکش» تعلق گرفت.در بخش بهترین کارگردانی فیلم سینمایی از بین نامزدها: ۲۳ نفر، آبادان یازده ۶۰، شبی که ماه کامل شد، لباس شخصی، خروج، تندیس، دیپلم افتخار و جایزه نقدی جشنواره به ابراهیم حاتمیکیا برای فیلم «خروج» تعلق گرفت.در بخش بهترین فیلمنامه فیلم سینمایی مسابقه اصلی، ۲۳ نفر، عمر و ما، شبی که ماه کامل شد، داستان خونی، منطقه پرواز ممنوع به عنوان نامزد معرفی شدند که در نهایت تندیس، دیپلم افتخار و جایزه نقدی جشنواره به مهدی جعفری برای فیلم سینمایی «۲۳ نفر» رسید.جایزه ویژه هیات داوران نیز به مهرداد خوشبخت برای کارگردانی فیلم «آبادان یازده ۶۰» اهداء شد…
گفتگو با شبنم مقدمی؛ به بهانه حضور پررنگ او در سینمای ایران
عباس نصراللهی
برای یافتن شناخت نسبت به این فیلمسازان با آنها گفتگوهایی انجام میدهم، اگر فیلم کوتاهی ساخته باشند، تماشا میکنم و مهمتر از اینها فیلمنامه را میخوانم. حتما در بین این انتخابها اشتباهاتی هم داشتهام. چون در نهایت نسبت به آن چیزی که در سر صحنه و اجرا رخ میدهد، آگاه نیستم، اما هیچگاه نسبت به این انتخابها پشیمان نبودهام. من فکر میکنم هرکسی یک بار اولی دارد و اگر برای بار اول اعتمادی صورت نگیرد، ادامه راه ممکن نخواهد بود و یا بسیار سخت میشود. ما به عنوان بازیگران تئاتر که هیچ خط و ربطی هم در هیچجایی نداشتیم، این حس را بسیار تجربه کردهایم، زیرا در سینما خیلی دیر به ما اعتماد شد. اکنون اعتقادم این است که چون من چنین موضوعی را عمیقا تجربه کردهام و حالا امکانی برای کمک به این افراد دارم، این اعتماد را رقم بزنم تا پیشرفتی در کار آنها حاصل شود. برای شخص من وقتی اولین بار در فیلم «فرزند خاک» این اتفاق رخ داد، با تعجب از آقای باشهآهنگر پرسیدم که نقش اول فیلم سینماییتان را به من دادهاید، مطمئنید؟ (خنده)، و حالا که به من اعتماد شده بود، صد در صد تلاشم را انجام دادم تا به عنوان بازیگری که از تئاتر آمده، جواب اعتماد کارگردان را بدهم. راجع به فیلمسازان فیلماولی هم همین صدق میکند. آنها آنقدر انگیزه و انرژی دارند و خوشحالیشان از این اعتماد به حدی زیاد است که تمام وجود خود را میگذارند تا بهترین کار را انجام دهند و جواب این اعتماد را به خوبی بدهند و همین هم باعث شده تا من همیشه از این انتخابها راضی باشم…
نقد فیلم سینمایی «لتیان»، ساخته علی تیموری
عزیز الله حاجی مشهدی
…كارگردان، در طراحی آگاهانهی فضاهای بسته ومحدود یك ویلا، آدم های فیلم را، در یك موقعیت تازه، به گونهیی دركنار هم قرار میدهد كه درست مثل تنه زدن غیرعمدی دو نفر در یك پیادهروی باریك، آنان را با وضعیت و شرایط تازهیی رو به رو میسازد. موقعیتی كه برای یكایك آنان تازگی دارد. بخش عمدهیی از تنشهایی كه میان این شخصیتها ایجاد می شود، حاصل همین همجواری ناخواستهی از پیش تجربه نشده است. درست درچنین فضایی است كه تضادها وتعارضهای پنهان و ناپیدای میان آنها، برای مخاطب فیلم، یكی بعد از دیگری آشكار می شود. منفعت طلبی برخی از آنها، همراه با ترس از تنها شدن یا از دست دادن یك رابطهی انسانی دلخواه و تك افتادن و بی پناهی، هریك را به تلاش و تكاپویی وامیدارد كه نتیجهی آن، به شدت گرفتنِ درگیریهای لفظی و حتی برخوردهای فیزیكی میان «طاها» (امیر جدیدی) و» سلما» (پریناز ایزد یار)و»یاسی» (سارا بهرامی) و»مریم» (ستاره پسیانی) و»رضا» (حسن معجونی) و «مانی»( علیرضا ثانیفر) میشود. در واقع، پیریزی یك موقعیت نمایشی پُرتنش، كه به لحاظ طراحی صحنه و نحوهی قرار گرفتن آدمهای این نمایش در كنار یكدیگر، فضایی تنشزا و پُربرخورد را خلق میكند تا هریك از شخصیتها، برای حفظ منافع و موقعیت دلخواستهی خود، دست به كار شوند و در میان آنها نوعی تلاش (از نوع تنازعِ بقا) برای حفظ جایگاه خود، رفته رفته به اوج میرسد و هیچ یك از آنان نیز به فرجام تلخ این درگیریهای به ظاهر ساده و كم اهمیت نیز نمیاندیشند…


مجله اینترنتی ویکی تماس
شماره 28 – ویکی سینما
نسخه کامل گاهنامه را از اینجا تهیه نمائید
نقد سینمای جهان
گروه نویسندگان
…کورتیزی که در فیلم تصویر میشود مرد زنباره و خشنی است که رفتاری غیرعادی و بسیار متکبرانه با بازیگران و دیگر عوامل صحنه دارد. از این رو فیلم در یک تناقض آشکار، امکان همذاتپنداری ما با شخصیت اصلی را -که لازمه پیشبرد چنین روایتی شخصی از زندگی اوست- از تماشاگر میگیرد و خواه ناخواه ما به عنوان شخصیتی نه چندان دلچسب و موجه به او نگاه میکنیم. به این ترتیب در جهان فیلم، زمانی که او به عنوان شخصیت خیر در برابر شخصیت شر قرار میگیرد ( نماینده دولت که میخواهد نظر دولت را تحمیل کند و در عین حال در صحنهای میخواهد به دختر کورتیز تعدی کند) در این الگوی کلاسیک، فیلم نیازمند همذات پنداری بیشتر تماشاگر برای درک شخصیت خیر فیلم برای همراهی با او است. این مشکل زمانی عمیقتر میشود که قضایای مربوط به دختر کورتیز و همین طور خواهر او (که در مجارستان گیر افتاده و سرانجام به کمپ آشویتس فرستاده میشود) به طور مستقیم با داستان کازابلانکا و انتخاب پایان فیلم ارتباط مییابد.فیلم در عین حال میخواهد اسطورهها را دست نخورده نگه دارد تا احیاناً طرفداران پر و پا قرص این شاهکار کلاسیک خشمگین نشوند. از این رو از نشان دادن دو ستاره ابدی فیلم، بوگارت و برگمن، خودداری میکند و در هر صحنهای که حضور آنها لازم است، میزانسن را طوری میچیند که ما تنها بدن یا سایه آنها را ببینیم و گاه تنها تصویر محوی از چهره آنها در انتهای کادر…
هَپی ولنتاین! ننسی مییرز؛ آخرین نفس های رؤیای آمریکایی
علی فرهمند
…سی سی باکسترِ آپارتمان (با بازی جک لمون) از سرِ بیعشقی -و ارتقای شغل- خانهاش را اجارۀ زوجهای بیمکان داده است؛ اغلب، همکارانش. او -پَرتشده از توی قصههای پریوار- جویای عشق است و در انزوای خویش، عشق را نمییابد -مگر در شمایلِ غمآلودِ محبوبِ دیگری! همهچیز برای برقراریِ یک قصۀ شاه پریان مهیاست و الگوی Fairy Tale مردِ دلال را بهعنوان آدم-خوبه برمیگزیند و آدم بد، مردی است که ضلع سوم این عشق (!) به حساب میآید. و اگرچه در پایان همهچیز با موازین اخلاقِ آمریکایی به سرخوشی میتَمامد؛ امّا موقعیت داستان چندان پاکیزه نیست! عاشقانهای است که در کثافتهای اجتماع شکل میگیرد. انگار در دلِ رؤیای آمریکایی، خوابهای شومی نیز برقرار است. و سنتیمنتالیسمی که وایلدر از قصههای پریوار بیرون میکشد، برآمده از بطن جامعه است. آپارتمان خواب اجتماعی مردم آمریکاست در حالی که خیانت، فحشا و بیاخلاقی جامعه را حکمرانی میکند. فیلم پُلی است میان رؤیای آمریکایی و پادفرهنگ دهۀ ۱۹۶۰ که اخلاق اجتماعی -از ذیل تقابل دو نسل- دچار دگرگونی شد. از این روی اندرو ساریس، فیلم را یک «قصۀ پریان کثیف» Dirty fairy tale میخواند…
نظریه تجربه زیبایی شناختی در سینما
دکتر محمد هاشمی
…در فیلم ماتریکس ساختهی برادران واچوفسکی، اندرسون به همراه دیگرانی که در جهان ماتریکس به سر میبرند، دچار خطای شناختی هستند. آنها چیزهایی را که در این دنیا میبینند، حقیقت میپندارند اما در واقع این حقیقت توسط نیرویی پلید، به آنان داده شده است: بیگانگانی که قصد دارند از قوای انسان برای مخازن انرژی خود استفاده کنند. سراسر روایت فیلم ماتریکس در این خلاصه میشود که چگونه قهرمان فیلم میتواند از فهم شناختی نادرستی که در جهان ماتریکس قرار دارد خارج شود و به فهم شناختی درست و حقیقی دست یابد که در قالب گزارههای صادق، در جهان خارج ماتریکس روایت میشود. بنابراین بحث اصلی این فیلم، «شناخت» است. اما در فیلم پاریس، تگزاس بحث دیگری مطرح است. در این فیلم، شخصیت تراویس، تا وقتی از زندگی با همسرش نوعی لذت زیبایی شناختی میبرد، یعنی لذتی که در خودش و برای خودش است (به قول کانت، لذت فارغ از علقه (disinterested interest) است، احساس خوشبختی میکند. اما شوربختی از وقتی شروع میشود که تراویس شروع میکند به همسرش به چشم مایملک و دارایی خود نگاه کردن و همسرش نیز به تراویس به چشم شوهری با کاربرد کار کردن و پول درآوردن برای او و بچه اش نگاه میکند. از اینجا به بعد، این دو نسبت به هم در میانهی لذت فارغ از علقهی زیبایی شناختی و لذت ناشی از امر مطبوع گیر میکنند و دچار تناقض میشوند و همین تناقض است که به از همپاشیدگی زندگیشان و سرگشتگیهای بعدی هردو منجر میشود…
یادی از دو مستند پیرامون دیگو مارادونا
مهگان فرهنگ
سینما در ذات خود رسانهای تاثیر گذاراست، زیرا در واقع نمایی قدرتمند ترین آنها است. سینما زبانی جهانی دارد و به راحتی از مرزها عبورکرده، فرهنگها را درمینوردد و در ذهن و احساس مخاطب رسوخ میکند. تا به امروز فیلمسازان متعددی دربارهی «دیه گو آرماندو مارادونا فرانکو» فوتبالیست بزرگ آرژانتینی آثاری ساختهاند. این آشکار است که در ساخت فیلم و یا خلق هر اثرهنری، خالق اثر میتواند از زاویهی ذهن خود به خلق اثر بپردازد اما مهمترین مساله بیان هویت، شخصیت و مفهومی است که قهرمان و یا موضوع اثر دارد. و این عناصر اگر به خوبی به تصویر درآید اثر را جاودانه و ماندگار میکند. در بین فیلمهایی که پیرامون دیه گو مارادونا ساخته شده دو اثر، یکی از امیر کاستاریکا در سال ۲۰۰۸ و دیگری از آصف کاپادیا در سال ۲۰۱۹ قابل تامل و بررسی است و با اقبال بیشتری روبرو شدهاند. چرا که بدون هرگونه اغراق، جبهه گیری و یا قضاوت و از طریق فرم و ساختاری مناسب و بر اساس الگوهای مطلوب، یک اثر مستند سینمایی را پدید آوردهاند. اما میتوان به چند مورد از فیلم های ساخته شده تا به امروز در مورد مارادونا اشاره کرد…