حدود دهسال پیش دیوید بوردول در مقالهای از افول نقد فیلم مینویسد و ادعا میکند که نقد فیلم همیشه در حال افول بوده اما هیچوقت کاملا از دست نرفتهاست. بوردول یکی از دلایل این امر را پدیداری بسترهای جدید نوشتن درباره فیلم یعنی نقد اینترنتی می پندارد. برای هم نسلان من که سینما را با چشمان خود میبلعیدیم و با نگاه به بزرگانی چون دوایی ها و شمیم بهارها و … که درباره فیلمها میگفتند و مینوشتند به تماشای فیلمها مینشستیم و آنها را میفهمیدیم، ادعای بوردول قابل تامل و درک است. نه اینکه آن بزرگان تمام شده باشند، نه بلکه زمانه عوض شدهاست. بنظر نمیرسد منتقدان فیلم همچنان مرجع فهم فیلم باشند. نقد فیلم دچار بحران در این مرجعیت شده است. یکی از مفاهیمی که در محافل مطبوعاتی و نویسندگی فیلم همواره مغفول مانده این نکته است که منتقدان فیلم هم میتوانند مولف باشند. همانطور که زمانی چنین بودند. در گذشتهای نه چندان دور در نسبت با تاریخ سینما، آستروک از مفهوم دوربین – قلم مینوشت و تروفو با اعلام مرگ سینمای بابا بزرگها تولد شورانگیز نقد جوان را با حضور نسل فرزندان همان باباها نوید میداد. یا گودار در خط مشی مولف از مولفان به شیوهای طرفداری میکرد که بازتعریف همنسلان خودش بود. آنها عملا در نقد فیلم مولف بودند و در بین خطوط نقد سینمایی، خود و سینما را تعریف میکردند. بحران در نقد فیلم تازگی ندارد. ریشههای این بحران به بلندای تاریخ سینماست. از همان دهههای اول قرن بیستم در مطبوعات آمریکا، منتقدان فیلم را به باد استهزا میگرفتند که در مورد چیزهایی که نمیفهمند مینویسند، یا اروپای همان دوران در پی وضع قوانینی بود که از انتشار نقد فیلمها جلوگیری کنند و یا مجلهی ورایتی ارگان هالیوود آن روزها از نقد فیلم بعنوان حرفهای رنگ و رو رفته و فرسوده یاد میکرد. تا همین دهههای اخیر که بخاطر مشکلات اقتصادی مطبوعات چاپی و کم رنگ شدن نشریات تخصصی، نیروهای نویسنده و در ردیف اول منتقدان هنری دچار ریزش شده و سایتهای آماتوری برخط توسعه پیدا کردهاند، نقد فیلم بصورت حرفهای آن با بحران وجودی مواجه بودهاست.
این تنشهای همیشهگی بین ذهنیت و عینیت در حوزه فرهنگ تصویری، تا به امروز نقد فیلم را همراهی کردهاست. من به این گفته تیاس الیوت که منتقد و هنرمند خلاق باید هراز گاهی جای خود را عوض کنند معتقدم و البته باور دارم که این دو حوزه حساس به تحلیل پدیدارها و خلق پدیدهها مکمل هم هستند. امروزه با پیدایی فناوری اینترنت، رابطه بین تولیدکنندگان و مصرف کنندگان کالاهای فرهنگی دستخوش تغییرات ساختاری شده است. گذشت آن زمانهی ما که دانش در محدودههای انضباط یا حرفههای آکادمیک محصور بود. امروزه اینترنت حوزه دانش را در دسترس همه قرار داده است. این واقعیت زمانه، بحران نقد فیلم را عمیق تر میکند. چون دیگر نقد فیلم کمتر زیر ذرهبین نکتهسنج دبیران و سردبیران پایبند به حرفه خود قرار می گیرد. و شمار فراوانی از دوستداران سینما بخاطر سهولت دسترسی به بسترهای نگارش، هرآنچه را که میپسندند در باره فیلم مینویسند. امروزه دیگربخاطر اشاعهی اینترنت، زمانهای که در آن نقد فیلم ما را بدیدن فیلم ها ترغیب میکرد و گاه سرنوشت اقتصادی فیلم ها را تغییر میداد به یک نوستالژی تبدیل شده است. نقد فیلم فراوان شده و همه منتقد فیلم شده اند. البته فیلم ها هم بیشتر به هنرهای چند رسانهای می مانند و در عین دیجیتال بودن، تعاملی، شبکهای، مینیاتوری و موبایلی شده اند. پس همانطور که فیلم دوستان قدیم به دوستداران جدید فیلم تبدیل شده اند، ما هم منتقدان جدید در حوزه سینما داریم.