ویکی تماس: چه کسی می گوید که ایرانیان اهل کار گروهی نیستند؟ می خواهیم امروز به یک مورد نقض اشاره کنیم و به تشکیلاتی بپردازیم که در قرن چهارم هجری راه افتاد و فعالیت کرد و تا امروز که حدود هزار سال از آن زمان گذشته هنوز ابعاد این تشکیلات نامکشوف مانده است.
تولید دانش با یک امضا
در قرن چهارم هجری در ایران، گروهی از دانشمندان در یک تصمیم جالب و قابل تامل تصمیم گرفتند که با نامی مشترک و صلح طلبانه کتاب بنویسند و آن را منتشر کنند. البته انتشار کتاب در آن زمان به مفهوم نوشتن کتاب و ارائه آن به تعدادی از افراد بود که از روی آن بنویسند و کتاب به این شکل تکثیر شود.
جالب است که تاریخ گزارشی از بروز اختلاف نظر در این گروه و یا رفتارهایی شبیه افشاگری یکی علیه بقیه وجود ندارد و به حسب ظاهر اعضای این گروه تا پایان عمر فعالیت شان، به مرام و مسلکی که انتخاب کرده بودند پایبند ماندند و آثاری هم که از این گروه منتشر شده حاوی مطالب ارزشمندی است که امروز هم مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.
نام هایی که هنوز هم مخفی اند
این گروه مخفیانه فعالیت می کردند آنقدر که هنوز هم کسی اسامی کامل آنها را نمی داند یک دانشمند تنها اسم پنج نفر را نام برده است که در این گروه بوده اند. مجموعه کتاب هایی که از این گروه به جا مانده تنها یک امضا دارد و آن اخوان الصفا ست. یعنی برادران صلح طلب.
به نظر می رسد اخوان الصفا دغدغه اصلاح امور جامعه اسلامی را داشتند و تمامی نوشته هایشان هم در همین راستاست. حال این که چرا تصمیم گرفته اند باهم کار کنند و مخفی هم باشند یکی از ابهامات سر به مهر تاریخ است.

51 کتاب با یک امضا
هزار سال از تشکیل و فعالیت این گروه گذشته است و هنوز کسی درباره آنها اطلاعات زیادی ندارد اما حدود 51 کتاب به نام آنها ثبت شده است. حول و حوش این گروه سوال های بسیاری مطرح است اینها چه کسانی بودند و چرا سری رفتار می کردند؟ چه هدفی داشتند و به چه مسلک و مذهبی بودند. جالب است که آنها حتی درباره موسیقی هم کتاب نوشته اند.

مبهم و مبهم
در میان مورخان و صاحب نظران درباره این گروه بحث های بسیار مطرح است و جالب است که حتی درباره زمان زیست این افراد هم بحث است. مثلا برخی می گویند تمام این نوشته ها متعلق به یک نفر است برخی می گویند این کتاب ها متعلق به شاگردان امام صادق و یا حتی خود ایشان است ، اما اکثر صاحب نظران بر این باورند که اینها گروهی از دانشمندان عمدتا ایرانی بودند که احتمالا در بصره و بغداد زندگی می کردند.
چرا مخفی کاری؟
علت این که مخفیانه فعالیت می کردند بیشتر به شرایط سخت سیاسی حاکم بر آن دوره بر می گردد که حاکمیت بنی العباس ایجاد کرده بود و افرادی به خصوص با گرایش های شیعی و غیرحاکمیتی را بر نمی تابید. اما این که آیا همه دانشمندان شیعه بوده اند یا نه. بحث فراوان است.
برخی این گروه را منتسب به فرقه باطنیه می دانند اما با توجه به منش مذهبی حاکمیت وقت که اهل سنت بود و تفکراتی نظیر شیعی گری و باطنی گری را بر نمی تابید. به نظر می رسد این گروه تلاش داشته است که برای جلوگیری از برخورد حاکمیت اسامی و مرام و مسلک خود را مخفی نگه دارد.
نکته دیگر این که شاید دانشمندانی که پذیرفته بودند تحت این نام، کتاب بنویسند می ترسیدند اگر نامشان در کتاب ها برده و معلوم شود که مثلا شیعه یا باطنی هستند، نوعی مخالفت میان صاحبان سایر تفکرات ایجاد کنند و چون به دنبال اصلاح جامعه بودند صلاح را در این دیدند که بدون ذکر نام کتاب بنویسند.
آیا اخوان الصفا مخالف حکومت بودند؟
برخی مورخان می گویند اخوان الصفا حکومت بنی عباس را قبول نداشت و مردم را دعوت به قیام علیه آنها می کرد. حال این که آیا این طور بوده یا نه خیلی روشن نیست. اما یک نکته قطعی است و آن این که از نوشته های این گروه می توان فهمید که اخوان الصفا با مدل حکومتگری بنی عباس مشکل داشت و آن را نمی پسندید.
یک نمونه موفق در فعالیت گروهی
آنچه که به نظر نویسنده درباره گروه اخوان الصفا از همه موارد دیگر جالب تر است این که تشکیل چنین گروهی آن هم در قرن چهارم هجری در منطقه ای که علی القاعده متعلق به حوزه تمدنی ایران است نشان از توانایی بالای جامعه ایرانی در کاری تشکیلاتی و گروهی دارد و این نکته در میان سایر نکات عجیب اخوان الصفا از همه برجسته تر است.
این گروه و نوع فعالیت هایشان که علی القاعده بر مبنای یک کار جمعی تشکیلاتی بسیار منسجم بوده است ناقض این نظریه است که ایرانیان اهل کار گروهی نبوده اند.

تجربه تشکیل اخوان الصفا تا جایی که نگارنده جستجو کرده است در هیج کجای جهان تا آن زمان اتفاق نیفتاده است و شاید بتوان آن را یک حرکت منحصر به فرد و ابتکاری در جامعه ایرانی دانست و نشانه ای از پیشرو بودن جامعه ایران در آن زمان فرض کرد.
اروپای مبتلا به کلیسا
در اروپا که بعدها دانشمندان بزرگی را به جهان عرضه کرد، در آن زمان حاکمیت با کلیسا بود، و کلیسا یکی از قواعد علمی خود را ممنوعیت فلسفه می دانست و همین مساله باعث شده بود که نوعی خمودگی و جمود در علم و علم ورزی در اروپا حاکم باشد.
یک نقطه روشن در اروپا که به تدریج گسترش یافت
البته یک نقطه روشن در تاریخ اروپای آن زمان دیده می شود و آن هم تاسیس چندین دانشگاه در شهرهای مختلف از جمله تاسیس دانشگاه بولونیا در سال 1088 میلادی است که آرام آرام و در قرون بعد به مرکز تجمع دانشمندان بزرگ تبدیل شد.
آخرین روشنایی های نور دانش در شرق
با این همه اگر بخواهیم یک مرکز دانش در آن زمان تصور کنیم قطعا این مرکز «بیت الحکمه» در بغداد بود که دانشمندان بسیاری در آن مشغول فعالیت بودند. اصولا در منطقه ای که به آن حوزه تمدنی ایران می گویند دانش در رشد و بالندگی به پیش می رفت اما همان طور که در نوشته های قبلی خود به آن اشاره کردم این دوره قطعا ماه عسل دانشمندان بود و بعد از مدتی خیلی زود تمام شد و جهان اسلام و دنیای شرق به مصائبی گرفتار شد که ماحصل آن به محاق رفتن علم ورزی و خاموشی چراغ علم بود.