ویکی تماس: دوره ای از تاریخ ایران هست که در آن یک دانشمند بزرگ ایرانی در حالی که از این شهر به آن شهر فرار می کند کتاب هایی نوشته است که اعجاب جهانیان را برانگیخته است.
اما جالب است که بدانید این دوره از تاریخ ایران، از نظر شکوفایی علم یکی از بهترین دوره هاست و دانشمندان ایرانی به نوعی در ماه عسل خود بوده اند.
تولد یک نابغه بزرگ در بلخ
در قرن چهارم هجری شمسی مقارن با اواخر قرن دهم میلادی در حالی که اروپا غرق در تفکرات بسته و متصلب قرون وسطایی کلیسا بود، یکی از نوابغ دنیا در ماوراءالنهر و در بلخ دیده به جهان گشود.
این دانشمند بزرگ با وجود عمر کوتاهی که داشت در علوم مختلف زمان خود کتاب هایی نوشت و نظریه هایی مطرح کرد که تا قرون متمادی مورد استفاده و ستایش دانشمندان مختلف بوده است.

درمان یک شاه در نوجوانی
ابن سینا در سال 359 ه – ش (980 میلادی) در بلخ به دنیا آمد و بعد از مدتی به بخارا سفر کرد. در نوجوانی با دانشی که در پزشکی کسب کرده بود توانست بیماری امیرنوح سامانی را درمان کند.
لطف امیر سامانی به بوعلی
امیر سامانی به شکرانه این کار، کتابخانه غنی بخارا را در اختیار او گذاشت تا از کتاب های آنجا بهره بگیرد. شاید جالب باشد بدانید که این امیر سامانی نقش مهمی در شکل گیری شاهنامه داشته است
کمک مهم امیر سامانی به فرهنگ ایران
او در دوره حکومت خود دقیقی شاعر (311 – 368 ه – ش) را به دربار فراخواند و از او خواست داستان های حماسی ایران قبل از اسلام رایج بین نقال های کوچه و خیابان را به نظم در آورد.
حماسه سرای بزرگ ایران یعنی ابوالقاسم فردوسی (319 – 404 ه – ش) بهره زیادی از تلاش های دقیقی در این زمینه برد.
کلا سلسله سامانیان که برخی اجداد آنها را به اشکانیان و ساسانیان نسبت می دهند برای احیای فرهنگ و تمدن پارسی نقش مهمی ایفا کردند.
بخارا مرکز علم و دانش
سامانیان کوشیدند بخارا پایگاهی امن برای رشد علم و دانش باشد. ابن سینا مدت کوتاهی در کتابخانه بزرگ بخارا بود و به گفته خود، در آنجا با کتاب هایی آشنا شد که هرگز جای دیگری ندیده بود.
لازم است این نکته را متذکر شویم که در آن زمان کتاب کالایی نایاب بود و یافتن یک نسخه از یک کتاب یک موفقیت بزرگ محسوب می شد چه برسد به یافتن کتابخانه ای عظیم در شهر بزرگی مثل بخارا.
اما ماه عسل ابوعلی سینا با کتابخانه سلطنتی دربار سامانیان دیری نپایید. چون عمر سلسله سامانیان رو به زوال رفت.
فرار ابن سینا از دست سلطان غزنوی
با برآمدن سلطان محمود غزنوی در منطقه خراسان بزرگ، شرایط برای ابن سینا و سایر دانشمندانی که هم عصر او بودند سخت شد.
رفتن یک خاندان و آمدن یک خاندان امروز برای ما یک قصه است اما شرایط زندگی را در شهرهایی که این اتفاقات آنجا می افتاد سخت می کرد.
از مصائب مردم مشرق زمین
این هم یکی از معضلات مردم مشرق زمین بود که شهرهایشان دائم در حال دست به دست شدن میان خاندان های مهاجم بود.
فرارهای مکرر ابن سینا از دست سپاه غزنوی
ابن سینا با نزدیک شدن سپاهیان سلطان محمود در خراسان بزرگ شهر به شهر می گریخت و به هر شهری می رسید مدتی بعد سر و کله غزنویان پیدا می شد و ابن سینا هم فرار را بر قرار ترجیح می داد.
بوعلی در زندان همدان
تا این که به همدان رسید. مدتی نزد شمس الدوله دیلمی ماند اما با مرگ او، فرزندان شمس الدوله به عللی نامشخص ابن سینا را به زندان انداختند.
با شورش مردم همدان پور سینا از زندان به اصفهان گریخت و نزد علاءالدوله از خاندان کاکویه رفت و در خدمت او بود که به همدان برگشت و آنجا از دردی ناشناخته در 58 سالگی درگذشت.
ابن سینا یکی از نوابغ بزرگ جهان بود اما جامعه ایران به جای این که محیطی امن برای فعالیت علمی و پژوهشی او فراهم آورد شرایطی ایجاد کرده بود که او دائم در حال فرار بود.
دانشمندان فراری در عصر شکوفایی علم
اگر اوج تمدن اسلامی را این دوره بدانیم که با تعدد دانشمندان مواجه ایم. ببینید مفاخر ایران در چه شرایط سختی برای علم آموزی و کشف حقایق کوشیدند و در پیشبرد علم بشر نقش ایفا کردند.
دانشمندان هم عصر بوعلی
کمی قبل از ابن سینا، زکریای رازی (۲۴۳−۳۰۴ ه – ش) زندگی می کرد. در آن سوی جهان اسلام ابن هیثم (344 – 419 ه – ش) بود که نظریاتش در فیزیک و علوم طبیعی اعجاب انگیز است.
تصویری منتسب به زکریای رازی
همزمان با ابن سینا در همین خراسان ابوریحان بیرونی می زیست که اتفاقا دیدارهایی هم با بوعلی داشت. ابوریحان (352 – 430 ه – ش) به روایتی اولین کسی در دنیاست که گرد بودن زمین را مطرح کرد.

او با ابزارهای ابتدایی آن زمان شعاع زمین را تخمین زد که تقریبا درست بود. همه این دانشمندان هم عصر با ابوعلی سینا بودند که موضوع جالب و قابل تاملی است.
با این همه وقتی امروز زندگی ابن سینا را می خوانیم و این که با وجود این همه هوش و استعداد دائم در حال فرار از شهری به شهر دیگر بود.
یا وقتی به زندگی ابوریحان بیرونی نگاه می کنیم و می بینیم که او هم زندگی سخت و دشواری داشت، احساس می کنیم که دانشمندان در آن بخش از تاریخ ایران چه روزهای سختی را سپری می کردند.
دهه های دشوارتر تاریخ در انتظار دانشمندان ایرانی
اما شگفت آن است که دانشمندان اسلامی در آن سال ها بهترین دوران خود را سپری می کردند و حوادث دهه های بعد که به زوال تمدن اسلامی انجامید بسیار تاریک تر و سخت تر بود.
خواجه نظام و جزم اندیشان ضدفلسفه
در سده بعد و با استیلای سلجوقیان بر بخش های بزرگی از ایران و جهان اسلام، خواجه نظام الملک (۳۹۷ تا ۴۷۱ هجری شمسی) – وزیر مقتدر دربار سلجوقیان – با گرایش های تند اهل سنت به قدرت رسید.

او مدارس نظامیه را پایه گذاری کرد که در نوع خود یک اتفاق بسیار خوب در علم ورزی بود. اما با نفوذ یافتن چهره های ضد فلسفه ای چون امام محمد غزالی در نظامیه بغداد، فلسفه به محاق رفت.
فلسفه دین مردم را ضعیف می کند!!
امام محمد غزالی (437 – 490 هجری شمسی) خود فلسفه خوانده بود اما معتقد بود که فلسفه دین مردم را به خطر می اندازد و با تدریس آن مخالف بود او حتی کتابی هم در رد نظریات فلاسفه نوشت.
البته به محاق رفتن فلسفه به تنهایی نمی توانست جریان علم ورزی در جهان اسلام را با مشکل مواجه کند.

مصائب فقدان یک دولت متمرکز
بعدها در قرون پنج تا هفت جامعه اسلامی خلافت عباسی نفوذ و اقتدار خود را نداشت و آشفتگی دیگر اجازه نمی داد آن محیط امنی که دانشمندان برای تحقیق و فلسفه لازم دارند شکل نگیرد.
وزرای کاردان رفتند و فرماندهان نظامی آمدند
علاوه بر این جایگزین شدن فرماندهان نظامی به جای وزرای کاردان ایرانی در دربار بنی عباس که از دوره متوکل عباسی شروع شده بود، تاثیر منفی زیادی در نگاه حکومت به علم و اهمیت آن داشت.
مجموعه این عوامل دست به دست هم داد که به تدریج جامعه اسلامی از شور و فعالیتی که در قرون دوم ، سوم، چهارم و پنجم جهان اسلام وجود داشت بیفتد.
تکمیل حلقه های بدبختی با هجوم مغول
در انتها هم بلای خانمانسوز مغول ها با ویران کردن شهرهای مختلف و کشتار وسیعی که راه انداختند. تمدن اسلامی و آن شکوه و عظمت مراکز علمی اش از بین برود.
بخارا که ابن سینا هم در آنجا مدتی فعالیت علمی می کرد با حمله مغول چنان ویران شده بود که تا قرن ها بعد سیاحان در گزارش های خود از ویرانه های آن یاد کردند.
سرنوشت غم انگیز بخارا و بیت الحکمه
بخارا بعدها با وجود بازسازی و رونق هرگز به جایگاه علمی سابق خود برنگشت. بیت الحکمه بغداد هم با هجوم مغول ها برای همیشه نابود گشت.
در حالی که بیت الحکمه در دوران هارون و مامون در اوج شکوفایی بود و دانشمندانی مثل فیبوناچی – ریاضی دان اروپایی قرن سیزدهم میلادی – از اروپا هم ، در بیت الحکمه درست خوانده بود.


ابهام بزرگ تاریخ
درباره علت انحطاط تمدن اسلامی هنوز دانشمندان نظریه می دهند و قطعا نمی توان لااقل تا به امروز جواب درست و قطعی برای آن نوشت.
اما به نظر می رسد نسبت مستقیمی بین «امنیت دانشمند و دانشجو»، «آزاد اندیشی» و «تعامل فرهنگی» با رشد علم و تمدن در جوامع وجود داشته باشد.
تمدن اسلامی قطعا تاثیر فراوانی از امنیت حاصل آمده از تمرکز و یکپارچگی کشور در اوایل حکومت عباسیان از سویی با آزاد اندیشی حاکم بر دربار هارون و مامون و نهضت ترجمه آن مقطع داشت.
علت از بین رفتن آن شکوه و عظمت تمدنی، چیرگی اشاعره بر مراکز علمی و به محاق رفتن آزاد اندیشی به دلیل تعصبات دینی و قطع ارتباط جهان اسلام با اروپا به سبب جنگ های صلیبی بود.
در آخر هم که مغول ها آمدند و همه چیز را سوزاندند. در نتیجه در عصر ابن سینا، دانشمندان علی رغم مشکلات فراوان در یکی از بهترین دوران علم ورزی در آسیای غربی و جهان اسلام زندگی می کردند.