ویکی تماس: رنسانس اروپا در زمان شاه اسماعیل آغاز شد و اتفاقات بزرگی که در اروپا در شرف وقوع بود، حوادثی در ایران جریان داشت که تفاوتی آشکار با اروپایی ها داشت. آن زمان که اروپای امروز در مراحل جنینی قرار داشت، ایران در چه حال و هوایی بود. شاید خوب است امروز به گذشته خود برگردیم و نگاهی تطبیقی به آن روزهای ما و آنها بیندازیم.
همان طور که گفتیم اروپای جدید که با رنسانس متولد شد تقریبا همزمان با عصر صفویه در ایران است، یعنی اروپا در زمان شاه اسماعیل گام های اول پیشرفت خود را بر می داشت. و البته ایرانیان هم آماده می شدند تا با شاهان جدید صفوی دوره ای جدید از حیات ایران را رقم بزنند.
شاه اسماعیل آغازگر عصر صفوی بود عصری که امروز کمتر ایرانی هست که از آن به بدی یاد کند. عصری که شکوه و عظمت به ایران بازگشت و همچنان که در ادامه می نویسیم، ایران بعد از قرن ها یکپارچه و تبدیل به یک امپراتوری بزرگ شد. اما وقتی به اروپاه در زمان شاه اسماعیل نگاه کنیم، آن وقت آن شکوه و عظمتی که اولین شاه صفوی به ایران داد چقدر جلوه خواهد داشت؟
***
اخباری مهم در جنگل های لاهیجان
در سه دهه پایانی قرن نهم هجری شمسی که مقارن با سال های آغازین قرن شانزدهم میلادی است، در جاده های بین اردبیل و لاهیجان گروه کوچکی به سوی اردبیل در حرکت بودند آنها شاید خودشان هم نمی دانستند که آینده ایران را خواهند نوشت. رهبری این گروه با نوجوانی شجاع بود.
او در کودکی پدرش را در جنگی از دست داد و خود و برادرانش به اسارت رفتند و چند سالی در شیراز زندانی بودند اما اسماعیل که آن زمان کمتر از 9 سال داشت، بعد از آزادی با کمک برادرانش توانست خود را به جنگل های شمال ایران برساند و مدتی خود را در جنگل های تنک لاهیجان پنهان کند تا زنده بماند. علت فرار او به شمال علاوه بر امکان بهتر برای پنهان شدن، حاکمیت یک فرمانروای شیعه در لاهیجان و شهرهای اطراف بود.
اسماعیل چند سالی در لاهیجان مانده بود و حالا بعد از آموزش هایی که توسط فرمانروای لاهیجان و تعدادی از دانشمندان این شهر دیده بود، می رفت تا عظمت خاندان صفوی را احیا کند. خاندانی که پایه گذار فرقه تصوف صفوی بود و سال ها در شمال غرب ایران با فعالیت های مذهبی و تبلیغی گسترده مریدان بسیاری یافته بود.
او، فرزند شیخ حیدر آخرین قطب خاندان صفوی بود و حالا یاران شیخ حیدر اسماعیل نوجوان را به عنوان رهبر و قطب خود برگزیده بودند در حالی که 14 سال بیشتر نداشت.
گفته می شود در سالهای سخت فرار و زندگی پنهانی شش نفر از مریدان صفوی از او محافظت می کردند و اجازه ندادند به اسماعیل آسیبی وارد شود.
آغاز لشکرکشی های اسماعیل
او بعد از استقرار در اردبیل که محل استقرار خاندان صفوی از دیرباز شده بود، طی فعالیت های تبلیغی لشکر بزرگی از ترکان آذربایجان، قفقاز و آناتولی جمع کرد و با لشکرکشی های متعدد طی هفت سال توانست کل ایران را به زیر سیطره خود بکشد و ایران بعد از قرن های متمادی باز هم طعم شیرین یکپارچگی را بچشد در حالی که او در آن زمان تنها 21 سال داشت. او آخرین بقایای مغول ها در ایران را برچید و دفتر حمله مغول به ایران که به وسیله نوادگانش تا قرن ها ادامه یافته بود را بست.

لشکری شجاع و از جان گذشته به نام صفوی
شاه اسماعیل صفوی قطب دراویش صفوی و یک شیعه معتقد بود و به همین دلیل در پس بسیاری از جنگ ها و تلاش هایش رد پای تفکرات مذهبی دیده می شود. شاه اسماعیل به سبب همین تفکرات مذهبی مریدانی داشت که حاضر بودند به خاطر او از جان بگذرند و همین مساله باعث شد که خود و لشکرش در دلیری و شجاعت سرآمد شوند.
همین خصلت لشکر صفوی باعث شد که آنها در بسیاری از جنگ هایشان با خاندان های محلی، به رهبری شاه اسماعیل بتوانند دشمنان را یک به یک شکست دهند پیروزی های متعدد شاه اسماعیل آن هم در نوجوانی او را تبدیل به اسطوره ای از شکست ناپذیری کرد. هر چند که این اسطورگی شاه اسماعیل دیری نپایید و سلطان سلیم عثمانی در جنگ چالدران شکست سختی به شاه اسماعیل تحمیل کرد. علت این شکست هم همان طور که خواهیم نوشت به خود شاه صفوی و مریدانش بر می گشت.

چالدران و اشتباه بزرگ شاه
جنگ چالدران نقطه سیاه کارنامه شاه اسماعیل است او وقتی در دشت چالدران در نزدیکی پایتخت اول صفویان در برابر لشکر مسلح و مجهز به سلاح های روز عثمانی اردو زد که لشکرش می خواستند با تیر و کمان بجنگند و جمعیت این لشکر هم کمتر از یک پنجم دشمن بود.
مورخان می گویند شاه اسماعیل و اطرافیانش از سر نخوت و غرور هیچ لشکری از شهرهای مختلف ایران جمع نکردند و با این تصور که شکست ناپذیر و مستظهر به امداد الهی هستند با همان لشکر همراه که بین 40 تا 50 هزار نفر بوده است به دشت چالدران وارد شدند. اما افسوس که اشتباه می کردند.
شاه اسماعیل در برابر لشکر سلطان سلیم که گفته می شود بیش از 200 هزار نفر با تجهیزات جدیدی مانند توپ و تفنگ بودند، علی رغم رشادت های فراوان، شکست سختی خورد و بعد از فروپاشی لشکرش، با حدود 300 نفر از مریدانش به درگزین همدان گریخت و لشکر عثمانی تبریز یعنی پایتخت را تصرف کرد و بسیاری گنجینه ها و یادگاران ارزشمند را با خود به یغما برد.

شاه اسماعیل و سال های پایانی
عثمانی ها حتی برخی از افراد خاندان صفوی را هم به اسارت بردند و البته زیاد در تبریز نماندند و با غنایم شان به آناتولی برگشتند. بعد از تخلیه تبریز توسط عثمانی ها، شاه جوان دوباره به تبریز برگشت و پرچم القصاص را برافراشت،
اما هیچ گاه انتقامی نگرفت و در سال های بعد هم دیگر آن شکوه و عظمت خود را بازنیافت و افسانه شکست پذیری اش هم باطل شد. او در سال های بعد بیشتر در حرمسرای خود بود و اقدامی نمی کرد تا آن که در 37 سالگی درگذشت.
با وجود پایان تلخ داستان شاه اسماعیل، او یکی از پادشاهان خوشنام ایرانی است و علی رغم شکست در چالدران و ظلم و ستم فراوانی که در جنگ ها و لشکرکشی هایش داشت، وجدان جامعه ایرانی از او به نیکی یاد می کند. تلاش های شاه اسماعیل برای یکپارچگی ایران و بازگرداندن شکوه امپراطوری ایرانیان از نظر مردم ما پسندیده و خوب ارزیابی می شود.
غفلت بزرگ ایرانیان و شاه از تحولات اروپا
با همه اینها شاه اسماعیل قطعه ای از پازل غفلت بزرگ ایرانیان در آن مقطع از تاریخ است و شاید خود هم نمی دانست که سهمی از این غفلت تاریخی را با خود حمل می کند.
اروپا در زمان شاه اسماعیل ، شاهد رشد خیره کننده ای در همه حوزه هاست. ما در اروپای زمان شاه اسماعیل در حالی که شاه ایران مشغول جنگ های داخلی است، با رنسانس و نوزایی مواجه هستیم. جوامع اروپایی به سبب داشتن آرامش طولانی مدت و نسبی در شهرهایشان در حوزه های علمی و صنعتی با اختراعات و ابداعات جدیدی روبرو هستند. چیزی که ایرانیان نه از آنها خبر دارند و نه بهره ای از آن می بردند.

ایرانیان سرگرم خود و بی خبر از همه جا
گویی ایرانیان سر در لاک خود فرو برده اند و برایشان مهم نیست که در دنیا به خصوص اروپا در زمان شاه اسماعیل چه خبر است. تاریخ ایران در عصر صفویه پر از اروپایی هایی است که به ایران سفر کرده اند و از زندگی و جامعه ایرانی کتاب ها نوشته اند اما چرا خبری از ایرانیانی نیست که در آن مقطع سری به اروپا بزنند و بیایند و به ما بگویند که در اروپا در زمان شاه اسماعیل چه خبر است ؟
به نظر می رسد حکام ایرانی هم که انتظار می رفت با استفاده از قدرت و توان خود بیشتر بدانند در اروپا چه خبر است، چنان مشغول جنگ های داخلی بوده اند که آن غفلت تاریخی رقم خورده است.
اروپا در زمان شاه اسماعیل به دلیل وجود بسترهای بسیار مناسبی که فراهم شده بود، به سرعت در حال رشد بود اما نه به آن شکل که شاه جوان ایرانی در مسیر رشد خود و کشورش دیده بود.
اروپا و گام های اول نوزایی
اروپا در زمان شاه اسماعیل در حال نوزایی و شکل دادن به اندیشه ای است که امروز غرب را تشکیل می دهد آنها در فیزیکی، شیمی ، صنعت و کشاورزی و از همه مهمتر در علوم انسانی از همان زمان پیشرفت های حیرت آوری می کنند. چیزی که ما در ایران ابدا شاهد آن نبودیم.
دانشمندانی مانند کوپرنیک و داوینچی متعلق به اروپا در زمان شاه اسماعیل هستند. کشیشی به نام مارتین لوتر که مسیحیت را دچار تحولات اساسی می کند هم مانند کوپرنیک تقریبا هم سن شاه اسماعیل است.
همان طور که شاه اسماعیل بزرگترین و اثرگذارترین ایرانی عصر خود است این دانشمندان هم تاریخ آینده اروپا را می نویسند. البته ما در سال های بعد دانشمندانی مانند ملاصدرا و شیخ بهایی در ایران را داریم که مسیری متفاوت از مسیر دانشمندان اروپایی را طی می کنند.

مرد بیمار اروپا که دردسر ما شد
در مقاله بعد به این سوال پاسخ خواهیم داد که چرا علوم و صنایع در اروپا در عصر صفوی رشد می کنند و در کشور ما خبری از این پیشرفت ها نیست. از نامه نگاری های شاه اسماعیل با اروپایی ها می نویسیم و این که «مرد بیمار اروپا» چقدر در عقب ماندگی ما و سایر مسلمانان از پیشرفت های اروپا نقش ایفا کرد.
اروپا در زمان شاه اسماعیل حاوی اطلاعات و نکات ارزشمندی است که باید درباره آن بنویسیم و بنویسیم. اگر می خواهیم بدانیم چرا عقب ماندیم و چرا اروپا رشد کرد.