نگاهی بر آنچه در این شماره خواهید خواند
حضور در آئین ادبیات
مسعود ملکیاری
ادبيات، گاهی نقش يك تخيل دسته جمعي را در جامعه و نهادهاي تشكيل دهنده از جمله خانواده ايفا ميكند؛ تخیلی که به تعبير فرويد، ارضای ثانويه (در معنايي عامتر) ناميده میشود. در جوامع بدوي اين تخيل جمعي به شكلگيري اساطير منجر شد. انسان، اسطورهها را از طريق افسانهها و حماسهها به عرصهي زندگي وارد كرد تا بتواند لااقل به سؤالات مبهمش، نظمي بدهد. اين فرآيند كه البته به نظر انديشمنداني چون كاسيرر، زاييدهي يك ذهن پيش منطقي است، سرچشمهی قصهگویی و (بیشتر) قصهپردازی شد.بعدها در جوامعي كه به خاطر تسلط حكومتهاي تمامیتخواه (قرون وسطي) و يا استبدادی، ترس از عصیان و عواقب آن مردم به شدت کنترل و مهار میشدند، انسان کمکم از ادبيات شفاهي به نگارش ادبیات روي آورد؛ ادبیاتی که میکوشید هرچه بیشتر از بند جاودانگیها و افسانههای خرافی نجات یابد و زمینی شود و سرگذشت عصیان انسان را روایت کند ولی با اینحال همچنان سایهی پادشاهان فرهمند را بر سر خود سنگین میدید. اين تأثير و ايفاي نقش را در همهي دورانها ميتوان جستجو كرد اما آنچه در يك نتيجه گيري كلي عايدمان ميشود اين است كه ادبیات در این دوران، مسیری یک طرفه داشت و «هدف انسانها از دخالت دادن خدايان در امور خودشان در حقيقت اين بود كه شيوهي زندگيشان را حفظ كنند. بقاي وحدت خانوادگي و خانگي را تضميين كنند و ترتيبي بدهند كه هيچ تغييري اين امنيت را به خطر نيندازد.»…
تازه ها
حمزه طاهری
…به گزارش شبکه سیانان، خانهی جی. آر. آر تالکین در آکسفورد انگلیس آن جایی است که سرزمین میانه در آن خلق شد؛ جایی که بیلبو بگینز اولین بار با گندالف ملاقات کرد و الفها و هابیتها با اورکها درگیر شدند.این خانهی قدیمی که تالکین در آن رمان هابیت و سهگانهی ارباب حلقهها را نوشت، به زودی به فروش گذاشته میشود. جمعی از بازیگران مجموعه ارباب حلقهها با هدف حفظ این خانه برای طرفداران و نویسندگان، یک کمپین تأمین مالی جمعی با عنوان پروژه نورث مور برای خرید آن راهاندازی کردهاند. از جمله این بازیگران میتوان به هنرپیشهی نقش گندالف یعنی ایان مککلن و مارتین فریمن که در مجموعه فیلمهای هابیت نقش بیلبو را بازی میکرد، اشاره کرد. این گروه قصد دارند خانهی تالکین را خریده و آن را به یک کانون ادبی تبدیل کنند.به گفتهی جان ریس دیویس بازیگر نقش گیملی در مجموعه سینمایی ارباب حلقهها، اگر این کمپین در رسیدن به هدفش موفق شود، خانهای که تالکین از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۴۷ در آن سکونت داشت، به اولین کانون در سراسر جهان تبدیل خواهد شد که به این فانتزینویس فقید اختصاص داده میشود…
داستان؛ زن برفی
شیرازه اسکندری
وقتی دختربچهی کوچکی بودم فکر میکردم که نام مادرم در زبان ژاپنی، یوکی به معنای برف است. ولی این بخشی از نام اصلی مادر بود و من تا شب مرگ پدرم نام کاملش را نمیدانستم.پنجسالم بود که مادرم در یک غروب خاکستری ما را ترک کرد، در حالی که نامش از آسمان میبارید و دور قاب در و پنجرهها را سپیدپوش کرده بود. با همهمههایی از خواب پریدم و از پشت پردهی نازک چادرخوابم، مادر را دیدم که خود را در کیمونوی براق و سپیدی میپیچد.تا جایی که به یاد دارم او همیشه لباسهای خشن پشمی مردم کوهستان را میپوشید. پشم همان بزهایی که به ما شیر و پنیر میدادند. در آن کیمونوی زیبای ابریشمی مانند یک ملکه بود. پوست روشن و سپیدش از پوست من هم رنگپریدهتر بود.روکو، پسری که در شمال کوهستان زندگی میکرد، هنگام بازیهای کودکی، مرا دختر شبح یا شیربرنج صدا میزد.آن شب، صورت مادرم آنقدر سپید بود که وقتی از پشت پرده نگاهش کردم چشمانم از شدت روشنی جمع شد.دیدم که سمت من میآید. پس فوری چهاردست و پا به تشکم برگشتم و خودم را به خواب زدم. مادر پرده را بالا زد و گفت:«سِکا، من دارم میرم.» با غلتی تظاهر به بیدار شدن کردم و پرسیدم:«کجا میری مامان؟» او هم پاسخ داد:«برمیگردم خونهی خودم، یه قول و قراری با بابات داشتم که حالا زده زیرش.»
گفتگو با اساطیر؛ بن مایه های داستانی در اسطــوره های ایرانی
مسعود ملکیاری
…به طور کلی زمینههای اساسی در قائل شدن به حق الهی برای یک پادشاه را میتوان در چند نکته برشمرد.اول آنکه این نوع پادشاهی در جوامعی ایجاد میشود که بافت سنتی دارند. همانطور که ذکر شد، در چنین جوامعی از آنجا که اصولاً ارتباط بیواسطهای با امر واقعی وجود ندارد و اجتماع همواره به دنبال ارتباط دهندهای میان خود و واقعیت است، واقعیت تنها در اسطورهها و افسانهها بازیابی میشوند. در واقع تاریخ، تنها زمانی که به اسطوره تبدیل میشود، امکان بروز مییابد. این یعنی نادیده گرفتن امر موجود و امداد از یک امر متافیزیکی برای تبیین هستیِ موجود.دوم آنکه پادشاه فرهمند در چنین جوامعی بخشی از همان فرآیند بازنمایی امر واقع است. گویی، امور ناپیدا، از امور جاری و موجود مشروعیت و اعتبار بیشتری دارند پس پادشاه نیز باید اقتدار خویش و پیامش را از همان منبع گرفته باشد.نکتهی سوم، عاطفی بودن جامعهی پذیرنده یک پادشاه فرهمند است. از آنجا که پیام پادشاه فرهمند، تنها در ازای احساس قلبی و تعهد شخصی افراد جامعه، اجرایی میشود ، تنها در پرتو یک عاطفهی فراگیر است که میتوان به نایب قدرت الهی روی زمین، مشروعیت بخشید. این ویژگی البته به دو دسته شدن چنین جامعهای میانجامد چرا که ممکن است برخی در نقطهی مخالف و در موضع تنفر قرار گیرند…


مجله اینترنتی ویکی تماس
شماره 30 – ویکی فانتزی
نسخه کامل گاهنامه را از اینجا تهیه نمائید
این عروسک های خوفناک
نسیم عربامیری
…«چاکی» ، «آنابل» ، «بیلی» «برامس» و «اسلاپی» فقط چند نامِ کابوسآور از عروسکهاییاند که طی سالهای گذشته در فیلم های ژانر وحشت به نمایش درآمدهاند و تماشاگران را با چشمان خوفناک و شیشهای ، چهره سرد و بیروح، حرکات آرام و وهمناک خود به ترس و دلهره انداختهاند. عروسکهایی که نهتنها همچون «چوپ بره» یا «پرنده گنده» مهربان و دوست داشتنی نیستند بلکه مانند کابوسی تا مدتها یقهی مخاطب را میچسبند و با حالات ترسناکشان او را رها نمیکنند. هالیوود ریپورتر نگاهی دقیق و اجمالی به تعدادی از این عروسکهای وحشتناک آثار نمایشی انداخته است که بد نیست با آنها آشنا شوید!…
داستان؛ بازماندگان
ستاره سمائی
هیچ کس از من راز زنده ماندن را نپرسید. حتی توهم نپرسیدی، اما خب من برایت میگویم. نامردی است اُهانا؛ همین که ما نجات پیدا کردیم. من و تو و همهی آنهایی که در غارمان بودند؛ با میلیونها رفتار بزدلانهی ناچیز.از اولش ژاپنی نبودم. هنوز هم مطمئن نیستم که باشم؛ برخلاف چیزی که همه فکر میکنند؛ چه سربازان اوکیناوایی که من را در دهانهی گودال پیدا کردند، چه دانشجوهای پرستاری که در بیمارستان برایم آبمیوه و برشهای چسبناک انبه آوردند، چه دکتر لاغری که سبیل دارد و میگوید پدرم است. و همینطور تو، اوهانا.انگار هیچکدامتان متوجه نیستید که قد من ۶ فوت است، با موهایی بلوند و چشمهایی آبی. انگار هیچکدامتان متوجه نشدهاید که من فقط انگلیسی میفهمم و حرف میزنم، چند کلمهای هم لهستانی.به نوعی درکتان میکنم، هرچند نمیدانم چطور. حتی میتوانم حروف روی پلاک برنجیای که دور سینهام، زیر این لباسهای بیمارستان بسته شده، بخوانم.هیچ اسمی رویش نیست؛ فقط اسم گروهان، شمارهی یگان و شماره سریالم. هرکسی میتوانم باشم، اما تو به من گفتی که اسمم «آراگاکیسان» است. حدس میزنم اسم همان سرباز ژاپنیای باشد که کنار من در دهانهی گودال پرید. البته، دکتر لاغری که سبیل دارد هم مرا «ایسامو» صدا میکند. فکر کنم اسم پسرش باشد…
آبگینه های جادویی؛ نقش آینه ها در آثار فانتزی داخلی و خارجی
پریناز قاسمی
…یکی از کارکردهایی که آینههای جادویی در داستانهای فانتزی دارند، استفادهی آنها به عنوان ابزار ارتباطی است. در کتابهای زیادی شاهد گفتوگوی دو نفر از طریق آینه هستیم و این ارتباط گاه به قدری مهم میشود که مسیر ماجراهای داستان را به کلی تغییر میدهند.جادوگران درون آینهمجموعه کتابهای Spooks را در ایران بیشتر با نام آخرین شاگرد میشناسند. تام، پسر هفتمِ پسر هفتم، شاگرد آخرین نگهبان زمین است. به عنوان نگهبان وظیفهی آنها جنگیدن با موجودات شیطانی است که جایی در این دنیا ندارند. جادوگران یکی از این موجودات شیطانی هستند. بنابراین برای تام خیلی سخت است با آلیس دوست بماند. دختری که توسط جادوگران بزرگ شده و از رازهای وحشتناک زیادی خبر دارد. جادوگران این مجموعه خبیث و بدذات هستند و در اعماق جنگل و به دور از تمدن زندگی میکنند. اما آنها از طریق آینهها با هم ارتباط برقرار میکنند. کافی است یک شمع جلوی آینه بگذارند و وردی بخوانند و به آینه فوت کنند. تصویر هرکسی که بخواهند برای آنها نمایان میشود. هرچند صدا از این آینهها رد نمیشود و با چند حرکت اشاره باید منظور خود را به طرف مقابل بفهمانند…
25 کتابی که با خواندنشان هوش از سرتان میپرد
شهروز بیدآبادی مقدم
این کتاب مغرم را به طرز بدی منفجر کرد. از بین هزاران کتاب فانتزی که تا به حال خواندهام، هیچ وقت ندیدهام کتابی از یک ناشر بزرگ تا این اندازه بد باشد. جادوگر پنجم مطمئناً کتاب خاصی است، اما درست نقطهی مقابل یک کتاب فانتزی خوب قرار دارد.فقط چند نویسنده وجود دارند که من واقعاً حاظرم پول بدهم از نوشتن دست بردارند و نیوکامب یکی از آنها است. تقریباً در تمام بررسیهای منتشر شده در مورد این کتاب، خشم، نفرت و تعجب عمیق افراد دیده میشود؛ فقط هم به خاطر اینکه چنین کتابی توسط یک ناشر بزرگ منتشر شده است.این که کتابی در سرتاسر دنیا تا این حد مورد نقد منفی و تمسخر قرار بگیرد، مهارت خاصی میخواهد. برای چنین کاری، طرح باید تصورنشدنی و بیبخار، فضاسازی خندهدار، شخصیتها بیش از اندازه بد و متن خیلی فجیع باشد. این کتاب و دنبالههای تأسفآور آن، کاملاً چنین چالشی را برنده میشوند…