اگرچه ماجرای حمله ی سایبری چند ساعتی نظم جایگاه های سوخت را بهم زد اما این حرکت فنی جناب هکر فوایدی هم در زندگیمان داشت که به چند مورد عیانش اشاره می کنم.
بعد از ظهر روزی که بنزین کارتی هک شده بود برای انجام کاری از منزل بیرون رفتم.خیابان ها آرام و بی ماشین بود و همین که درِ پارکینگ خانه یمان ماشینی پارک نشده بود نشانه ی تحولی بس بزرگ در زندگی شهری بود.مسیر نیم ساعته را در هشت دقیقه رسیدم. از آنجایی که وقت اضافه داشتم به مرکز خرید رفتم و بالاخره توانستم بعد از گذشت دو سال ، ماسکم را در فضای بسته در بیاورم و با تمرکز ویترین ها را تماشا کنم.سر راه به چند مطب همواره شلوغ سر زدم و از خلوتی یشان در راستای دوا و درمانم بهره بردم.یک دندان عقل سمج را هم در دندانپزشکی دولتی که هیچ وقت نوبت خالی نداشت کشیدم .در برگشت جایگاه های سوخت را با صف های عریض ( از حیث چند صف بودن ) و طویل دیدم. در صفوف بهم پیوسته،شهروندان به دنبال یک حساب سر انگشتی برای دخل خرجشان با سوخت سه تومانی بودند که چگونه با شرایط جدید آداپته شوند.بعضی ها هکر را به باد ناسزا گرفته بودند که “ای نادان چند چندی با خودت.نشونه گیری اینقدر پرت”.عده ای مفسر همیشه در صحنه که اغلب رانندگان خطی بودند هم به تحلیل اوضاع منطقه مشغول شدند و سعی داشتند هویت اهکار( جمع مکسر هکر) را شناسایی و از انگیزه هایشان بگویند.یک اشتغال زایی کوچک هم کنار جایگاه ها راه افتاده بود که یکهو سطح طبقانی صفوف را چند پله جابجا می کرد بطوری که مرفهین حوصله ندار ، صف را ترک کرده و بنزین را چند برابر قیمت از کنار جاده خریدند و رفتند.آنها که در جایگاه نبودند هم درمنزل، خانواده را بعد از مدت ها زیارت می کردند و از ترس گرانی میوه در روزهای آتی و تحت تاثیر حمله سایبری، تندتند نارنگی پوست می گرفتند.اگر هکر عزیز زحمت اینترنت یا لااقل فضای مجازی را هم می کشید دیگر ما به ایده آل یک زندگی آرام و به دور از هرگونه استرس می رسیدیم.خبر سهمیه ی جبرانی در پایان ماه باعث شد که هموطنان شب نیز خواب راحتی داشته باشند.