بر اساس آخرین دادههای بانک جهانی در سال 12017 حدود 68 میلیون نفر، یعنی بیشتر از هر زمان دیگری در تاریخ مجبور به جابجایی از محل زندگی خودشان و مهاجرت اجباری شدهاند. تخمین زده میشود که حدود یک سوم این افراد تحت تاثیر وقایع آب و هوایی حداکثری مثل، سیل، طوفان و یا خشکسالی به این مهاجرت اجباری تن دادهاند. همین اطلاعات پیشبینی میکند که تنها وقایع اقلیمی تا سال 2050 منجر به مهاجرت 143 میلیون نفر در سراسر جهان شود، مهاجرانی که بیشتر باید آنها را پناهجویان اقلیمی نامید. اما این تازه آغاز ماجرا است، با بالا آمدن سطح آب دریاها و افزایش خشکسالی و سیل این ارقام سر به فلک خواهند کشید. بحرانی از مهاجرانی که برای همیشه از خانه و کاشانهشان رانده شدهاند.
این مفهوم نخستین بار ذیل عنوان مهاجران محیطزیستی طبقهبندی و توسط «لستر بروان» تحلیلگر محیطزیستی آمریکایی در سال 1976 میلادی پیشنهاد شد. بعدتر سازمان بینالمللی مهاجران وابسته به سازمان ملل مهاجران محیطزیستی را چنین تعریف کرد2:« مهاجران محیطزیستی شخص یا اشخاصی هستند که دلایلی قانع کننده نظیر تغییرات ناگهانی در محیط زندگی و شرایط زندگی آنها را تحت تاثیر قرار داده و آنها را وادار به ترک محل زندگی به صورت دایم یا موقت کرده است». اما برای مهاجران اقلیمی که ذیل این عنوان طبقهبندی میشود، ترک موقت بیمعنا است و تغییرات اقلیمی معمولا برای مدت زمانی نامعلوم و بسیار طولانی پایدار خواهند بود. به همین دلیل، برای مهاجران اقلیمی بازگشتی در کار نخواهد بود. برای فهم بهتر این موضوع و اینکه چرا پدیدههای اقلیمی اینچنین برای زندگی ما تاثیر گذارند و منجر به چه رخداد بزرگی خواهند شد، باید کمی در زمان به عقب برگردیم، به حدود 10 هزار سال پیش.
- بالیدن در یک جهان معتدل
گونه ما یا انسان خردمند پیش از تسلط بی چون و چرا بر زمین، بیشتر دوران حضورش در زمین را بدون وابستگی مکانی خاصی سپری کرده است، او به جایی تعلق داشت که غذا و سرپناه در آن پیدا میشود. اما زمانی حدود 10هزار سال قبل چیزی تغییر کرد؛ مردمانی در خاورمیانه و در جایی که امروز هلال حاصلخیز3 نامیده میشود دست از آوارگی برداشتند و با ابداع کشاورزی و دامپروری به یکجانشینی روی آوردند. شواهد باستانشناسی4 نشان میدهند که ابداع کشاورزی و دامداری به صورت همزمان و در چند نقطه از جمله غرب رشتهکوههای زاگرس در فلات ایران و جنوب کوههای آناتولی در ترکیه رخ داده است. وقوع تقریبا همزمان این پدیده در چند نقطه به ظاهر غیر مرتبط نشان میدهد باید تغییری منشاء این رخداد بزرگ بوده باشد. این اتفاق تاریخی را بسیاری پایان عصر یخبندان میدانند؛ وقتی 11600 سال قبل یخبندان وسیع دائمی در مناطق به تدریج پایان یافت؛ یخهای دایمی از شمال زمین و اروپا عقب نشستند و در عرضهای پایینتر آب و هوای معتدل و پایدار با توزیع مناسب بارندگی حاکم شد. این رخدادها چنان منشاء تغییر بوده است که شواهدش به خوبی در نهشتههای رسوبی ثبت شده و آغاز آن یک دور جدید5 را در گاهنگاری تاریخ زمین رقم زد به نام هولوسن6 که به صورت رسمی هنوز ادامه دارد( اگر چه بسیاری پیشنهاد پایان آن و آغاز رسمی یک دور جدید را به نام آنتروپوسن7 یا عصرانسان دادهاند). این شرایط نسبتا پایدار آب و هوایی در طول 10 هزار سال گذشته ادامه داشته و اگر گاهی در مناطقی از زمین دستخوش تغییرات جدی شده، سقوط تمدنها را به دنبال داشته است. اما حالا جهان دوباره در آستانه یک تغییر بزرگ ایستاده است که نتیجه انباشته شدن تغییرات کوچک و تدریجی است که برآمدن تمدن بشری بر جهان اعمال کرده است. تغییر آب و هوا و اقلیم یکی از تغییرات بزرگی است که اساس زندگی را دستخوش تغییر خواهد کرد و پیامدها عظیم و محتملا ویرانگری در پی خواهد داشت که مهاجرتهای عظیم اقلیمی یکی از آنها است.
فاجعه برای دیگران
برای یافتن شواهدی در تایید این رخداد باز هم بهتر است به تاریخ زمین نگاه کنیم. آنچه سبب برآمدن تمدن انسانی شد، برای دیگر موجوداتی که برای زندگی در شرایط عصر یخ تکامل یافته بودند فاجعه آمیز بود، بسیاری از آنها از روی زمین پاک شدند و یا جمعیتشان دچار کاهش چشمگیر شد، آنقدر که از این رخداد به عنوان انقراض کواترنری8 یا انقراض گذر از پلیستوسن9 به هولوسن نام برده میشود. بسیاری از جانداران بزرگ مثل ماموتها، گوشتخواران بزرگ و کرگدنهای پشمالو برای همیشه منقرض شدند و جمعیت جاندارانی مثل یوزپلنگها به شدت کاهش یافت. آنچه باعث این انقراض شد به دقت مشخص نیست، اما مشخص است که تغییر اقلیم و پایان عصر یخ از جمله دلایل این موضوع بود. مثلا شواهد فسیلی یافت شده از زیر پرمافراست10 حکایت از آن دارند که بارش باران در عرضهای شمالی که در طول عصر یخ نادر یا ناممکن بود، بلای جان ماموتهای پشمالو شده است. پشم آنها بر اثر باران خیس شد و در شب سرد یخ زده و موجب مرگ آنها شد. این شواهد، موج مهاجرتهای اقلیمی و دیگر یافتهها نشان میدهد، ما هم مانند دیگر موجودات ( و علیرغم توسعه تکنولوژیک و هوشمندی) کماکان برای زیست به الگوهایی محیطیای وابسته هستیم که بر اساس آن بالیده و رشد کردهایم. ما تمدن خودمان را بر مبنای تکیه بر الگوهای شناخته شده آب و هوایی، بارش و… و توسعه کشاورزی برای تولید غذا بنا نهادهایم. البته غذا مهمترین عامل است، اما چیزهای دیگری هم هستند که تغییر در آنها ممکن است بخشی از یک سرزمین را غیر قابل زیست کند. صحرای لم یزرع آفریقا که زمانی نه چندان دور زیستپذیر بوده و حالا غیر قابل زیست مثال خوبی از این واقعیت است. اما تغییر اقلیمی تمام این الگوهای شناخته شده و شرایط زیستپذیری را تغییر خواهد داد. اقلیم به مثابه یک سیستم آشوبناک با تغییراتی اندک در شرایط اولیهاش دچار تغییراتی شگرف در نتایج و خروجیهای آیندهاش خواهد شد، آیندهای که گمانهزنیها نتایج ترسناکی را در مورد آن بر ملا میکنند. بنابراین، بیایید در ادامه این مقاله نگاهی به این گمانهزنیها و چگونگی انجام آن و نتایجش بیندازیم.
- قطعیت در پناه آشوب
پیش از آغاز اجازه بدهید ببینیم که این گمانهزنیها تا چه اندازه دقیق خواهند بود. این که آیا هر نتیجه یا پدیدهای دقیقا به یک علت مشخص یا مجموعهای از علتها رخ داده یا خواهد داد، برای قرنها موضوع بحث فلاسفه و در چند قرن اخیر موضوع بحث شاخهها مختلف علم بوده است. این بحث تاریخی ریشه در پدیدهای دارد که امروز به نام «نظریه آشوب»11 شناخته میشود. این نظریه میگوید سامانههایی که در نگاه نخست به نظر تصادفی میرسند، در واقع با الگوهایی از قوانین جبری اداره میشوند که بسیار به شرایط اولیه حساس هستند. این در واقع جانمایه مفهومی است که بعدتر به «اثر پروانهای»12 مشهور شد؛ بال زدن پروانهای در جایی از جهان میتواند منجر به طوفانی در منطقه دور دستی از جهان شود. اثر پروانهای غالبا در فرهنگ عمومی با همان مثال استعاری طوفان بر اثر بال زدن پروانه شناخته میشود و تحت تاثیر بدفهمی بسیار بوده است. اما واقعا این مفهوم چه میگوید؟ به زبان ساده اثر پروانهای یعنی در سامانههای قطعی و غیرخطی، تغییری کوچک در شرایط اولیه این سامانه میتواند به تغییرات بزرگ در خروجی و آینده منجر شود. این تعبیر را نخستین بار «ادوارد لورنز»13 که از قضا هواشناس و ریاضیدان بود، در مقالهای درباره یک مدل آب و هوایی به کار برد. هدف او این بود که توضیح بدهد چطور تغییرات کوچ در شرایط اولیه یک سامانه منجر به خروجیهای بسیار متفاوت خواهد شد. ریشه این مقاله به تحقیق با یک مدل آب وهوایی بر میگشت. او در هنگام کار به گرد کردن عدد 0.506127 به 0.506 مشاهده کرد که خروجی مدل با همین تغییر به ظاهر بیاهمیت دچار تغییر چشمگیر خواهد شد. این نظریه بنیاد نگاه به سیستمهای به ظاهر آشوبناک را تحت تاثیر قرار داد و مشخص شد، عدم توانایی ما در فهم برآیند این شرایط اولیه و نتیجه آن به معنی تصادفی بودن رویدادها در این سامانهها نیست. امروز تئوری آشوب در پیشبینی و مدلسازی سیستمهای غیرخطی با ماهیت غیر تصادفی به کار میروند و موفقیتهای بسیاری دارند. این کاربرد مخصوصا در مدلسازی اقلیمی و حتی پدیدههای به ظاهر تصادفی مانند انقراض یا بقای گونهها در تعامل با طبیعت اطراف کاربردهای موفقیتآمیزی داشته است. حال بیایید ببنیم که چطور تغییر در شرایط بنیادین اقلیم میتواند منجر به وقوع پدیدههای به ظاهر عجیب، خارج قاعده و بالقوه ویرانگر شود و مدلها و پیشبینی از آینده چه میگویند.
- اقلیم؛ یک پدیده آشوبناک
بر اساس مستندات ثبت شده در سال 1683 میلادی اروپا ناگهان به سرمای بسیار شدیدی دچار شد و بیشتر بخشهای شمالی آن یخ بست. شدت سرما به حدی بود که دریا حتی تا بخشهای شمالی انگلستان یخ زد و رودخانهها در شمال اروپا از جریان افتادند. این جریان بخشی از یک دوره تاریخی است که به عصر یخبندان کوچک مشهور است و بین سالهای 1300 تا 1850 میلادی رخ داد، هرچند این دوره واقعا یک عصر یخبندان واقعی نبود اما میانگین دما به شدت افت کرد. بعدتر در ریشهیابی دلایل این رخداد به چند نکته اشاره شده است؛ یکی افزایش فعالیتهای آتشفشانی و دیگری کاهش فعالیتهای خورشیدی که هر دو عامل باعث کاهش نور ورودی به جو زمین شدند. مقادیر این تغییرات به قدری کوچک است که برای بسیاری باورپذیر نیست باعث چنین دورهای از سرمای شدید شود، اما اگر خاطرتان باشد، تغییرات کوچک در شرایط اولیه، تغییرات بزرگ را رقم خواهند زد. حالا در طول 200 سال گذشته و پس از آغاز عصر صنعتی شدن، ما تغییری در شرایط بنیادین و شکل دهنده اقلیم را کلید زدهایم که هرچند ممکن است کوچک به نظر برسد، اما تغییرات بزرگی را سبب شده و خواهد شد. این تغییر به ظاهر کوچک و بی اهمیت غلظت گازهای گلخانهای در جو زمین است؛ اندازه تغییر هم واقعا از لحاظ عددی بی اهمیت است؛ چیزی در حد 120 ذره در یک میلیون ذره. شاید باورش سخت باشد که سرنوشت همه ما به این غلظت اندک از یک گاز گلخانهای وابسته باشد، اما اینطور است. این همان ناباوری است که در سالهای پایانی قرن بیستم و آغازین قرن جاری منجر به تعلل بیسابقه در پاسخگویی به یکی از مهمترین تهدیدات پیش روی بشر و سایر بخشهای زنده طبیعت شد. حالا به لطف پیشبینیهایی که بر اساس مدلهای آب و هوایی مبتنی بر کارکرد سامانههای آشوبناک، انجام شده است ما میتوانیم نگاهی کلی بیندازیم بر آنچه در انتظار ما است.
دومینوی بیپایان فاجعه
به طور کلی گرم شدن زمین تحت تاثیر افزایش غلظت گازهای گلخانهای امروز موضوعی است که هم سازوکار آن به خوبی شناخته شده است و هم افزایش غلظت این گازها در جو زمین همبستگی معناداری با افزایش دما دارد. اما این افزایش دما چه تاثیری بر مکانیسمهای شناخته شده سیارهای خواهد گذاشت؟ پیش از این خوب است بدانیم که آنچه تحت عنوان افزایش دمای زمین در چند دهه گذشته در مقایسه با میانگین بلند مدت بیان میشود، خود میانگینی از افزایش دما است. مثلا در حالی که در حال حاضر دمای میانگین تقریبا 1.5 درجه سانتیگراد افزایش یافته، این افزایش برای برخی بخشها از جمله خاور میانه بیشتر از میانگین بوده است. اما بیشتر از آن مناطق قطبی گرمای بی سابقهای را تجربه میکنند که در مقیاس کلان بر کلیه روندهای سیارهای تاثیر خواهد گذاشت. ذوب شدن یخهای قطبی به طور خاص یکی از این رخدادها است و مدلها نشان میدهند که بر جریان اقیانوسی گلف استریم و در نتیجه الگوهای آب و هوایی تاثیر بسیار خواهد گذاشت. این تاثیر بر گردش دمایی زمین و جابجایی رطوبت بسیار چشمگیر خواهد بود که خود نقش اساسی در بارشها و وتوزیع آن دارند. علاوه بر این این افزایش دما علاوه بر مناطق گرمسیر که آتشسوزیهای ویرانگری را رقم زده، در مناطق قطبی هم به آتشسوزیهای گسترده منجر خواهد شد که هردوی آنها دی اکسید کربن بیشتری را وارد جو زمین خواهد کرد. به این اضافه کنید، ذوب شدن پرمافراست ( لایه یخزده خاک در مناطق قطبی) که باعث رها شدن متان و کربن به دام افتاده در آن خواهد شد، روندی که هم اکنون آغاز شده و این دومینوی گرمایش را تشدید خواهد کرد. در نتیجه خشکسالیها، سیلها و سرمای ناگهانی و یا گرمای بیسابقه به عنوان وقایع حداکثری، مناطق وسیعی از زمین را تحت تاثیر قرار خواهد داد و موجی از مهاجرتها را رقم خواهد زد. طبیعتاً بررسی همه این موضوعات برای کل کره زمین از حوصله این مطلب خارج است، اما بیایید در ادامه نگاهی گذرا بیندازیم به آنچه بر اساس تحقیقات در مورد ایران و خاورمیانه میدانیم.
- مرگ در گهواره تمدن
خاورمیانه و هلال حاصلخیز که زمانی گهواره تمدن نامیده میشد، از جمله مناطقی است که بیشترین آسیب را از خشکسالی، امواج گرمای شدید و کاهش منابع آب تحت تاثیر این پدیده خواهد دید. در سال 2015 یا مردادماه 1394، در پی بروز موج گرمای بیسابقه در خلیج فارس بندرماهشهر در ایران رکورددار دومین شهر گرم جهان شد. ترکیب دما و رطوبت دمای حباب خیس ( که برای بیان احساس واقعی دما بر اثر رطوبت به کار میرود) گرمای هوا را به 73 درجه سانتیگراد رساند. وقوع این موج گرما البته در این منطقه بیسابقه نیست و بر اساس پژوهشها روندی است که باید در آینده نیز در انتظار آن بود. در همان سال نتایج یک مطالعه14 که در نشریه نیچر منتشر شد نشان داد که در صورت ادامه روند گرمایش زمین افزایش دمای منطقه حاشیه خلیج فارس از مرز تحمل انسان عبور خواهد کرد. این موضوع در کنار کاهش رطوبت و افزایش خشکی خاک بر دامنه وقوع ریزگردها خواهد افزود. یک سال بعد نتایج یک نظرسنجی15 در اهواز نشان داد که 97 درصد مردم اهواز تحت تاثیر ریزگردها تمایل به مهاجرت از این شهر دارند. اما گرما و ریزگرد تنها عاملی نیست که باعث جابجاییهای گسترده خواهند شد. وقوع پیاپی سیل در چند سال گذشته در گوشه و کنار و ایران را بسیاری از جمله پیامدهای تغییر اقلیم میدانند. ترکیب کاهش رطوبت خاک تحت تاثیر افزایش دما و بارشهای مقطعی و سیلآسا مرگبار خواهد بود، همچنان که در چند سال گذشته نیز چنین بوده است. جالب اینجا است که دقیقا یک سال پیش از وقوع سیل ویرانگر در استانهای گلستان، فارس و حاشیه غربی کشور، یک مطالعه16 از پژوهشگران ایرانی در مجله نیچر به دقت نقاط حساس و سیل خیز ایران را تحت تاثیر تغییر اقلیم پیشبینی کرده بود. یک مطالعه17 دیگر که در سال گذشته میلادی انجام شده است نشان داده که تحت تاثیر سناریویهای فعلی افزایش دما که در توافق اقلیمی پاریس در نظر گرفته شده است، تقریبا بخشهای وسیعی از ایران دچار کمبود بارش و میزان آبهای سطحی شده و افزایش دما تاثیر مرگباری بر کشاورزی، تولید غذا و امنیت غذایی خواهد داشت. اما چنین تاثیری منحصر به مناطق نسبتا خشک جنوبی و میانی کشور نیست. یک بررسی نشان داده است که در خوشبینانهترین حالت میزان کاهش سطح آب دریای خزر در این قرن چیزی بین 9 تا 18 متر خواهد بود و این میزان بخشهای وسیعی از مناطق کم عمق شمالی این دریاچه را از بین خواهد برد. اما برای بقیه جهان چطور؟
- جهانی پر از آشوب
از این دست وقایع برای بخشهای وسیعی از جهان از جمله شمال آفریقا، جنوب و جنوب شرقی آسیا رخ خواهد داد و با غیر قابل زیست شدن این بخشها مردم ناچار به مهاجرتهای غیر قابل بازگشت خواهند شد. همین امروز در جهان 2 میلیارد و چهارصد میلیون نفر در مناطق ساحلی زندگی میکنند و حدود 600 میلیون نفر از آنها سالانه در معرض سیل و طوفان دریایی هستند، یعنی محل زندگی آنها تنها 10 متر از سطح آبهای آزاد جهان بالاتر است و بالا آمدن سطح آب دریاها آنها را تا پایان قرن مجبور به مهاجرت خواهد کرد.18 برای اینکه ابعاد جابجایی این تعداد انسان و بحرانی که تولید خواهد کرد برایتان بیشتر روشن شود، به این مثال دقت کنید: جنگ سوریه چیزی حدود 5.4 میلیون پناهجو پدید آورد که برای اروپا و کشورهای همسایه تبدیل به یک بحران جدی شد. به همین جهت، این موضوع فقط مشکل کسانی نیست که مجبور به ترک خانه و کاشانه خود خواهند شد. زیرا، موج مهاجران حتی مناطقی را که از تغییرات جدید (احتمالا ) متنفع شدهاند را هم به شدت تحت تاثیر قرار خواهد. به همین جهت تغییر اقلیم مشکلی است همگانی که همه ما انسان ها را در ابعاد کل سیاره درگیر میکند و نمیتوان از آن کناره گرفت و به تماشای مصیبت دیگران نشست. مصیبت مهاجرت همه جهان را تحت تاثیر قرار خواهد داد و در این موضوع تردید نیست. به خاطر داشته باشیم که این رخداد عظیم، تنها به دلیل تغییرات نسبتا کوچکی آغاز شده است که ما در جو کره زمین ایجاد کردهایم؛ چیزی در حد 120 ذره در یک میلیون ذره. اینچنین است که تغییرات کوچک چنین رخداد عظیمی را رقم خواهد زد، تعبیری واقعی از کابوس طوفان تحت تاثیر بال زدنهای یک پروانه.
1. https://www.brookings.edu/research/the-climate-crisis-migration-and-refugees/
2. Discussion Note: Migration and the Environment, 11/1/2007: https://www.iom.int/jahia/webdav/shared/shared/mainsite/about_iom/en/council/94/MC_INF_288.pdf
3. برای مطالعه بیشتر در مورد هلال حاصلخیز به ورودیه ویکی پدیای فارسی در این مورد مراجعه کنید.
4. https://www.sciencemag.org/news/2016/07/worlds-first-farmers-were-surprisingly-diverse
5. Epoch
6. Holocene
7. Anthropocene
8. Quaternary extinction event
9. Pleistocene
10. Permafrost: لایه یخزده خاک در مناطق قطبی
11. Chaos theory
12. Butterfly effect
13. Edward Lorenz
14. https://www.nature.com/articles/nclimate2833
15. https://meidaan.com/archive/17381
16. https://www.nature.com/articles/s41598-018-38071-8
17. https://link.springer.com/article/10.1007/s00704-020-03190-8
18. https://www.un.org/sustainabledevelopment/wp-content/uploads/2017/05/Ocean-fact-sheet-package.pdf