تپهی باستانی مارلیک در درهی گوهررود و در کنار شهر رودبار قرار دارد. این منطقه شامل تپههای کوچک و بزرگی است که قدمتی باستانی دارند. مهمترین این تپهها تپهی مارلیک است که در جنوب غربی دریای کاسپین قرار دارد. پژوهشگران بر این باورند که این تپه آرامگاه خصوصی فرمانروایان و شاهزادگان آمارد بوده است. نام این منطقه به گمان گروهی از دو کلمهی مار و لیک به معنای سوراخ گرفته شده و به عقیدهی گروهی دیگر، برگرفته از نام یک قوم آریایی به نام مارد میباشد. این تمدن را الگوی تمدن مادی و هخامنشی میدانند. این تپه در سالهای 1340 به بعد توسط عزتالله نگهبان باستانشناس و استاد دانشگاه تهران مورد حفاری قرار گرفت و 53 گور در آن پیدا شد. آثار باستانی بسیار زیادی در این منطقه کشف شده است، از جمله جامهای زرین با نقوش مختلف، جام سیمین، گردنبند با نماد مهر، انواع گرز، مجسمههای برنزی و…
جام طلای افسانهی زندگی که از تپههای مارلیک کشف شده یکی از اولین نمونههایی است که یک هنرمند باستانی سعی کرده تا افسانهای را درقالب صحنههای مختلف از ابتدا تا انتها برروی یک جام طلا بهصورت یک داستان مصور نمایش دهد. نقوش روی جام که بهصورت برجسته از متن جام بیرون زدهاند، شامل چهار ردیف هستند که هریک از این ردیفها عموماً یک صحنهی خاص را در اطراف جام تکرار میکند. ابتدای داستان از ردیف پایین شروع شده و بهترتیب بهطرف ردیفهای بالا هریک به نوبت ادامه داده شده است و به این صورت است که اینجام در حدود ۲۰ سانتیمتر ارتفاع و ۱۴ سانتیمتر قطر دهانه دارد و از یکی از آرامگاههای قسمت شمالی تپهی مارلیک کشف شده است. این جام از طلای تقریباً ناب ساخته شده و لبهی آن بهصورت مفتول درآمده و استحکام بیشتری به جام داده است. ردیف اول این جام صحنهی مربوط به زندگانی بز جوانی است که تازه از مادر متولد شده و از پستان مادر شیر میخورد. در این صحنه هنرمند کاملاً از چگونگی رشد حیوانات آگاهی داشته و برروی سر بز جوان فقط گوش را نمایش داده و چون شاخها هنوز رشد نکردهاند نقاشی هم نشده است. ردیف دوم که در بالای ردیف قبل قرار گرفته بهطور متقارن، بز نوجوانی را که درحال بالا رفتن از درخت است نمایش میدهد؛ در این صحنه بز از مرحلهی کودکی گذشته و بهجای شیر نوشیدن از پستان مادر از درخت برگ میخورد. جالب اینجاست که هنرمند برای نشان دادن سن حیوان اولاً شاخهای مستقیم و جوان را برروی سر او تصویر کرده است و ثانیاً بر روی آن دو گره یا خط دیده میشود که نشانهی دو ساله بودن بز است.
ردیف سوم یا بالاتر شامل نقش گرازی در حال راه رفتن است. سر حیوان بهطرف جلو و احتمالاً در حالت حمله نمایش داده شده و گرداگرد جام تکرار میشود. هویت حیوانی بهخوبی از دندانهای نیش که هنرمند در نمایش آنها دقت خاصی داشته آشکار میشود. این صحنه بهخوبی برروی جام نقش بسته است. نمایش سومین مرحلهی داستان نشان میدهد که در سالهای بعدی زندگی، جان بز بهوسیلهی گراز به خطر افتاده است. ردیف چهارم یا آخرین قسمت نقشهای اینجام تقریباً صحنهی کاملی از آخرین مرحلهی زندگانی بز را نمایش میدهد و در اطراف جام تکرار شده است. صحنهی بدن کشتهشدهی بز را در وسط نشان داده که لاشخورهای بزرگ مشغول خوردن بدن آن هستند. در این صحنه بز، دیگر بهصورت حیوانی جوان نشان داده نشده است، بلکه برروی شاخهای بلند و منحنی او یازده گره یا خط که معرف عمر اوست مشاهده میشود. هنرمند بهخوبی جزییات صحنه را بهنمایش گذاشته که این حیوان در سن یازده سالگی مورد حملهی گراز قرار گرفته و درنتیجه کشته شده است.
نگارگر در این جام آخرین مرحلهی زندگانی و عمر بز را به نمایش گذاشته است. در این صحنه هنرمند سعی نموده که ابعاد صحنه را چه از نظر عرض و طول و چه از نظر عمق نمایش داده و بهعبارت دیگر صحنهای سهبعدی بهوجود آورد؛ چنانکه لاشخورهایی که در حال خوردن جسد حیوان هستند بسیار بزرگ و آنهایی که در حال پرواز هستند کوچکتر نمایش داده شدهاند. همچنین وسط صحنه در بالا حیوانی مقابل شیای که شبیه به درخت تزیینی کوچک یا پایهای است مشاهده میشود. این حیوان براساس شکل ظاهری ممکن است بهعنوان جنین نوزاد و یا میمون تعریف شود. اینجام در حقیقت سلسلهی حیات و ممات را از تولد به مرگ و سپس تولد مجدد نمایش میدهد. در نمایش صحنههای اینجام هنرمند بهخوبی توانسته است از عهدهی این کار بر آید. در حالت دوم که ممکن است این حیوان بهعنوان میمون تصور شود، احتمال دارد هنرمند بهگونهای از اساطیر و افسانههای اولیهی هندوایرانی و ادبیات آن زمان الهام گرفته و داستان زندگانی جنگل و حیوانات را برای عبرت انسان برروی این جام متجلی نموده باشد. در اینگونه افسانهها که آخرین تجلیات آن در داستانها و کتابهایی مانند کلیله و دمنه باقی مانده است، عموماً زندگی و رابطهی حیوانات در جنگل بهعنوان نصیحت و پند و اندرز مورد استفاده واقع میشود، بهخصوص در زندگی جنگل که میمون بهعنوان یک حیوان باهوش و باتدبیر شناختهشده و در نقوش اینجام شاید در رابطه با ادبیات باستانی و گذشته اقوام هندوایرانی و عدم اعتبار زندگانی اظهار گردیده و هنرمند عدم اعتماد به آن را در این داستان مصور و در نهایت ظرافت بهنمایش کشیده است. کف جام نیز بهصورت کاملاً زیبا شبیه حصیربافی منقوش شدهاست. این جام نهفقط از نظر اولین نمونههای داستان مصور حایز اهمیت است، بلکه یکی از شاهکارهای هنر دنیای باستان است که در نوع خود بینظیر بوده و سازندهی آن درنهایت تبحر به تکنیک پیشرفتهی فلزسازی واقف بوده و از آن در ساخت این جام استفاده کرده است.
عزتالله نگهبان با اشاره به آنکه نقش نگارهها میتوانند از چندین جنبه به باستانشناسان کمک کنند تا درک بهتری نسبت به ایران باستان پیدا کنند، میگوید: «درواقع میتوان گفت که نقوش حکاکیشده یا نقاشیشده روی آثار باستانی درعین آنکه میتوانند ما را به آیینها، ادیان و مذاهب ایران باستان برسانند، این امکان را برای ما بهوجود میآورند که درک خود را نسبت به سیاست دنیای باستان هم داشته باشیم.»