نگاهی بر آنچه در این شماره خواهید خواند
۱۴۰۰: ادیسهی بهاری
مسعود ملکیاری
اُدیسه یکی از دو کتاب کهن حماسی یونان، اثر هومر است. سرگذشت سفر ده سالهی یکی از سران جنگ تروآ، که ماجراهای گوناگونی را پشت سر میگذارد و از دل مرگ بیرون میآید و سرانجام در حالی که همگان گمان میکردند کشته شده، به وطن باز میگردد.در بسیاری از زبانها «ادیسه» هممعنای سرگردانی و آوارگی است. واژهای سزاوار زندگی بشر که هرچه هوشمندتر میشود، سفرهایی پرمخاطرهتر از ادیسه را برای خود رقم میزند.انسان در قرن بیست و یکم، با چالشهایی بسیار بزرگتر از تاریخ حیاتش روبهرو خواهد بود؛ از گرمایش کرهی زمین گرفته تا ویروسهای تازهای که به سبب دستدرازی به طبیعت و برهم زدن چرخههای گوناگون حیات نصیبش میشوند. اینها همه سوای جنگافروزیها و آتشهایی است که به دست خود به زندگی میاندازد.در این شماره ویژهنامهای را به آرتور سی. کلارک، نویسنده، دانشمند و مخترع نامآور ادبیات علمی تخیلی اختصاص دادهایم. او نیز سالها پیش از این، سرنوشت عجیب ولی واقعی انسان را در داستانهایش پیشگویی کرده بود. از جمله در داستان نگهبان که در این شماره ترجمه و منتشر شده است…
نگاهی به آثار و زندگی آرتور سی.کلارک
هفزیبا اندرسن | پگاه خدادی
…امروز بیش از یک دهه از مرگ آرتور سی.کلارک میگذرد و با این حال این دانشمند همچنان بیشتر به عنوان یک نویسندهی داستانهای عملی-تخیلی شناخته میشود و در این میان داستانی تخیلی که در سال ۲۰۰۱ نوشت از شهرت بیشتری برخوردار است: داستانی به نام «ادیسهی فضایی.» ایدهی اصلی این داستان از یک داستان کوتاه به نام «نگهبان» گرفته شد که کلارک در سال ۱۹۴۸م برای شرکت در مسابقهی بیبیسی نوشت. داستان «نگهبان» برنده نشد، ولی در سال ۱۹۶۴م کلارک با همراهی استنلی کوبریک تصمیم گرفتند آن را همزمان به صورت رمان و فیلمنامه در بیاورند. این فیلم به معنی واقعی یک فیلم فضایی است. همچنین در آن اولین بار یکی از فناوریهای آیپد معرفی شد – یک نرمافزار کامپیوتری که قابلیت تشخیص صدا دارد – و نیز ایستگاههای فضایی برای نخستین بار به نمایش در آمدند. البته چیزهای دیگری هم در این فیلم وجود دارد که همهشان دقیق و صحیح نیستند – دستکم فعلاً. گردشگری فضایی؟ امروز به آن نزدیک هستیم. زیست تعویقی؟ بهتر است فقط بگوییم هنوز در مراحل ابتدایی آزمایش است…
داستان حیرانی آرتور
حسین شهرابی
…کلارک نه به شخصیتها چندان اهمیت میدهد (بااینکه شخصیتپردازِ بدی نیست)، نه به زدوخورد و هیجان و حادثه. کلارک دوست دارد پدیدههایی را توصیف کند که باعث حیرتش هستند و این حیرت در آثارش گاهی باعثِ درماندگیِ انسان میشود؛ اما درماندگیِ منتهی به انفعال نیست. درماندگیِ انسان در آثارش معمولاً محرکِ پیشرفت یا تکانخوردنش میشود. عمداً از واژهی حیرت و در معنایش در ادبیاتِ صوفیانهی فارسی استفاده کردم. در عرفانِ ایرانی، معنای اصطلاحِ «حیرت» سرگشتگی یا تعجب نیست؛ بلکه بیخودشدن یا غرقهشدن است از/در عظمتِ چیزی: «طریقِ اهلِ ادب خامُشیّ و حیرانیست». کلارک در برابرِ کیهان و معماهایش حیران است. به همین دلیل کتابهایش بیشتر توصیفِ پدیدههای ناشناخته هستند؛ داستان بهانهای است برای طرحِ سؤالها و معماهای جورواجورِ هستیشناسانه. در پایانِ داستانهایش هم معمولاً به هیچکدام از آن معماها جواب نمیدهد. بلکه سؤالهای بیشتری برای خواننده پیش میآید…
داستان : سفر اکتشافی به کره زمین
آرتور سی کالرک | بهار اسلامی
آخرین روزهای امپراطوری فرارسیده بود .سفینه ی کوچک پایگاه با ناو مادر در میان ستارگان درحال جستجو بود فاصله ی آنها با ما یک صد سال نوری بود، با این همه فاصله هم حتی سفینه ی کوچک از آنچه بر تمدن رخنه کرده بود در امان نبود و دانشمندان نقشه بردار در حالی که در تلاش برای نجات کهکشان بودند از دوری خانه غصه میخوردند.سفینه سه سرنشین بیشتر نداشت با این وجود هر سه سررشته ی زیادی از بسیاری علوم و تجربه های زیادی از زندگی در فضا داشتند.پس از گذارندن شب طولانی بین ستارهای ستارهای پر نور که مقابل آنها بود به وجودشان برای تحقق مأموریت گرما میبخشید و هر لحظه امیدوارترشان میکرد.خورشیدی که میدیدند از آنچه که حالا به افسانه ی کودکیشان بدل شده بود طلایی تر و پرنورتر بود. آنها میدانستند امکان وجود سیاره های مسکونی و آدم فضاییها بالای 90 درصد است و از هیجان این کشف تمام خستگی ها را فراموش میکردند…


مجله اینترنتی ویکی تماس
شماره 109 – ویکی علمی تخیلی
نسخه کامل گاهنامه را از اینجا تهیه نمائید
داستانهای علمی-تخیلی آینده روابط عاشقانه را چگونه پیش بینی میکنند؟!
آریل برنشتاین | نسیم عرب امیری
…واقعیت این است که تصور آنکه در آیندهای نه چندان دور میتوانید عاشق سیستم عامل کامپیوتر خود شوید در جو اجتماعی کنونی ما ، که قرار ملاقات و تعامل عاشقانه جای خودش را به پیمایش در فیلمها و عکسهای طرف مقابل در شبکههای اجتماعی و نوشتن پیامهای نوشتاری داده است، خیلی هم دور از ذهن و دسترس به نظر نمیرسد. به هر حال ، ما اکنون نیز در حال عادت کردن به انواع ارتباطات عاطفی هستیم که در آنها خبری از جسم و حضور فیزیکی نیست. و همچنان که نسلهای قدیمیتر از درک روابط عاطفی امروزه عاجزند و به گلایه از آنها میپردازند، بسیاری از جوانان ترجیح میدهند به جای برقراری ارتباطات حضوری و حتی تلفنی ، به ارسال پیام کوتاه و روابط مجازی بسنده کنند. در این شرایط فیلم her (او) مخاطب را به تفکر درباره این مهم وا میدارد که آیا روزی میرسد که ارتباطات عاطفی با ماشینها جای ارتباطهای انسانی را بگیرند و اگر چنین اتفاقی بیفتد دنیا به چه سمت و سویی میرود و آیا ماشینها میتوانند تمام نیازهای عاطفی انسان مدرن را برآورده کنند؟!…
داستان پروژه حوا – بخش دوم و پایانی
ناشناس | شیرازه اسکندری
ناگهان سکوتی سنگین بر سالن کنفرانس سایه انداخت و شرکتکنندگان با نگاههای نگران بهیکدیگر چشم دوختند. الان همهی مدیران فهمیده بودند که آدام و سوفی در ردهی متفاوتی از افراد حاضر در اتاق هستند و مثل دیگر دانشمندان مجموعه به آسانی قابل کنترل نخواهند بود. اما چون مدیر پروژه، وظیفه داشت همگی آنها را قانع کند که پروژهی حوا تکمیل شده است، بنابراین از آدام خواست تا ادامه دهد.آدام هم محترمانه سر تکان داد و صدایش را صاف کرد:«شاخص سوم این است که، ما باید ماشینآلاتی بر پایهی فناوری نانو طراحی میکردیم که بتوانند در شرایط سخت بدن انسان، همچنان روشن و فعال بمانند و حتی در آنجا بهحالتی پایدار و انعطافپذیر تکثیر شوند. چنین سیستمی باید بینیاز از دستگاههای کمکی باشد و برای رسیدن به هدف خود نیازی به تزریق رباتهای جدید نداشته باشد. همچنین بدون اینكه به میزبان آسیبی وارد شود، مواد، باید از بدن بازیافت یا استخراج شوند. لازم بود دستگاهها با هوشمصنوعی در ارتباط باشند و با سرعت عمل بالا بتوانند هر لحظه به تهدیدها پاسخ دهند. همچنین آنقدر انعطافپذیر باشند كه بتوانند با هر نوع چالشی روبهرو شوند. برای دستیابی به این طراحی چندمنظوره و پایدار که بتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم و نتایج بهینهی نیز به دست آوریم، زمان بسیار طولانی صرف شد. در این بین، یکی از مهمترین نکات، توانایی نانورباتها در ایجاد نسخههای بهروزشدهی خودشان بود. ما هماکنون رباتهایی در داخل بدن خود داریم که هرگز نیازی به جایگزینی آنها نیست، چون هوشمصنوعی بهصورت دورهای این رباتها را مدیریت میکند و آنها را ارتقا میدهد…
جنگ های فضایی و شهر های زیر زمینی
امیر حسین قاسمی
ماکروس یک سفینه ی فضایی غول آسا با 58000 خدمه و یک شهر بزرگ است که در مرکز سفینه ساخته شده است. مینمای ستاره و خواننده ی پاپ میباشد و در آنجا طرفداران زیادی دارد. هیکارو قهرمان اصلی داستان است. او یک جنیوس و میزاهایاسه میگذراند. به جت های جنگی سفینه ی ماکروس ِ خلبان والکری است و بیش تر وقت خود را با همکاران خود »ماکسیمیلیان والکری میگویند. این فضاپیماهای جنگی قادرند مانند آتوباتها در فیلم تبدیل شوندگان تغییر شکل بدهند و از هواپیما به رباتهای غولآسا تبدیل شوند. در انیمهی ماکروس، مخاطب پس از تماشای چند قسمت از سریال به این راز پی میبرد که انسانها و زنترادیها توسط موجودات دیگری به نام پروتوکالچر ساخته شده اند. زنترادی ها هیچ تعریفی از هنر، عشق یا سرگرمی ندارند ولی بعضی از آنها تحت تاثیر آوازهای مینمای قرار میگیرند…