نگاهی بر آنچه در این شماره خواهید خواند
واقعیت خیالی، خیال واقعی
مسعود ملکیاری
…در مباحث نظری ادبیات علمی-تخیلی نقاط تمایزی هستند که واقعیت را از خیال جدا میکنند؛ پدیدههایی که دنیای داستانهای علمی-تخیلی را از دنیای پیرامون ما جدا میسازند و جهان تازه را شکل میدهند. دارکو سووین این پدیدهها را «نووم» نامید. هرچه علم در یکصد سال گذشته با شتاب بیشتری ناشناختهها را کشف کرده است، جنبهی محال و تخیلی این نوومها نیز برای انسان کمرنگتر شده است. اگر روزی ماسک بر چهرهی انسانها، تصویری آخرالزمانی از پایان جهان بود، کووید-۱۹ خیلی زودتر از زمان وقوع پیشبینی ادبیات و سینمای علمی-تخیلی، این تصویر را پیش روی انسان گذاشت. از اینرو دور از ذهن نیست اگر بگوییم به دلیل شتاب تصاعدی پیشرفت علم و تکنولوژی، در آیندهای نه چندان دور، نوومهای بیشتری معنای تخیلی خود را از دست میدهند و به پدیدههایی طبیعی در زندگی روزمرهی انسان تبدیل میشوند…
تازهها
تحریریه مجله
…مترجم رمان «جنگ ابدی» میگوید این کتاب پیش از چاپ در ۱۲ ناشر آمریکایی رد شد چون در آن برهه کسی مایل نبود یک رمان علمی تخیلی دربارهی جنگ ویتنام چاپ کند.به نقل از مهر، رمان علمی تخیلی «جنگ ابدی» نوشتهی جو هالدمن بهتازگی با ترجمهی نوید فرخی به همت انتشارات کتابسرای تندیس منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب یکی از آثار مهم ادبیات علمیتخیلی و کارآگاهی است که به گفتهی مترجمش، مترجمان کشور بهمدت ۴۰ سال سراغش نرفته بودند.اینرمان که دو جایزهی هوگو و نبیولا را برای نویسندهاش به ارمغان آورده در نگاه اول، یک اپرای فضایی به سبک نظامی است. یعنی یکجنگ میانستارهای بین ارتش انسانها با لباسهای خاص و مجهز به فناوری مدرن با یک دشمن بیگانه در سیارههای دور رخ میدهد. بنابراین وقتی با نگاهی ساده به قضایا نگاه کنیم به نظر میرسد نسخهی دیگری از جنگ ستارگان و یا بیشمار آثار علمی-تخیلی دیگر مواجه هستیم که کپی یکدیگرند، اما در حقیقت دستکم اینیکی از بقیه متفاوت است چون مفاهیم عمیقتری را در دل خود دارد…
داستان «خرک ژیمناستیـک»
مهران عشریه
ضربان قلبش تندتر شد؛ روی زمین نشست و ناگهان قلبش، تیری زجرآور کشید؛ انگار کسی با پتک، به قفسۀ سینهاش کوبیده باشد: با تمام قوا. آسمانِ خاکستریرنگ توی چشمش سیاه شد. صدای بوق ماشینهایی که توی ترافیک به هم فحش میدادند، عصبیاش میکرد… پسرش، پرهام، تازه چهارده ماهش شده بود و با نقص عضو در پاهایش، چگونه میخواست بدون مادرش زندگی کند؟باید خودش را به آن طرف خیابان میرساند. تنگیِ نفسِ همیشگیاش به سراغش آمد. عود میکرد، میدانست حتی یک متر هم نمیتواند به ساختمان پزشکان آن طرف خیابان نزدیک شود… هروقت میافتاد؛ صدای خسخسش کل خانه را پُر میکرد؛ چهار دستوپا خودش را به توالت میرساند تا بالا بیاورد، پرهام هم خسخسکنان به او میخندید… باید از انبوه این دود خاکستری و چراغ سرخ ماشینها عبور میکرد. از بچگی در کتابهای درسی گفته بودند: «ترکیبات آلیِ فرّار و اکسید نیتروژن، با اشعههای فرابنفش خورشید واکنش نشان میدهند. منابع ابتدایی اکسید نیتروژن و ترکیبهای آلیِ فرّار، منابع سیاری مانند ماشینها، کامیونها، اتوبوسها، تجهیزات ساختمانی و کشاورزی هستند. باید مصرف بیرویۀ آنها را کاهش داد تا جامعه از افسردگی، پرخاشگری و خوابآلودگی رهایی یابد.» وقتی از پدربزرگش پرسیده بود: «کِی برونشیتت خوب میشه؟»…
علم در داستانهای علمی تخیلی
جان اسکالزی | بهزاد خداپرستی
درست است که به آن «علمیتخیلی» میگویند اما در واقعیت در اغلب مواقع موضوع فقط تحریف دانش بر پردهی نقرهای است. اگرچه ناخوشایند است اما واقعیتی است که باید بپذیریم تا بدانیم که در روزهای باقیماندهی عمرمان نگران کدام نظریهی آخرالزمانی باشیم و کدام یک را نادیده بگیریم. چرا داستانهای علمیتخیلی علم را تحریف میکنند؟اولین دلیل این است که داستانهای علمیتخیلی پیشگویانه هستند. در این ژانر مسأله این است: چه اتفاقی میافتد اگر بیگانگان بخواهند زمین را تصرف کنند؟ اگر همین حالا یک ربات در میان ما باشد چه؟ اگر بتوانیم به گذشته سفر کنیم چه میشود و…دومین نکتهای که باید در نظر بگیریم این است که داستانهای علمیتخیلی به ندرت به قلم دانشمندان واقعی نوشته میشوند. یکی از استئناها آرتور سی کلارک است که در نوشتن اودیسهی فضایی ۲۰۰۱ همکاری کرد. یک استئنای دیگر کارل ساگان است که در اقتباس سینمایی کتابش به نام «تماس» همکاری فعال داشت. فیلمنامهنویسان بیشتر نگران جلو رفتن داستان هستند تا دقت علمی آن.دلیل سوم این است که مطالب دقیق علمی حوصله سربر هستند یا حداقل اغلبشان حوصلهی آدم را سرمیبرند. تماشاگر ترجیح میدهد که برای دیدن یک عنکبوت دومتری که در پی شکار انسانهاست بلیت بخرد تا دیدن کسی که بر اثر نیش عنکبوت کهیر زده است. (در ادامه به برخی موارد معمول تحریف علم در داستانها و فیلمهای علمیتخیلی میپردازیم.)…


مجله اینترنتی ویکی تماس
شماره 82 – ویکی علمی تخیلی
نسخه کامل گاهنامه را از اینجا تهیه نمائید
دیزاین فیکشن؛ قرابت تخیل و واقعیت
بروس استرلینگ | امیر سقا
…اکثر اختراعات هرگز ساخته نمیشوند. بیشتر استارتآپها شکست میخورند. تبلیغات محصولات، فانتزی و پر از دروغهای آشکار هستند. بیشتر فنآوریهای نظامی جنبهای نمایشی دارند و برای ترساندن مردم از آنها استفاده میشود تا اینکه مردم را به بهترین شکل ممکن بکشند! شرکتها مرتب وسایلی را طراحی و معرفی میکنند که هرگز قصد ساختن آنها را ندارند. همهجای فنآوری پر است از تخیلات و فانتزی.آدمهای کاربلد دیزاین فیکشن، همانهایی هستند که به یک نقص کوچک در «لباس جدید پادشاه» خیلی حساسند! این آدمها کاربردهای ماهرانهای را در ماهیت هر وسیلهای کشف میکنند. حتی اگر آن وسیله یک چنگال ساده یا حتی یک کروات رنگورو رفته باشد، یک واقعیت «دیژتیگ» دارد. همهی این وسایل میتوانند پیشزمینهی یک داستان جالب بشوند.وجود چنگال برای این بوده که انگشتان اشراف هنگام غذا خوردن کثیف نشود. درواقع چنگال یک وسیله برای تمایز طبقاتی بوده. هنوز هم ما از چنگال فقط برای کاربردی که داشته استفاده نمیکنیم. ما فقط یک جامعهی فئودال هستیم که حالا مدرن شده. همان کروات که مردها میزنند در اصل یک کراوات یک «کُروات» بوده. یک شال جنگی به دور گردن یک سوار اهل بالکان. کراوات توسط چارلز دوم زمان بازگشتش از تبعید فرانسه، وارد انگلستان میشود. او این رسم کراوات زدن را از آدمهای لویی سیزهم یاد گرفته بود. این داستان بسیار عجیب، دور از ذهن و شگفتانگیز است، اما چه کسی اهمیت میدهد؟ کراوات هنوز خسته کننده است؛ هرچند با شعار و تبلیغات تازه برای مدتی شگفتانگیز به نظر میرسید.دیزاین فیکشن با این تغییرات شگفتانگیز، خسته کننده، باورپذیر و باورنکردنی بازی میکند…
داستان «غربال»
آیزاک آسیموف | شیرازه اسکندری
…پنج سال از فاش شدن راز کار دکتر آرون رودمن میگذشت. رازی که برای سالهای طولانی پشت پردهی ضخیمی مخفی بود. بالادستیها پنهانکاری میکردند و پشت هم هشدار میدادند:«برای حفظ امنیت خودتان است…» یا دلیل میآوردند که:«اگر طرح به دست افراد نالایق بیفتد ممکن است چنین و چنان شود…»بعد از ارائهی نتایج کار لوئی پاستور، در زمینهی تئوری میکروبها، کشف دکتر رودمن بهوضوح دستاورد شگرفی در زمینهی سلامتی انسان، بهشمار میرفت و اگر در دست افراد شایسته و کارآمدی قرار میگرفت، بهعنوان بزرگترین کلید درک ساختار زندگی کنونی بشر محسوب میشد. البته دکتر رودمن همیشه ناامیدانه فکر میکرد که برای حفظ اسرار این کشف، جز خودش، چه کسی میتواند صلاحیت و کفایت لازم را داشته باشد.بعد از اینکه در آکادمی پزشکی نیویورک دربارهی این کشف علمی سخنرانی کرد، کمی بعد از پنجاهمین سالگرد تولدش که با نخستین روز قرن بیستویکم نیز همزمان شده بود (این دو تاریخ به دلایل خاص با هم یکی شده بودند) او را به سکوت واداشتند. با کسی بهجز برخی مقامات خاص اجازهی صحبت نداشت. قطعاً چاپ و نشر آن موضوع علمی هم ممنوع بود.با این وجود، دولت از او پشتیبانی میکرد. همهی پول مورد نیازش پرداخت میشد و کامپیوترهای درخواستیاش را در اختیار داشت. باشتاب طرحش پیش میرفت و دولتمردان برای راهنمایی و درک مفاهیم تخصصی پیش او میآمدند.همیشه این افراد از دکتر رودمن میپرسیدند که:«چطور ویروسی که واگیردار نیست میتونه در یه موجود زنده از سلولی به سلول دیگه سرایت کنه ولی موجود زندهی دیگهای رو درگیر خودش نکنه؟»…
واقعیت مجازی و روان درمانی در سریال دیوانه
امیر قاسمی
از روز اولی که دوربین فیلمبرداری اختراع شد، فیلمها به دو شکل متفاوت ساخته شدند. عدهای مثل برادران لومیر علاقه داشتند واقعیت را به تصویر بکشند و کسانی همچون جورج ملییس به ساخت فیلمهای رؤیاگونه و فانتزی پرداختند. بعداً با گذشت زمان و تغییر سینما، مرز بین رؤیا و واقعیت شکسته شد و در بعضی از فیلمهای واقعیت مجازی نظیر تلقین و ماتریکس، تشخیص واقعیت از خیال به کار دشواری مبدل شد. ژانر واقعیت مجازی معمولاً سرشار از نماد و نشانه است. در فیلم تلقین فرفرهای دیده میشود که قهرمان با چرخاندن آن میتواند دنیای واقعی و مجازی را از یکدیگر تمیز دهد. در فیلم انگاشته، به کیف یکی از قهرمانان شیئی آویزان است که مخاطب را به یاد فرفرهی تلقین میاندازد و نقش مهمی در پر کردن خلاءهای داستانیِ فیلم ایفا میکند. اشیاء نمادین حتی در فیلمهای دیگر نولان دیده میشود. برای مثال در فیلم یادگاری، قهرمان داستان حافظهی خود را از دست داده است ولی با نگه داشتن چند وسیلهی شخصی از همسرش، مثل کتاب و شانه، سعی میکند یاد و خاطرهی او را زنده نگه دارد و ارتباط احساسی خود را با زندگی پیشین خود حفظ کند. در بعضی از نماهای سریال دیوانه، قهرمان درحال بازی با یک مکعب روبیک (نماد ذهن خودش) است. او حتی در دنیای مجازی با حل کردن روبیک موفق به جلوگیری از یک اتفاق ناگوار میشود. نماد شناسی و تعبیر خواب به روش یونگ و فروید از ابزار بسیار مهم روانشناسی در ژانر واقعیت مجازی بشمار میرود. در فیلم قفس، کارگردان برای آنکه احساس حقارت آنتاگونیست را نشان بدهد، در یک نمای سورئال اسبی را با شیشههای برنده تکه تکه میکند. آنتاگونیست از وقتی که در مراسم غسل تعمید خود خفگی در آب را تجربه کرد، هیچوقت از حس غرق شدن رهایی نیافت و برای آنکه قربانیانش احساس او را داشته باشند، آنها را در آب خفه میکند…