آیا داستان علمی تخیلی را همچنان خیالی میدانید؟ این خیال تا چه اندازه به واقعیت نزدیک شده است؟ رویای دیروز نویسندگان داستان علمی تخیلی تا چه اندازه قابل لمس است؟ آیا میتوان همچون گذشته، نویسندگان داستان علمی تخیلی را زیر سوال برد؟ پیشرفت علم تا چه اندازه توانسته رویای دیروز داستان علمی تخیلی را به واقعیت امروز تبدیل کند؟ آیا جهان امروز را میتوان رویای تعبیرشده پدر ژپتوی رباتها ایزاک آسیموف دانست؟ آیا داستان علمی تخیلی منجی انسان در دنیای امروز است؟ داستان علمی تخیلی تلماسه چطور موجب تحول بزرگ در دنیا شد؟ داستان علمی تخیلی بازگشت چه چالشی را مطرح میکند؟ کدام داستان علمی تخیلی استیون کینگ قرار است به فیلم تبدیل شودده و در صدر گیشه بنشیند؟ اگر دوست دارید تا پاسخ این سوالات را بدانید بهتر است تا اولین شماره ویکی ادبیات علمی تخیلی به سردبیری مسعود ملکیاری را حتما بخوانید. به پاس همراهی و همدلی شما عزیزان این شماره نشریه را خلاصه کرده و تقدیم حضورتان میکنیم پس با ما همراه شوید.
داستان علمی تخیلی رویای دیروز واقعیت امروز
مسعود ملکیاری داستان علمی تخیلی را رویای دیروز و واقعیت امروز دانست. به گزارش ویکی تماس، مسعود ملکیاری در مطلبی تحت عنوان« زندگی علمی-تخیلی » در اولین شماره ویکی ادبیات علمی تخیلی نوشت:از سوی دیگر نباید فراموش کنیم که ادبیات علمی-تخیلی، مدعی پیشگویی نیست. در نتیجه چنانچه با کشفیات تازه و یا بر اثر گذر زمان، تصویرسازیهای آن از کانالهای مریخ یا اقیانوسهای زهره و یا طرز لباس پوشیدن انسانها در سال ۲۰۳۰ درست از آب در نیامد، خللی در ارزش آثار این گونه ایجاد نمیشود. چرا که به قول گوانیت جونز ، واژهی علمی در اصطلاح علمی-تخیلی همواره دارای یک مفهوم صنفی ورای معنای معمول آن بوده است. این واژه چیز به خصوصی در مورد سوژهی داستان مطرح نمیکند و مادامی که آداب ظاهری لباس پوشیدن در آینده را رعایت کند، میتواند در مورد هر چیزی باشد. در نهایت واژهی علمی فقط به این مفهوم است که سوژهی داستان هر پدیده یا هر فرض و تصوری که باشد، انتظار میرود که به شیوهای تقریباً علمی بررسی شود، شیوهای عینی منسجم و در فضایی تحت کنترل. وظیفهی نویسنده این است که تجهیزات را در آزمایشگاه ذهن برپا کند، به گونهای که «چه میشد اگر» مورد نظر را به یکباره مجزا کرده، احتیاجات و الزامات آن را فراهم سازد.
وی در ادامه افزود:در ادبیات علمی-تخیلی با سفینههای فضایی،رباتهای انساننما، آدمهای ماشینی، سفر در زمان، بیگانگان، سفر به سیارات و کرات دیگر و نوومهایی اینچنین روبهرو میشویم. بسیاری از این پدیدهها، یک قرن پیش اموری تخیلی به حساب میآمدند و نویسندگان این ژانر با رؤیاپردازی در علم و تصور تکامل علوم، طی روندی که خیال میکردند، آنها را به وجود آوردهاند. درست است که تحقق شکل دیگری از آن تصورات، از ارزش ادبی آن آثار کم نمیکند ولی این نکته نیز نباید فراموش شود که بسیاری از این پدیدهها، امروزه دیگر تخیلی به حساب نمیآیند چرا که جامهی واقعیت پوشیدهاند. از اینرو به نظر میرسد که ادبیات علمی-تخیلی در روزگار امروز، بیش از پیش با زندگی و واقعیت پیرامونی انسان گره خورده است و حتی برای هشدار نسبت به آیندهی تاریکی که بشر دست به کار ساختن آن است، ضروری به نظر میرسد.
ملکیاری تصریح کرد:به همین جهت ادبیات علمی-تخیلی در روزگار ما صرفاً گونهای سرگرمیساز نیست؛ بلکه روایتگر زندگی علمی-تخیلی و پرشتاب بشر است که مرزهای خیال و واقعیت را در هم پیچیده. هیچ بعید نیست آنچه امروز خیال میپنداریم، در کمتر از یکسال به امری واقعی تبدیل شود.
پدر ژپتوی رباتها ترسیمگر حاکمیت هوش مصنوعی
شهروز بیدآبادی مقدم، ایزاک آسیموف را پدر ژپتوی دنیای رباتها و ترسیمگر عصر حاکمیت هوش مصنوعی دانست. به گزارش ویکی تماس، شهروز بید آبادی مقدم در مطلبی تحت عنوان« پدر ژپتوی دنیای ربات ها؛ نگاهی به زندگی و آثار ایزاک آسیموف » در اولین شماره ویکی ادبیات علمی تخیلی نوشت: سال ۱۹۴۰ ایزاک نگارش داستانهای ربات خود را شروع کرد (این داستانها بعدها در سال ۱۹۵۰ در کتاب «من ربات هستم» گردآوری و منتشر شد). در این مجموعه داستان، تمام رفتارهای رباتهای پوزیترونی با توجه به «سه قانون رباتیک» تعریف میشود:یک ربات نمیتواند به هیچ انسانی صدمه بزند یا با انجام ندادن کاری، اجازه دهد به هر طریقی به انسانها، آسیب وارد شود، یک ربات از دستوراتی تبعیت میکند که نسل بشر به او داده مگر اینکه این دستورات با قانون شماره یک در تضاد باشد؛ یک ربات باید از موجودیت و سلامت خودش محافظت کند مگر اینکه این کار با قانون شماره یک و دو در تضاد باشد.
وی در ادامه افزود:«ایزاک آسیموف با تدوین مجموعهای از اصول اخلاقی برای رباتها (با همراهی کمپبل) و رد تصورات قبلی که رباتها را به عنوان هیولاهای فلزی غارتگر در نظر میگرفت، تأثیر بسیار بزرگی بر رفتار دیگر نویسندگان اینگونه داستانها گذاشت.محتوای مجموعهی مشهور دایرهالمعارفهای چندجلدی (۱۹۴۲) سرآغاز مجموعه کتاب محبوب بنیاد ایزاک آسیموف بود. مجموعهی بنیاد با برداشتی آزاد از سقوط امپراطوری روم، از آخرین روزهای امپراطوری کهکشانی شروع میشود. شخصیت اول این داستان، هری سلدون، فرایندی به نام «روان-تاریخ» ابداع میکند که به او کمک میکند رخدادهای تاریخی آینده را پیشبینی کند.
بیدآبادی مقدم تصریح کرد: زاک با ترکیب دو ژانر معمایی و علمیتخیلی به دنیای رباتهای پوزیترونی برگشت و دو رمان در این ژانر ترکیبی منتشر کرد. در این دنیای داستانی، بعد از گذشت سه هزار سال، تمدن انسانها به دو گروه تقسیم شده است: افرادی که روی زمین در شهرهای زیرزمینی پرجمعیت و شلوغ ساکن هستند و «اسپیسرهای » ثروتمند که در دنیاهای اطراف ستارههای مجاور زندگی میکنند.«لیجی بیلی» پلیسی از نژاد انسان به همراه ربات «انساننمای» کارآگاهی از اسپیسرها به نام «آر. دنیل اولیواو» راز قتلهای نیویورک را در کتاب «غارهای پولادین» (۱۹۵۴) و بعد هم در یک سیارهی اسپیسر در کتاب «خورشید عریان» (۱۹۵۷) کشف میکنند.
داستان علمی تخیلی منجی انسان در دنیای امروز
نسیم عرب امیری از پیشداوری نادرست درمورد افزایش اضطراب کودکان به دنبال خواندن داستانهای علم تخیلی انتقاد کرد. به گزارش ویکی تماس، نسیم عرب امیری در مطلبی تحت عنوان« داستانهای علمی-تخیلی و اضطراب جهان » در اولین شماره ویکی ادبیات علمی تخیلی نوشت: مطالعهی داستانهای علمی-تخیلی و فانتزی میتواند به خوانندگان در درک جهان هستی کمک کند. قرار گرفتن در معرض داستانهای تخیلی و خلاقانهی خارج از چارچوب به جای محدود کردن مخاطب با واقعیت، میتواند توانایی او را در درک علم افزایش دهد.
وی در ادامه افزود: مطالعهای در سال ۲۰۱۵ بر خوانندگان داستانهای علمی-تخیلی و فانتزی نشان داد که این خوانندگان مصرفکنندگان عمدهی طیف گستردهای از کتابها و رسانههای دیگر نیز محسوب میشوند. در حقیقت این پژوهش، ارتباط بین مطالعهی متنوع ادبیات و توانایی درک علم را توسط این پاسخدهندگان نشان داد.
عرب امیری تصریح کرد:با افزایش نرخ اضطراب، افسردگی و مشکلات روحی و روانی در دو دههی گذشته، جوانان نیز مانند بقیهی جامعه آمریکا از چنین واقعیتهایی رنج میبرند طوری که میتوان گفت امروزه جوانان به حجم زیادی از اطلاعات واقعی دسترسی دارند که ممکن است قدرت کمی در تأثیرگذاری بر آنها یا ایجاد تغییر داشته باشند.داستان علمی-تخیلی و فانتزی برای ارائهی قصههای خواندنی و جذاب در مورد مسایل سیاسی و اجتماعی، نیاز به قراردادن آینهای در مقابل واقعیت ندارد طوری که میتوان گفت قدرت و ارزش داستانهای علمی-تخیلی در همین آزاد کردن ذهن از دنیای واقعی و واقعیتهایی است که هر روزه در حال بلعیدن انسان امروز است!
یه هیولای بزرگ تو کمد دختر بچه بد!
مریم سلیمیفر داستان هیولایی که در کمد دختربچه بد پنهان شده بود را روایت کرد. به گزارش ویکی تماس، مریم سلیمیفر در مطلبی تحت عنوان« دختربچه های خوب » در اولین شماره ویکی ادبیات علمی تخیلی نوشت: پدرخواندهام قصهای برایم تعریف کرده است.او میگوید که اگر بچهها کارهایی که پدر و مادرشان میگویند انجام ندهند، آنها را در کمد میاندازند تا شام یک هیولا شوند. هیولاها به این خاطر وجود دارند که بچههایی هستند که لیاقتشان همان هیولاهاست. دختربچههای بدی هستند که حقشان است آنها را در کمد بیندازند تا کاملاً خورده شوند. هیولاها دختربچههای بد را دوست دارند، اما پدر و مادرها آنها را دوست ندارند. تمام.
وی در ادامه نوشت:«برادر بزرگترم قصهای برایم تعریف کرده است.او میگوید که قبلاً بچهی وسط بوده. که ما قبلاً خواهر بزرگتری داشتهایم. اما او دختر بدی بود. او کارهایی میکرد که مامان و بابا دوست نداشتند. لباسهای بدی میپوشید و حرفهای بدی میزد. مامان و بابا او را در کمد انداختند و اجازه ندادند بیرون بیاید. او گریه و زاری کرد و قول داد که دختر خوبی شود. ولی او هیچوقت خوب نبود. بالاخره دست از التماس کردن برداشت. از پشت کمد داد زد که آنها بد هستند و او به همه خبر میدهد، به همسایهها، معلمها، به پلیس. بعد از آن دیگر قول نداد که دختر خوبی شود و بابا و مامان هم دیگر نگذاشتند هرگز بیرون بیاید. تا آنکه ساکت شد و وقتی در را باز کردند، آنجا نبود. حالا او به یک هیولا تبدیل شده که در کمدها و تختخوابها و دیوارها قایم میشود. منتظر است که ما را گیر بیندازد و تکه تکه کند. برای همین باید خیلی مراقب خودم باشم. تمام.
سلیمیفر تصریح کرد: خواهر بزرگترم قصهای برایم تعریف کرده است.در واقع او قصههای زیادی برایم میگوید.او میگوید که چطور یاد گرفت کمد را دوست داشته باشد. که در کمد احساس امنیت میکرد اما تنها و تنها برای مدتی کوتاه. که آنها مدام به او میگفتند که دختر بدی است و هیولا است و در را به رویش قفل میکردند و مدام او را اذیت میکردند.
داستان علمی تخیلی تلماسه، روایتگر جنگ بزرگ بر سرآب
پگاه خدادی داستان تلماسه الهام بخش مجموعه جنگ ستارگان را کتابی دانست که دنیا را تکان داد . به گزارش ویکی تماس، پگاه خدادی در مطلبی تحت عنوان« نیمقرن با تلماسه؛ چگونه یک داستان علمی-تخیلی جهان را تغییر داد» در اولین شماره ویکی ادبیات علمی تخیلی نوشت: در سال ۱۹۵۹م. اگر کسی به منطقهی کویری نزدیک شهر فلورنس، واقع در ایالت اورگان آمریکا میرفت، ممکن بود مردی را ببیند که با عینک دودی میان تلماسهها قدم میزند. فرانک هربرت، نویسندهی مستقل که به مسائل مربوط به محیط زیست علاقه داشت، آن زمان سرگرم پژوهش بود تا مطلبی برای مجلهی کشاورزی بنویسد با این مضمون که چطور میتوان از علفهای ساحل برای جلوگیری از رانش ماسههای کویر استفاده کرد. بادهای اقیانوس آرام، تلماسههای کویر را به حرکت در میآوردند و آنها در مسیر خود همه چیز را میبلعیدند. هربرت معتقد بود که حرکت این تلماسهها حتی از سیل هم خطرناکتر است و میتواند به مرگ افراد زیادی منجر شود.
وی در ادامه افزود:طولی نکشید که مطالعاتش دربارهی کویر و تلماسههای آن، هربرت را به آداب و رسوم مردم کویر و داستانهای آنها علاقهمند کرد. سرانجام علاقهی او به داستاننویسی بر مقالهنویسی غلبه کرد و دو داستان کوتاه دنبالهدار به نامهای «دنیای تلماسه» و «پیشگوی تلماسه» نوشت که در مجلهی آنالوگ، از برجستهترین مجلههای ژانر علمی-تخیلی به چاپ رسید. اما هربرت به این بسنده نکرد و تصمیم گرفت داستانش را در قالب یک رمان بلند بنویسد. از آنجا که مخاطبان آن روزگار، داستانهای کوتاهتر را ترجیح میدادند، کتاب چند صد صفحهای او از سوی بیش از بیست ناشر رد شد، تا سرانجام انتشارات شیلتون واقع در فیلادلفیا، که مجلههایی در رابطه با کار و سرگرمی منتشر میکرد، به او پاسخ مثبت داد.
خداد تصریح کرد: تلماسه بعد از انتشار، معتبرترین جوایز ادبی در ژانر علمی-تخیلی، یعنی جایزهی هوگو و نبولا را به خود اختصاص داد (۱۹۶۶م.) و در طول دهههای شصت و هفتاد میلادی آرامآرام جای خود را در میان علاقمندان به این ژانر باز کرد. اکنون پنجاه سال پس از چاپ، این کتاب همچنان به عنوان بزرگترین اثر کلاسیک ژانر علمی-تخیلی و مرجعی برای بسیاری داستانهای دیگر، از جمله «جنگ ستارگان» شناخته میشود و تا امروز میلیونها نسخه از آن در سرتاسر جهان به فروش رفته است.فرانک هربرت پس از موفقیت این کتاب، تصمیم گرفت آن را گسترش دهد و به یک مجموعه داستان تبدیل کند. او تا پیش از مرگش در سال ۱۹۸۶م. پنج داستان دیگر نوشت و به این مجموعه اضافه کرد. داستان «تلماسه» در آیندهای بسیار دور و در سیارهای کویری به نام آراکیس رخ میدهد که معدن گرانبهاترین مادهی موجود در جهان است. داستان نبردها و توطئههای سیاسی خاندانهای قدرتمند و ظهور یگانه ناجیای که میتواند تنها راه نجات مردم از زیر یوغ ستمگران باشد و اینها همه در جهانی خشن رخ میدهد که کویر همه جای آن را پوشانده و آب عنصری کم و بیش نایاب است. اگر این را بپذیریم که کتابها محصول زمانهی خود هستند، با توجه به تغییرات اقلیمی دهههای گذشته و مشکلاتی که در رابطه با کمبود آب در مناطق مختلف جهان وجود دارد، عجیب نیست که بیش از نیم قرن بعد شاهد بازگشت این اثر کلاسیک علمی-تخیلی به مرکز توجه خوانندگان باشیم.
داستان علمی تخیلی بازگشت و چالشی به نام حافظه
پگاه خدادی کتاب بازگشت را روایتگر سندروم حافظهی دروغین است را روایت کرد . به گزارش ویکی تماس، پگاه خدادی در مطلبی تحت عنوان« بازگشت؛ داستانی که زمان را تغییر می دهد و ذهن را به چالش می کشد » در اولین شماره ویکی ادبیات علمی تخیلی نوشت: داستان «بازگشت» دو شخصیت اصلی دارد: بَری ساتون، یک کارآگاه ادارهی پلیس شهر نیویورک، و هلنا اسمیث، یک دانشمند عصبشناس در پالو آلتو که دربارهی حافظه مطالعه میکند. در صحنهی اول داستان میخوانیم که بری برای نجات زنی از خودکشی به ساختمانی در غرب نیویورک رفته است. آن، زنی که قصد خودکشی دارد، از «سندروم حافظهی دروغین» رنج میبرد. «سندروم حافظهی دروغین» به شرایطی اطلاق میشود که در آن فرد به جز خاطرات خود، خاطرات دیگری را نیز به یاد میآورد، چنان که گویی زندگی دوگانهای داشته باشد. کاغذی را تصور کنیم که روی آن تصویری نقاشی شده. اگر این تصویر را پاک کنیم و روی کاغذ تصویر دیگری بکشیم، سایهای از تصویر قبل همچنان باقی میماند. این همان اتفاقی است که برای افراد مبتلا به «سندروم حافظهی دروغین» رخ میدهد. آنها علاوه بر خاطرات خود، خاطراتی را به یاد میآورند که به آنها تعلق ندارد و از آنجا که نمیتوانند تشخیص بدهند کدام خاطره راست است و کدام دروغین، کارشان به جنون و خودکشی میکشد.
وی در ادامه افزود:آن، یک بانکدار مجرد است، ولی این را هم به خاطر میآورد که یک زن متأهل اهل ورمونت است و شغل باغبانی دارد. او و همسرش یک پسر نُهساله دارند به نام سام؛ آن از این بابت مطمئن است. اما هیچ کدام از اینها واقعی نیستند. اینها خاطرات دروغین هستند. پس چرا آن خندهی سام، لکهی روی گونهی چپ و روز اول مدرسهی او را چنان زنده به خاطر میآورد؟ آن از بالای ساختمان خودکشی میکند، چرا که نمیتواند از دست دادن پسری را تحمل کند که گمان میکند پسر او بوده. بری که شاهد صحنهی خودکشی اوست از خود میپرسد که آیا سام یک خاطرهی دروغین بود، یا اتفاق دیگری در جریان است.
بعد از آن داستان به ده سال پیش، سال ۲۰۰۷م. برمیگردد و ما با هلنا، دانشمند عصبشناس آشنا میشویم که در آزمایشگاه خود مشغول انجام دادن آزمایشهایی روی حافظهی یک موش است. مادر هلنا از فراموشی حاد رنج میبرد و هلنا در تلاش است تا با اختراع یک صندلی مخصوص، خاطرات مادرش و نیز افراد بیشماری را که به سرنوشت او دچار هستند از نابودی نجات دهد.
خدادی تصریح کرد:هلنا بودجهی لازم برای این کار را ندارد، بنابراین هنگامی که یک مرد غریبه نزد او مراجعه میکند و میگوید کسی را سراغ دارد که حاضر است تمام هزینههای مورد نیاز او برای ساختن صندلی حافظه را تأمین کند، هلنا بلافاصله علاقمند میشود.در مورد این داستان همینقدر بگوییم که صندلی حافظه ساخته میشود و مورد استفاده قرار میگیرد – و «سندروم حافظهی دروغین» تنها یکی از کوچکترین اثرات جانبی آن است.شاید بتوان گفت بلیک کراوچ، در نوشتن کتاب «بازگشت»، گوشه نظری هم به شرایط اجتماعی و سیاسی حاضر داشته، زمانی که «سندروم حافظهی دروغین» اولین بار در سال ۲۰۱۶ در برنامهای که از شبکهی سیاِنان پخش شد مورد استفاده قرار گرفت
شخصیت انسانی محوریت داستان علمی تخیلی پائولینی
پریناز قاسمی مهمترین ویژگی کتاب پائولینی را برخورداری افراد از شخصیت انسانی دانست . به گزارش ویکی تماس، پریناز قاسمی در مطلبی تحت عنوان« خفتن در دریایی از ستارگان؛ شیرجه در حماسهی علمی-تخیلی جدید کریستوفر پائولینی» در اولین شماره ویکی ادبیات علمی تخیلی نوشت: در داستانهای پائولینی همیشه یک چیز به خوبی به چشم میآید: آن هم شیوهای است که شخصیتها همگی ویژگیهای انسانی دارند. کایرا میفهمد یکی از گونههای موجودات بیگانهای که با آنها سروکار دارد، نامش «ژله» است و من نامی انسانیتر از ژله ندیدهام. یا مثلاً گروه دیگری از ساکنان سیاره «شین-زر» ژن خودشان را دستکاری کردهاند تا بتوانند در محیط زیستی با نیروی جاذبه قوی زنده بمانند. یک نقاشی در ابعاد خیلی بزرگ هم از دیوار سفینه فضایی والفیش آویزان شده و در آن گربه و خوک سفینه را به تصویر کشیده که یک شعلهافکن به دست گرفتهاند. حالا که دربارهی صحبت این موضوع شد، از هر خوانندهای که دستی در طراحی دارد میخواهم این نقاشی را بکشد. لطفاً.
وی در ادامه افزود: با وجودی که ماجراهای داستان در سال ۲۲۵۷ رخ میدهد اما انسانیت موجود در کتاب به آینده امیدوار است و حال و احوالی درست مثل خود ما دارد. حالا میخواهد یک دسته معدنچی باشند که به خودشان «فرقه جیغزنان» میگویند، سفینهای که نامش «شرایط تخفیفدهی» است، یک فرقهی احتمالی دیگر که اعداد را میپرستند یا گویندگان خبری که رخدادهای غیرخبری مخابره میکنند. هر جنبهای از انسانیت، بدوی و مأنوس، در تکتک این دنیاها دیده میشود.
قاسمی تصریح کرد:از گفتوگوهای بین شخصیتها هم سیر نمیشدم. کنایهها و اشارهها و رابطهها همگی طبیعیاند و در جای خودشان مینشینند. توانمندی پائولینی همیشه در خلق شخصیتهای باورپذیر مثالزدنی بوده، نمونهاش هم رهبر بهدردنخور و خجالتآور ما، کایرا که به در نهایت شخصیتی کاملاً متفاوت پیدا میکند. به خودم میآمدم و میدیدم بابت جناسهای داستانی و ارتباطات بین شخصیتها از خنده کف زمین پخش شدهام. میدانستم از کتاب «خفتن در دریایی از ستارگان» لذت خواهم برد اما نمیدانستم عاشقش میشوم. شاید در این کتاب خبری از اژدها نباشد اما ماهی مرکب فضایی وجود دارد و همین برای من کافی است.
مجموعه داستان علمی تخیلی استیون کینگ رمز ثروتمندی
نسیم عرب امیری فیلمهایی که بر اساس داستان اگر خون بریزد استیون کینگ ساخته شده است را معرفی کرد . به گزارش ویکی تماس، نسیم عرب امیری در مطلبی تحت عنوان« استیون کینگ ثروتمندتر می شود! » در اولین شماره ویکی ادبیات علمی تخیلی نوشت: امتیاز اقتباس این داستان به «بن استیلر» داده شده است. «بن استیلر» علاوه بر کارگردانی و تهیهکنندگی قصد بازی در این فیلم را نیز دارد.«موش» دربارهی نویسندهای به نام «درو لارسون» است که هر وقت سعی میکند یک ایدهی خوب را به رمان تبدیل کند، اوضاع روحی و روانیاش به طرز بدی به هم میریزد. او برای رفع مشکلش در نویسندگی با یک موش سخنگو، معاملهای شیطانی میکند…
وی در ادامه افزود:«زندگی چاک:«دارن آرونوفسکی» قصد دارد داستان «زندگی چاک» را در قالب فیلم سینمایی تولید کند. «زندگی چاک» سه داستان جداگانه است که به طور معکوس زندگی نامه «چارلز کرانتز» را روایت میکند، که با مرگ او بر اثر تومور مغزی در ۳۹ سالگی آغاز می شود و با کودکی او در خانه ای که ظاهراً خالی از سکنه است، به پایان میرسد.
عرب امیری تصریح کرد: پیش از انتشار این مجموعه داستان ، از داستانهای دیگر استیون کینگ نیز اقتباس سینمایی شده است. آثار پرفروش و اقتباسهای متعدد سینمایی از آثار «استیون کینگ»، او را به یکی از ثروتمندترین نویسندگان جهان تبدیل کرده است. «ارواح»، «کری»، «۱۴۰۸»، «درخشش»، «مسیر سبز»، «مه»، «رستگاری در شاوشنگ» و «آن» عناوین برخی از فیلمهایی هستند که با اقتباس از آثار «استیون کینگ» ساخته شدهاند. در میان این آثار فیلم «رستگاری در شاوشنک» به نویسندگی و کارگردانی «فرانک دارابونت» جایگاه ویژهای دارد. این فیلم که با اقتباس از داستانی به نام «ریتا هیورث و رستگاری در شاوشنک» از کتاب Different Seasons ساخته شده است، علیرغم اینکه در زمان اکران با شکست روبهرو شد، اکنون به عنوان یک شاهکار شناخته شده و طرفداران زیادی دارد.