بررسی واقعیتهای متاورس
اگر امیدی برای کاهش زمان استفادهی کودکان از صفحهنمایشها وجود داشت، با وقوع پاندمی، بهکل از بین رفت. یک مطالعهی آلمانی که توسط داک-گزوندهایت (DAK-Gesundheit) منتشر شد، نشان داد که استفاده از شبکههای اجتماعی و بازیهای ویدیویی در سال ۲۰۲۰ و در میان کودکان بین ۱۲ تا ۱۷ سال، حداقل ۶۰ درصد نسبت به سال ۲۰۱۹ افزایش داشته است. حالا نهتنها یک صفحهنمایش، بلکه یک دنیا را تصور کنید.
تاتسو مادر دو فرزند است و علیرغم خلق یک شغل موفق در دنیای دیجیتال، اصرار دارد که فرزندان او تا حد ممکن در دنیای واقعی وقت بگذرانند.
او میگوید: «برای انسانها بسیار مهم است که در زندگی واقعی با انسانها وقت بگذرانند. بنابراین، من فکر میکنم وقتی بچهها در این فضا رشد پیدا میکنند، باید راه تعاملی با دیگران برای مردم وجود داشته باشد. اینکه گلی را بو کنید، در مسیری قدم بزنید، مکالمهای واقعی با دوست خود داشته باشید و توپی را پرتاب کنید. منظورم این است که اگرچه میتوانید اینها را شبیهسازی کنید، اما تجربهی یکسانی نمیشود. بنابراین من از برخی جهات برای فرزندانم ناراحت هستم.»
ما همه چیزهای بیشتری از زمانی که در فضاهای دیجیتالی سپری میکنیم، برای نگرانی در موردشان داریم. این ایدهی کاملاً محتمل که نوآوریهای فناوری در حال حاضر در این مسیر قدم برمیدارد، بههیچوجه کمکی به درک این موضوع نمیکند که آیا در مسیر درستی قرار داریم یا خیر.
اگر متاورس تنها نسخهی انبساط یافتهای از اینترنت امروزمان باشد، انسان تنها باید به هزاران مشکلی که همچنان در رابطه با حضور آنلاینمان حل نکردهایم (هک کردن، جعل هویت، اذیت و آزار و نفرت پراکنی) بیندیشد تا متوجه شود که آیندهی حیات در متاورس، در حقیقت میتواند تا چه اندازه مخاطرهآمیز شود.
شرکت مشاورهی گلوبال دیتا (GlobalData) به این موضوع اشاره میکند که دولتها، بهویژه دولت آمریکا، تا چه اندازه دربارهی معضلات امنیت فضای سایبری، برای مثال، افزایش اخبار نادرست در رابطه با هوش مصنوعی که شامل ویدیوهایی با عنوان «دیپفیک» (Deepfake) میشود، کاهلی کردهاند. شارلوت نیوتن (Charlotte Newton)، یک تحلیلگر موضوعی در گلوبال دیتا، میگوید: «از این تصاویر دروغین، دیپفیکها، نهتنها برای فریب کاربران جهت دریافت اطلاعات شخصیشان، بلکه از یک دید سیاسی، برای متقاعد کردنشان در مورد وقوع اتفاقی که پیش نیامده است و یا اصلاً حقیقت ندارد، استفاده میشود.»
متیو بال، نویسندهی کتاب زیر چاپ «متاورس: و انقلابی که در همهچیز به وجود خواهد آورد.» میگوید: «دانستن اینکه در حال حاضر پنج مشکل مهم در رابطه با اینترنت قابلحمل وجود دارد که حلنشدهاند، بسیار اهمیت دارد:
- حقوحقوق مربوط به دادهها
- امنیت دادهها
- افراطیگری
- اخبار نادرست
- سلطهی پایگاهها.
اگر پایه و اساس متاورس این باشد که قرار است همهمان زمان، کار، تفریح، ثروت و حضور بیشتری را در جهانهای موازی داشته باشیم، پس تکتک این پنج مشکل وخیمتر خواهند شد. میزان دادهی ذخیرهشده و اهمیت دادهها افزایش مییابند و یا خطر از دست دادن دادهها تشدید میشود». احتمالاً دلیلی برای این وجود دارد که هر سنگ معیاری برای متاورس، مثلاً «بازیکن شماره یک، آماده» و «سقوط برف» و حتی «ماتریکس سهگانه»، در پاد آرمانشهرهای تیره و تاریک اتفاق میافتند.
تِد چیانگ (Ted Chiang)، نویسندهی کتابهای علمی تخیلی که فیلم Arrival در سال ۲۰۱۶ بر اساس داستانش ساخته شد، میگوید: «امکان ندارد که فرادنیا بتواند به چیزهایی همچون نابرابری درآمدها یا بیابانهای غذایی، افرادی که نمیتوانند از پس خرید خواروبار بربیایند، تبعیض و دسترسی به مراقبتهای بهداشتی کمکی بکند. شما نمیتوانید هیچیک از اینها را از طریق متاورس منتقل کنید.»
در این زمینه در ویکی تماس بیشتر بخوانیم : سلسله مقالات متاورس
متاورس : شاید بهتر زیستن
اما پیروان حقیقی متاورس نظر متفاوتی دارند. آنها معتقدند که متاورس برای همهچیز، مزایایی دارد؛ میتواند میزان دسترسی، تعداد فرصتها، شبکههای اجتماعی و سلامت روان را گسترش دهد. هرچند آنها نیز مجبور به اعتراف به این هستند که تمام نکات مثبت متاورس، فرضی هستند و به تلاقی اتفاقاتی از توسعهی سختافزار تا گسترش زیرساخت دادهها در زمانبندیهایی بسیار مبهم، متکی میباشند.
هوادارانی چون تاتسو بحث را اینگونه ادامه میدهند که چیزی که بهطور قطعی وجود دارد، پتانسیل متاورس برای افزایش و الهامبخشی همدلی و مهربانی است که در حال حاضر نیز بسیاری متوجه آن شدهاند. تاتسو میگوید: «به نظر من، زمانی که شما در فضایی مجازی قرار دارید، اینطور فضاها معمولاً کوچکتر هستند؛ معمولاً صمیمانهتر هستند. و به نظرم با ورود به این دنیاها که میتوانید درونشان نمایهتان را شخصیسازی کنید، رابطهی صمیمانهتری با انسانهای آنلاین اطرافتان برقرار میکنید. بااینکه پشت یک صفحهنمایش یا یک هدست قرار دارید، بازهم یک انسان را میبینید.»
چند سال پیش، یک ویدیوی یوتیوبی سورئال در سرتاسر اینترنت پخش شد. ظاهراً در وسط یک جلسهی گفتگوی واقعیت مجازی (VRChat) که بهخودیخود ازدحامی از نمایههایی که به یکدیگر برخورد میکنند و یک گفتگوی صوتی شلوغ است، یکی از کاربران که گرمکن ورزشی پوشیده بود، دچار یک حملهی تشنج شد. این اتفاق نهتنها بر فاصلهی حقیقی موجود بین مردم در فضاهای مجازی تأکید کرد، بلکه نگرانی افزایندهی افراد برای کسی که پشت آواتار ربات قرمز قرار داشت را نیز بهخوبی برجستهنمایی کرد.
یکی از متخصصین این حوزه تغییرات قریبالوقوع در عرصهی فناوری را فرصتی برای شکلدهی به مأموریت و هدفی جامعتر دیده و به نشریه تایم میگوید: «من احساس میکنم که داریم روی چاپگرِ روزنامههای آینده کار میکنیم. برای مثال، میتوانیم زبانی را حفظ کنیم که در خطر به زودی ناپدید شدن قرار دارد. گویی قادر هستید که تنها یک فیلم ساده را به خاطر نیاورید و صداها و حرکات لبها و این قبیل چیزها را نیز ببینید. در یک فیلمبرداری سهبُعدی و یک فیلم سهبُعدی واقعی، میتوانید تفاوت نحوهی حرکات زبان و دندانها را با جزئیات زیاد شاهد باشید و حرکات موزون، دستسازهها، داستانها و درکل همهچیز را به درستی حفظ کنید. من معتقدم که ما امروزه روی چیزی کار میکنیم که این داستانها را برای آیندگان حفظ میکند.»
برای او، این آینده، به لطف متاورس و چیزهای دیگر، آیندهی بهتری است و توضیح میدهد که : «زمانی که به معماران اینترنت نگاه میکنم، همهشان را مذکر میبینم. اینکه زنی لاتین و یا آسیایی در جامعه فعال است، باعث میشود افراد بیشتری که شبیه به او هستند را بخواهم. ما به آدمهای بیشتری که دراین نقشهای مربوط به ارتباط با جامعه شبیه به هم باشند، احتیاج داریم؛ چون اینگونه میتوانید الهامبخش افراد بیشتری باشید و بگویید: سلام، من در دنیای متاورس، پذیرفته شدهام. اینجا میتوانم خلق کنم.
این خلق کردن برای افرادی که به صورت نیمهوقت، علیرغم خطرها و نقصهایش، در متاورس زندگی میکنند، هماکنون نیز آغاز شده است.