این سوال همواره برایتان وجود داشته که چطورمیتوان بین کار و اوقات فراغت، تعادل ایجاد کرد؟ آیا این رویکرد صحیح است که در اوقات فراغت به کار فکر کنید؟ چه رویکردی را باید در پیش گرفت که کار فدای زندگی و زندگی فدای کار نشود؟ مهمترین روش برای جلوگیری از فرسودگی شغلی در ایام قرنطینه چیست؟ یک شرکت برای استخدام بهترینها، چه اصولی را باید مدنظر قرار دهد تا در شرایط دشوار بهترین نتیجه را بگیرد؟ اگر دوست دارید تا در این مورد اطلاعات دقیقی کسب کنید، بهتر است تا دومین شماره ویکی تد به سردبیری شیما فکار را حتما بخوانید. به پاس همراهی و همدلی شما عزیزان این شماره نشریه را خلاصه کرده و تقدیم حضورتان میکنیم پس با ما همراه شوید.
زندگی را فدا نکنید
شیما فکار ایجاد تعادل بین کار و زندگی را ضرورتی انکارناپذیر دانست. به گزارش ویکی تماس، شیما فکار در مطلبی تحت« در ستایش کار و فراغت » در دومین شماره ویکی تد نوشت:« بیکاری یکی از معضلات همیشگی جوامع مدرن بوده است. اما این روزها، بحران تازهای به نام ویروس کرونا، بیش از پیش به آن دامن زده است. تا جایی که حتی کشوری مانند سوئیس، در سال ۲۰۲۰، بالاترین نرخ بیکاری را در سه سال گذشته تجربه کرده است. بسیاری از کسبوکارهای کوچک و بزرگ تعطیل شدهاند و ماحصل این تعطیلیها خیل عظیم کارکنانی است که بیکار و افسرده در قرنطینههای خانگی باید به دنبال شغل دیگری باشند.»
وی در ادامه افزود:«بیشک من قصد ندارم با این حرفها شما را ناامید کنم یا بگویم که باید دست از آرزوهایتان بکشید. اگر یک چیز ما را از واقعیت تلخ و دردناک زندگی نجات بدهد، همین چسبیدن به آرزوها و رؤیاهایمان است. فراموش نکنیم که «تغییر تنها متغیر ثابت زندگیست» و این شرایط هم هرقدر سهمگین و سخت، اما گذراست.»
فکر تصریح کرد:«بههرحال، کار جزء جداییناپذیری از زندگی ماست. ما ناگزیر از کار کردنیم. میتوانیم به آن افتخار کنیم و میتواند به زندگی ما معنا ببخشد. بدون آن احتمالاً دیوانه میشویم. اما با کار زیاد و طاقتفرسا هم احتمالاً به مرز جنون میرسیم. باید حد میانهای وجود داشته باشد. باید جایی برای فراغت، یا به زعم راسل بطالت، هم وجود داشته باشد. بالأخره باید معنایی در اینهمه تقلا باشد.تمام تلاش ما در این شماره این بوده که از زبان روانشناسان و متخصصان این حوزه به مقولهی مهم کار نگاه کنیم و بکوشیم به برخی از پرسشهای شما و خودمان پاسخ دهیم.»
کیفیت زندگیتان را واگذار نکنید
نایجل مارش درخواست کرد تا کیفیت زندگی را به دست شرکت های تجاری نسپاریم . به گزارش ویکی تماس، نایجل مارش در مطلبی تحت« چگونه بین کار و زندگی تعادل برقرار کنیم؟ » که توسط «شیما فکار» در دومین شماره ویکی تد ترجمه و منتشر شده است، نوشت:« تصمیم گرفتم تلاش کنم و زندگیام را عوض کنم. بهویژه، تصمیم گرفتم به مسئلهی تعادل بین کار و زندگی بپردازم. بنابراین، از کارم درآمدم و یک سال را در خانه، با همسر و چهار فرزندم گذراندم. همهی آن چیزی که من در آن یک سال از تعادل بین کار و زندگی آموختم، این بود که برقراری تعادل بین کار و زندگی، وقتی بیکار بودم، خیلی آسان بود! مهارت چندان مفیدی نبود، مخصوصاً وقتی پول آدم تمام بشود.»
وی در ادامه افزود:« اولین نکته این است که اگر جامعه بخواهد هر گونه پیشرفتی در این زمینه بکند، ما نیازمند یک گفتوگوی صادقانه هستیم. اما مشکل اینجاست که بسیاری از افراد مزخرفات زیادی دربارهی تعادل کار ـ زندگی میگویند. همهی مباحثی که دربارهی (زمان انعطافپذیر) یا (جمعهی آزاد) یا «مرخصی بابت پدر شدن»۲ مطرح میشود، فقط پوششی برای پنهان کردن مسئلهی اصلی است؛ اینکه بعضی شغلها و موقعیتهای کاری اساساً با داشتن تعادل معنادار روزمره با خانواده سازگار نیستند. نخستین گام در مسیر حل هر مشکلی، پذیرش واقعیت شرایطی است که در آن بهسر میبرید. واقعیت جامعهای که ما در آن هستیم این است که آن بیرون، هزاران هزار نفر بیصدا زندگی میکنند، درحالی که ناامیدیشان را فریاد میکشند. ساعتهای سخت و طولانی کاری را انجام میدهند که از آن متنفرند تا بتوانند چیزهایی را بخرند که درواقع نیازی بهشان ندارند، تا آدمهایی را تحتتأثیر قرار بدهند که علاقهای بهشان ندارند. به نظر من، جمعه با جین و تیشرت سر کار رفتن هیچ جای این درد را دوا نمیکند.»
مارش تصریح کرد:« ما باید با این حقیقت روبهرو شویم که دولتها و شرکتها قرار نیست این مسئله را برای ما حل کنند. ما باید از چشم دوختن به بیرون دست برداریم. این به تکتک ما بستگی دارد که بتوانیم کنترل و مسئولیت نوع زندگیمان را خودمان برعهده بگیریم. اگر خودتان زندگیتان را طراحی نکنید، کس دیگری آن را برای شما طراحی خواهد کرد و آنوقت، ممکن است نظرات و ایدههای آنها در مورد تعادل را دوست نداشته باشید.روی سایتهای اینترنتی ننوشتهاند که من را میخواهند اخراج کنند. نوشتهاند؟ این بهویژه بسیار مهم است که هرگز تعیین کیفیت زندگیتان را به دست شرکتهای تجاری نسپارید.»
مراقب فرسودگی شغلی باشید
دیوید بورکوس راهکارهایی را برای پرهیز از فرسودگی شغلی در ایام دورکاری پیشنهاد داد . به گزارش ویکی تماس، دیوید بورکوس در مطلبی تحت« دورکاری خوب است، به شرطی که …» که توسط «شایا شهوق» در دومین شماره ویکی تد ترجمه و منتشر شده است، نوشت:« روزگاری، کار کردن در دنیایی که همه در ساعات مقرری کنار هم کار میکردند و در ساعات خارج از آن، کار زیادی انجام نمیدادند، مزایای واقعی بسیاری داشت. این رویه وجود داشت تا زمانی که هر کس یک تلفن هوشمند خرید و ایمیلهای کاری خود را روی آن تنظیم کرد. گرچه ممکن است فناوری آن مرزها را از بین برده باشد، پُرکارترین و سازندهترین کارکنان قواعدی را، برای بازگرداندن آن مرزها، ایجاد کردند.
وی در ادامه افزود:« اگر میخواهید از کار کردن بیشازحد اجتناب کنید، باید برای زمانهای کاری و غیرکاری خود برنامهی مشخصی تدوین کنید. گرچه ممکن است لازم باشد که برای ایجاد وقفههایی در برنامهتان، منعطف باشید، اما این دلیل نمیشود که ایدهی ایجاد یک برنامهی زمانبندیشده را کنار بگذارید و به آن پایبند نباشید. بدون داشتن ساعات مشخص و تثبیتشده، چه عاملی مانع این میشود که وقتی ایدهای وسط تماشای یک فیلم، در ساعات فراغتتان، به ذهنتان خطور میکند، لبتاپتان را برای کار روی آن ایده روشن نکنید؟»
بورکوس تصریح کرد:«به جای این کار، ایدهتان را نگه دارید تا بتوانید روز بعد که دفتر کار (باز) میشود، روی آن کار کنید. هنوز هم ممکن است در خارج از ساعات کاری، اعلانهای کاری دریافت کنید. اما داشتن یک روال منظم، این احتمال را که از آنها بگذرید و در روز کاری بعد به آنها پاسخ دهید، بیشتر میکند. مطمئن شوید که همهی اعضای تیمتان ساعات کاری شما را میدانند و شما هم تمام برنامههای آنها را میدانید تا بتوانید به وقت آنها هم احترام بگذارید.»
اوقات فراغت زندگی را نادیده نگیرید
گای وینچ فکر کردن به کار در ایام فراغت را بسترساز ابتلا به بیماری قلبی عرقی دانست. به گزارش ویکی تماس، گای وینچ در مطلبی تحت« در اوقات فراغت تان به کار فکر نکنید » که توسط «مترجمان تماس» در دومین شماره ویکی تد ترجمه و منتشر شده است، نوشت:« امروزه، تحقیقات گستردهای در مورد طرز فکر ما دربارهی کار، در زمانهایی که سر کار نیستیم، وجود دارد. و یافتهها واقعاً نگرانکنندهاند. نشخوار افکار کاری و تکرار پیدرپی افکار و نگرانیهای مشابه، بهنحو چشمگیری، توان بازیابی و تجدید قوای ما را در تعطیلات مختل میکند. وقتی در خانه هستیم، هرچه بیشتر دربارهی کارمان نشخوار کنیم، بیشتر احتمال دارد که اختلال خواب را تجربه کنیم، غذاهای ناسالم بخوریم و بیحوصله باشیم. این کار حتی ممکن است خطر ابتلا به بیماریهای قلبی و عروقی را افزایش بدهد و عملکرد اجرایی ما را مختل کند: مجموعه مهارتهایی که به آنها نیاز داریم تا بتوانیم کارمان را خوب انجام بدهیم.»
وی در ادامه افزود:«لازم نیست بگویم که چه هزینههایی به روابط و زندگی خانوادگی ما تحمیل میشود، چون اطرافیان ما میتوانند بگویند که ما از آنها دور شدهایم و خیلی پرمشغله و حواسپرت هستیم.»
وینچ تصریح کرد:«مطالعات نشان دادهاند گرچه نشخوار کردن افکار مربوط به کار، زمانی که در خانه هستیم، به سلامت عاطفی ما آسیب میزند، فکر کردن به کار از راههای خلاقانه و با دید حل مسئله، این کار را نمیکند. زیرا این نوع تفکرات سبب ایجاد اضطراب عاطفی نمیشوند و مهمتر از آن، تحت کنترل ما هستند. ما میتوانیم تصمیم بگیریم که به ایمیلی پاسخ بدهیم یا آن را بگذاریم برای صبح، یا اینکه بخواهیم دربارهی یک پروژهی کاری که ما را به هیجان آورده ایدهپردازی کنیم. اما نشخوار کردن غیرارادی است. آنها [افکاری هستند که] سرزده میآیند. آنها بدون اینکه ما بخواهیم، وارد ذهن ما میشوند. زمانی که نمیخواهیم ناراحت باشیم، ما را ناراحت میکنند. وقتی تلاش میکنیم خاموش باشیم، آنها ما را روشن میکنند. و مقاومت در برابر آنها بسیار مشکل است. چون فکر کردن به همهی کارهای ناتمام ضروری به نظر میرسد. گویا مضطربانه نگران آینده بودن گریزناپذیر است. نشخوار کردن همیشه این حس را به ما میدهد که انگار داریم کار مهمی انجام میدهیم، در حالی که درواقع داریم کار زیانآوری انجام میدهیم. و همگی ما خیلی بیشتر از آنچه تصورش را بکنیم، این کار را انجام میدهیم.»
درماندگی را در زندگی مغلوب کن
گای وینچ راهکار رهایی از حس درماندگی و بدبینی در دوران قرنطینه را بررسی کرد . به گزارش ویکی تماس، گای وینچ در مطلبی تحت« غمگین و بیکار در قرنطینه » که توسط «مترجمان تماس» در دومین شماره ویکی تد ترجمه و منتشر شده است، نوشت:« پرسش اینجاست که چرا شکست در یک کار، عملکرد آنها در کار دیگر را تضعیف میکرد؟محققان به این نتیجه رسیدند که دستوپنجه نرم کردن با مسائل لاینحل سبب شده بود دانشجویان به تواناییهای خود شک کنند و القای احساس ناتوانی در آنها، به توانایی آنها برای موفقیت در آزمون آناگرام آسیب زد. به بیان دیگر، شکست اولیه آنها را متقاعد کرد که نمیتوانند کارها را به خوبی انجام دهند و همین باور باعث شد عملکردی کمتر از ظرفیت توانشان داشته باشند.»
وی در ادامه افزود:«دقیقاً مانند شرکتکنندگان در آن مطالعه، تو هم متقاعد شدهای که تلاشهایت برای یافتن شغل جدید به نتیجه نخواهد رسید و در نتیجه، احساس ناتوانی و درماندگی میکنی. من باور دارم که همین مسئله به تلاشهایت برای پیدا کردن کار جدید آسیب میرساند. دستکم شش نمونه از چنین احساساتی در نامهات وجود دارد (واقعاً گزینه زیادی وجود ندارد… کسی من را برای کار دیگری استخدام نمیکند… من کاملاً بههم ریختهام… حتی نمیدانم باید از کجا شروع کنم… احساس میکنم برای افرادی مثل من، هیچ امیدی برای پیدا کردن کار وجود ندارد… این کار اساساً ناامیدکننده است.)
وینچ تصریح کرد:«آیا طبیعی است که در چنین شرایطی احساس دلسردی و بدبینی کنی؟ البته! اما اگر میخواهی در مسیر جستوجوی کار موفق باشی، باید حواست به احساسات منفیات باشد تا تلاشهایت را خراب نکنند. کلید غلبه بر احساس درماندگی و بدبینی، بازیابی احساس تسلط است. زیرا احساس تسلط بر امور دقیقاً برعکس احساس درماندگی است و بهترین راه برای بهدست آوردن مجدد حس تسلط، این است که یک برنامه، ترجیحاً با چندین پشتیبان، داشته باشی.بهویژه، اکنون به یک برنامهی کوتاهمدت برای پیدا کردن شغل نیاز داری. به این ترتیب، میتوانی از عهدهی هزینههای اقامت در شهر نیویورک و انجام کارهایی مانند خوردن و خوابیدن زیر یک سقف بربیای. همچنین، باید یک برنامهی بلندمدت داشته باشی که به تو کمک کند فرصتهای شغلی بالقوه در دوران پساکرونا را شناسایی کنی.»
استخدام جان سخت رمز موفقیت شرکت
رجینا هارتلی خواستار استخدام مدیران جان سختی شد که تنگدستی و دشواری را تجربه کردند. به گزارش ویکی تماس، رجینا هارتلی در مطلبی تحت« جان سخت ها را استخدام کنید! » که توسط «مترجمان تماس» در دومین شماره ویکی تد ترجمه و منتشر شده است، نوشت:« هر رزومه روایتگر داستانی است. طی سالها، من دربارهی افرادی که تجربیاتشان مانند یک لحاف چهلتکه است، چیزهایی آموختم که وادارم میکند پیش از آنکه رزومهی آنها را دور بیاندازم، درنگ کنم و کامل بررسیشان کنم. داشتن مجموعهای از مشاغل عجیب و غریب ممکن است بیانگر بیثباتی، فقدان تمرکز و غیرقابل پیشبینی بودن افراد باشد، اما شاید نشانهی یک مبارزهی متعهدانه علیه موانع هم باشد که به همین خاطر، دستکم جانسخت مستحق یک مصاحبه است.»
وی در ادامه افزود:« من هیچ غرضی نسبت به قاشق نقره ندارم؛ ورود به دانشگاه نخبگان و فارغالتحصیلی از آن مستلزم سختکوشی و فداکاریهای زیادی است. اما اگر کل زندگی شما برای موفقیت طراحی شده باشد، چگونه میتوانید شرایط سخت را اداره کنید؟ شخصی را استخدام کرده بودم که چون از دانشگاه طراز اولی میآمد، انجام وظایف خاصی را دون شأن خود میدانست، مانند انجام یک کار فیزیکی، به صورت موقت، برای درک بهتر یک عملیات. و دستآخر استعفا کرد. از سوی دیگر، چه اتفاقی میافتد وقتی تمام زندگی شما محتوم به شکست بوده و شما در عمل موفق شوید؟»
هارتلی تصریح کرد:«میخواهم از شما بخواهم که با جانسخت مصاحبه کنید. من چیزهای زیادی دربارهشان میدانم، چون خودم یک جانسخت هستم. پیش از تولد من، تشخیص دادند که پدرم مبتلا به اسکیزوفرنی پارانویید است و با وجود استعداد درخشانش، نمیتوانست کاری انجام بدهد. زندگی ما مخلوطی از فیلمهای (دیوانه از قفس پرید)، (بیداریها) و (یک ذهن زیبا) بود. من چهارمین فرزند از پنج فرزندی هستم که مادری تکوتنها، در محلهای خشن در بروکلین نیویورک، بزرگ کرد. ما هیچوقت خانه، اتومبیل و ماشین لباسشویی نداشتیم و در بیشتر دوران کودکیام، حتی تلفن هم نداشتیم. بنابراین، انگیزهی بالایی داشتم که رابطهی بین موفقیت تجاری و جانسختها را درک کنم، چون زندگی من بهراحتی میتوانست جور دیگری رقم بخورد. هنگامی که با افراد موفق در کسبوکار ملاقات کردم و شرححال رهبران بسیار قدرتمند را خواندم، متوجه برخی اشتراکها شدم.بسیاری از آنها دشواریهای زودهنگامی مانند تنگدستی، رها شدن، مرگ یکی از والدین در کودکی، اختلالات یادگیری، اعتیاد به الکل و خشونت را تجربه کرده بودند.»
تصمیمگیری شراکتی عامل قرابت زوج های شاغل
جنیفر پترایگلیِری خواستار ایجاد تعادل در تصمیمگیری زوج های شاغل شد. به گزارش ویکی تماس، جنیفر پترایگلیِری در مطلبی تحت« چگونه زوج های شاغل میتوانند حامی هم باشند؟» که توسط «مترجمان تماس» در دومین شماره ویکی تد ترجمه و منتشر شده است، نوشت:« زوجهایی که خواستههای یکدیگر را درک میکنند و به حد و مرزهای محکم متعهد هستند، میتوانند از فرصتهای بهظاهر جذاب، بدون پشیمانی چشمپوشی کنند. اگر با فرصتی روبهرو شدید که در محدودهی حد و مرزهای شماست، آنگاه نکتهی مهم این است که انتخابهایی که میکنید، در طی زمان، هر دوی شما را متعادل نگه میدارد. حتی اگر آن انتخابها کاملاً با خواستههای هر دو نفر شما همزمان مطابقت نداشته باشد.»
وی در ادامه افزود:«اگر بیشترِ تصمیمها را یکی از طرفین میگیرد یا از خواستههای یکی بیش از دیگری حمایت میشود، عدم تعادل در قدرت ایجاد میشود. من دریافتهام که این عدم تعادل علت شکست بیشتر زوجهای شاغل است. سرانجام، یکی از زوجها از حمایتگر بودن، بهجای شریک بودن، خسته میشود. برای اجتناب از این اتفاق، تصمیمات خود را در طی زمان دنبال کنید. برخلاف آرزوها و مرزبندیهایتان، نیازی نیست جزئیات هر تصمیم را بادقت ثبت کنید. فقط یک گفتوگوی آزاد در مورد توانایی شما در شکلگیری تصمیماتی که هر دوی شما را تحتتأثیر قرار میدهند، کفایت میکند.»
پترایگلیِری تصریح کرد:«چگونه میفهمید که تصمیم درستی گرفتهاید؟ یکی از سوءتفاهمهای رایج این است که فقط پس از مشاهدهی عواقب تصمیم خود میفهمید که تصمیم درستی گرفتهاید یا خیر. و شاید درست باشد که ما زندگی را با نگاه به گذشته قضاوت کنیم. با اینحال، ما باید با نگاه به آینده زندگی کنیم. من متوجه شدهام زوجهایی که انتخابهای خوب گذشتهشان را بازنگری میکنند، آن انتخاب را فقط به خاطر نتیجهی مطلوب نهاییاش انجام نداده بودند؛ آنها آن کار را کردند، چون چه از نظر فردی و چه به عنوان یک زوج، به آنها قدرت تصمیمگیری میداده است. مسئله آن چیزی نیست که آنها انتخاب کردند، موضوع این است که آگاهانه انتخاب کردند و همین باعث شده که حس نزدیکی و رهایی بیشتری در کنار یکدیگر داشته باشند.»
پتانسیل و تجربیات خوب یاریگر تازه به کار برگشتهها
کارول فیشمن کوهن آغازکنندگان دوباره کار را مورد تقدیر قرارداد . به گزارش ویکی تماس، کارول فیشمن کوهن در مطلبی تحت« مسیر بازگشت به کار، پس از سالها وقفه شغل» که توسط «مترجمان تماس» در دومین شماره ویکی تد ترجمه و منتشر شده است، نوشت:« شناخت مردم از شما، در طی زمان، منجمد میشود. منظورم این است که وقتی شما شروع به برقراری ارتباط با مردم میکنید، با کسانی که از قدیم شما را میشناختهاند، کسانی که با آنها کار میکردید یا مدرسه میرفتید، آنها شما را همانگونه به یاد میآورند که پیش از ترک شغل خود بودهاید. حتی اگر تصور و درک شما از خودتان، با گذشت زمان، تغییر کرده باشد، همچنانکه برای بسیاری از ما، هرچه بیشتر از هویت حرفهای خود فاصله بگیریم، این اتفاق میافتد. بنابراین، برای مثال، ممکن است شما خودتان را فردی شبیه این تصور کنید. این منم در مینیونام، خسته و دیوانه از یک روز رانندگی. یا اینجا من در آشپزخانهام. اما آن آدمهایی که من را از گذشته میشناسند، چیزی دربارهی اینها نمیدانند. آنها شما را فقط همانطور که بودهاید به یاد میآورند و این برای تقویت اعتمادبهنفس شما، برای برقراری ارتباط دوباره با این افراد و شنیدن اشتیاق آنها دربارهی علاقهی شما به برگشتن سر کار، عالی است.»
وی در ادامه افزود:«یک چیز دیگر هم هست که بهوضوح از دورهی وقفهی شغلی خودم به یاد دارم. اینکه من بهندرت در جریان اخبار کسبوکار قرار میگرفتم. سابقهی من در زمینهی امور مالی است و زمانی که در خانه مشغول مراقبت از چهار فرزند خردسالم بودم، خیلی کم اخبار را دنبال میکردم. بنابراین، میترسیدم به مصاحبهای بروم و دربارهی شرکتی صحبت کنم که دیگر وجود ندارد. پس باید دوباره عضو مجلهی وال استریت ژورنال میشدم و برای شش ماه، تکتک مجلاتش را مطالعه میکردم تا دوباره احساس کنم در جریان اتفاقات دنیای تجارت قرار دارم.»
فیشمن کوهن تصریح کرد:«به باور من، دوباره آغازکنندگان جواهر نیروی کار هستند. خواهم گفت چرا. به مراحل زندگیهایمان فکر کنید: آن دسته از ما که به خاطر مراقبت از کودکانشان از کار کناره گرفتهاند، مرخصی زایمان کمتری داشتند یا اصلاً نداشتند. ما قبلاً این کار را انجام دادهایم. ما جابهجایی شغلی کمتری به خاطر انتقال همسر داریم. ما در دورهی باثباتتر و بسامانتری از زندگی هستیم. تجربیات کاری خوبی داریم. دید پختهتری داریم. ما سعی میکنیم وجودمان هزینهای برای کارفرمایان نباشد. ضمن اینکه، دقیقاً چون مدتی از کار دور بودهایم، انرژی و اشتیاق فراوانی برای برگشتن به سر کار داریم.»