بهنظر میرسد شوک پاندمی کرونا و تأثیرپذیری عمیق و بهت و عجز افراد و جوامع در برابر آن، موجب فراموش کردن، یا بهتر است گفته شود بهفراموشی سپردن مشکلات و بحرانهای پیش از وقوع آن شده است و حالا این توهم و خوشخیالی وجود دارد که با رخت بربستن انشاالله قریبالوقوع این پاندمی، تمام مشکلات و نارساییها هم رخت برمیبندند و رفع میشوند، در حالیکه دیر یا زود کرونا هم علیرغم عظمتش، چون هزاران تجربهی تلخ دیگر تاریخ بشر، میگذرد و حقایق و واقعیتهای زندگی و موقعیتها و وضعیتهای پیشین، حتی قدرتمندانهتر از قبل، رخ مینمایند و آوار میشوند. هیچ بحرانی در عالم، بهشکل خودبهخودی و معجزهوار حل و فصل نشده است و حل هر مشکل و بهبود هر وضعیتی، تنها در نسبت با تلاش و کوششی است که صرف آن میشود و البته ازخودگذشتگیها و هزینههایی که توسط پیشآهنگان و پیشتازان انجام و پرداخت میشود. وضعیت تئاتر ایران پیش از وقوع پاندمی کرونا چه بود؟ که حالا این پاندمی موقتاً چون لحافی آنرا پوشانده و عجالتاً از برابر نظر دور کرده است. در استمرار بیکموکاست همان سیاستی که در طول بیش از یکصد و پنجاه سالی که از ورود تئاتر به ایران میگذرد، وجود داشت، دههها تلاش مستمر، برای سیاستزدایی و حذف و محدود کردن تئاتر ناب و مستقل، و همزمان تلاشی نافرجام برای ایجاد یک تئاتر سفارشی-تبلیغاتی، ادامه یافت. اما علیرغم توفیقاتی که در هدف نخست بهدست آمد، بهدلیل آنکه بهنظر نمیرسید آنچه مشکل پنداشته میشد بهشکلی ریشهای مرتفع شده باشد، «غول بازار» که تا مدتها در شیشه بود، رها شد و به جانِ تنِ از شدت بیتوجهی، نحیفشده و بیرمق تئاتر افتاد و تئاتر، با دست و پایی بسته و انواعی از محدودیتها، در نبردی نابرابر و گلادیاتوروار در مقابل دیوی قرار گرفت که پیش از این بارها توانسته بود حریفانی بهمراتب قدرتر را هم به طرفهالعینی شکست داده و از میدان بهدر کند. بدین طریق دو راه گریز پیدا شد، نخست آنکه همان مختصر بودجه و حمایت ناگزیری که برای خالی نبودن عریضه و بستن دهانها به تئاتر داده میشد، محدودتر و مختصرتر و حذف شد، یعنی بیآنکه دستوپای تئاتر از زنجیر باز شود، همان مختصر قوت و روزی هم از تئاتر دریغ شد، و متولیان دولتی تئاتر با سلبمسئولیت از خود، بهطور کامل پا پس کشیدند؛ اما مهمتر از آن، با رها کردن این غول، آنچه با تلاش و دردسر فراوان همواره از سوی متولیان تئاتری و فرهنگی دنبال میشد، اما آنچنانکه مطلوب بود توفیقی در کسباش وجود نداشت، حاصل آمد: سیاستزدایی از تئاتر! آن هم نه با ایفای نقشی مستقیم و قرار گرفتن در موقعیت و نقش آدم بد ماجرا؛ که از طریق ممیزی غیرمستقیمی که با افتادن بختک پول و سرمایه بر تئاتر، اتوماتیکوار اعمال میشود. چرا که سرمایهدار، محافظهکارتر از آن است که ریسک کند و سرمایهاش را بهخطر بیاندازد، بنابراین با حداکثر فاصله از هر خطر احتمالی، و احتیاط و محافظهکاریای بیش از حد و تصور، فعالیت میکند. در تئاتر ما آمار و اطلاعاتی ارائه نمیشود، شاید به همین خاطر که نتوان مستند به آمار، نقص و عیبی را متذکر شد، اما حتی بدون نیاز به ارائهی هر آماری، این دیگر اظهر منالشمس بود، که هر سال و هر ماه و هر روز که میگذشت چقدر به صحنه آوردن نمایشی مستقل و ناب، دشوارتر و غیرممکنتر میشد، تا جاییکه اجرای شاهکارهای نمایش جهان بهکل ناممکن شده بود، مگر زیر سایهی کالایی و بازاری کردن سوژهها و استفاده از سلبریتیها و انواع ترفندها و حقههای بازاریپسند، که باعث میشد تنها پوسته و نامی از یک اثر بزرگ باقی بماند، بیآنکه عمق و جانش امکان ظهور و بروز و تأثیرگذاری بیاید. از سوی دیگر قریببهاتفاق هنرمندان، کمترین سهم و انتفاع را میبردند، در حدی که هر روز بهسختی بیشتری از قبل، روزگار بگذرانند، و اگر سود و عایدیای بود تنها نصیب معدودی انگشتشمار میشد و این است ترجمان دقیق و بیکموکاست سرمایهداری افسارگسیخته. و البته باز این است آنچه با پایان کرونا در انتظار تئاتر ماست، مگر آنکه فکری برای تغییر آن بکنیم.
برای پاسداری از تئاتر، تئاتری که با از خودگذشتگیهای فراوان و در برابر تهاجمهای دهشتناک، هزاران سال است حفظ و به ما سپرده شده است، نیازمند هستههای مقاومت تئاتری در برابر سلطهی سرمایه هستیم. هر هنرمند تئاتر در هر جای این کشور، از محلات و روستاها و شهرستانها گرفته تا همین پایتخت، لازم است شاید مشابه آنچه در تشکیل انجمنهای عصر مشروطه مرسوم و موفق هم بوده، همفکران و همکارانی گرد آورد، بیآنکه امکانات یا قدرت اندک این انجمن، موجب یأس و ناامیدی و انصراف از ایجاد آن گردد. بهدلایلی این حتی، شاید در شهرستانها و نقاط دور از مرکز، که همواره تأمینکنندهی خونی تازه برای شریانهای حیاتبخش تئاتر ایران بودهاند، میسرتر و ممکنتر و موفقتر باشد چرا که هنوز وابستگی به تئاتر، بهعنوان یک حرفه و محلی برای تأمین معاش، در آنها شکل نگرفته و فعالیتهای تئاتر همچنان بهدور از چشمداشتهای صرف مالی، سامان میگیرد. جاییکه ناف انتفاع و پول و سرمایه بریده شود، انشاالله غول بازار عاجز مانده و شکست خواهد خورد و شاید اکنون برای فائق آمدن بر سلطهی بازار، هیچ راه دیگری جز این وجود نداشته باشد. افقهای گشودهی فردا همیشه در انتظار آنانی است که مؤمنانه و بیدریغ و بیشائبه تلاش میکنند.