نگاهی بر آنچه در این شماره خواهید خواند
ضرورت کنشگری و گسترش گفتگوهای جامعه تئاتر
دکتر مجید گیاه چی
بالاخره پس از رگبارِ ممتد و مسلسلوار و بیوقفهای از اخبار و رویدادهای بد و ناگوار، که متاسفانه در برخی نقاط جهان و از جمله ایران، همچنان ادامه دارد و همگان را مستاصل و افسرده و مایوس کرده، تا جاییکه دیگر کم کم دارد حساسیت و واکنش نشان دادن نسبت به مرگ از بین میرود و حتی خودِ ابرازِ تاسف و تسلیت هم دیگر تکراری و آزارنده و کسالتبار بهنظر میرسد، خوشبختانه از ینگهی دنیا یک خبر تازه و خوش و امیدبخش برای تئاتر، به گوش رسید: تئاترهای برادوی از روز ۱۴ سپتامبر (۲۳ شهریور) با ظرفیتِ کامل بازگشایی میشوند. اندرو کومو، فرماندارِ ایالتِ نیویورک، این خبر را روز چهارشنبه، ۵ می (۱۵ اردیبهشت) از طریقِ توییتر اعلام کرد و بلیتفروشی برای تئاترهای برادوی، بلافاصله از روزِ پنجشنبه، ۶ می، آغاز شد: «برادوی بخش عمدهای از هویت و اقتصادِ ایالتِ ما (نیویورک) است. از اینکه پردههای نمایش دوباره بالا میروند، بسیار خوشحالیم». و این خبر در حالی اعلام میشود که تئاترهای برادوی در نیویورک، بهدنبالِ آغاز همهگیری کرونا، از روزِ ۱۲ مارسِ سالِ گذشته (۲۲ اسفند ۱۳۹۸)، بسته شده بودند، اتفاقی که موجب بیکاری دهها هزار نفر شد و هر چند در این مدت، سینماهای آمریکا با ظرفیتهای محدود بازگشایی شدند، اما تئاترها (که در هنگام تعطیلی تئاترهای برادوی در سال گذشته، ۳۱ نمایش در آنها در حال اجرا بود)، همواره بسته بودند…
تازهها در تئاتر
تحریریه مجله
…برگزیدگان نخستین دوره مسابقهی نمایشنامهنویسی «تئاتر مردمی ایران» که با توجه به شرایط همهگیری کرونا طراحی شده، روز ۳۱ اردیبهشت ماه جاری معرفی میشوند. هیات داوران این مسابقه متشکل از: مجید گیاهچی، محمد عارف، امید طاهری، شهرام گیلآبادی، منوچهر اکبرلو، فریدون ولایی و لیلی رشیدی است. نخستین دوره مسابقهی نمایشنامهنویسی «تئاتر مردمی ایران»، با دبیری علیرضا کوشکجلالی و توسط «انتشارات فرهنگی، ادبی و هنری مهر نوروز»، «بنیاد آموزش کوشک جلالی»، «کانون نمایشنامهنویسان خانهی تئاتر ایران»، «انجمن علمی پژوهشهای هنری ایران» و با همکاری انتشارات تئاتر مونیخ آلمان، برگزار شد. این مسابقه بههمت علیرضا کوشکجلالی، نمایشنامهنویس و کارگردان شناختهشدهی تئاتر و در راستای آشتی دادن مردم عادی با تئاتر فرهیخته، متعهد و پیشرو، پایهریزی و برگزار شد. در برگزاری نخستین دورهی این مسابقه، کامران فریدی، بهعنوان دبیر اجرایی؛ هومن رهنمون، بهعنوان دبیر اجرایی شهرستانها؛ و بهنام زنگی، بهعنوان مدیر هنری؛ با کوشکجلالی همکاری کردند…
گفتگو با محمد ابراهیمیان، نمایشنامه نویس و منتقد
رضا آشفته
…چنین مینماید که در چرخهی اغتشاشاتِ فرهنگی دهکدهی جهانی آقای مارشال مکلوهان کانادایی، کلمات قبل از هر چیز هویت خود را گم کردهاند. در نتیجه امروز، هر «کلمه» یک معنای مومیاییشدهی لغتنامهای پیدا کرده است که یادگاری از سِجِلِّ پارهپارهی آن «کلمه» است و یک معنای عملیاتی، که حاصلِ گسترشِ زبان و پیشرفت دانش و ابزار و ارتباطاتِ فرد یا جامعهی مصرفکنندهی آن است. بهتر بگوییم، هر «کلمه» در نزدِ هر فرد با هر مقدار معلومات از هر طبقه، و هر طبقه در هر مرحله از تمدن، و در هر جا از بسترِ زمان-مکان، معنای شرطیشدهی خاصی دارد که از خاطرات ازلی، اصنام ذهنی، دستآوردهای تاریخی، خواص و شرایط اقلیمی-جغرافیایی، سُنن میراثی و در نهایت، دانش و جهانبینی و تجربیات اکتسابی و مشخص وی در رابطه با ارزشها و عاداتِ بروز اجتماعی همان فرد، نشأت میگیرد و دقیقا از همینجاست که «اختلاف برداشت» و اغتشاش در معنای کلمات پیش میآید و بهمنظور تفهیم آن ناگزیر «تعریف کلمه» ضرورت پیدا میکند. هرجا هم که پای «تعریف» بهمیان آید، تعدادِ تعاریف از تعدادِ انسانهای روی زمین فزونی میگیرد…
تاریخ نگاری دراماتیک
منصور خلج
…از خلال تکگویی بلند (۶۰ صفحهای) هومبادی در پردهی اول، ضمن آشنایی با روحیهی زنی در آستانهی فروپاشی احساسی، تاریخ کشوری مرور میشود که از بدوِ تاسیس، گرفتار آشوب و بلا و تعصبات قومی بوده و همچنان با مصائبی دست بهگریبان است. ما او را میبینیم که کلاه و کُتاش را به تن میکند. آشپزخانهی خانهی انگلیسیاش را ترک میکند و به جهان افغانستان قدم میگذارد. ما در خیابانهای کابل بهدنبال او میرویم و در همین حال ناپدید میشود و ما میمانیم و همسر و دخترش، که مانند ما، در جستوجوی هومبادی به افغانستان آمدهاند. در مسیرِ پیدا کردنِ مکانِ این زنِ گردشگر که گمشده است، نویسنده ما را به مواجهه با تمامی باورهایی میکشاند که جامعهی افغانستان را شکل میدهد و اینگونه مسائل شخصی، سیاسی میشوند…


مجله اینترنتی ویکی تماس
شماره 144 – ویکی تئاتر
نسخه کامل گاهنامه را از اینجا تهیه نمائید
یک پدر شیمیایی شده به فروش میرسد
محمدحسن خدایی
…حالا دیگر میتوان با اطمینان به این نکته اشاره کرد که خانواده در سپهرِ سیاسی و اجتماعی این روزهای ایران، آماجِ سختترین دشواریهاست. آرمانگرایی انقلابی دههی شصت، به واقعگرایی دوران معاصر منتهی شده و همچنان خانواده بهمثابهی قدیمیترین نهادِ اجتماعی بشر، در مقابلِ هجومِ بیامانِ مصائب و مسائل، از خود مقاومتِ جانانهای را نشان میدهد. مسعود هاشمینژاد در نمایشنامهی تحسینشدهی «یک زندگی بهتر» به همین وضعیت بحرانی سوژهی مستاصل ایرانی میپردازد. حتی عنوان این نمایشنامه، استعارهای است از تمنای یک زندگی قابلقبول برای اعضای خانوادهای در حالِ فروپاشی و اضمحلال. تلخی ماجرا، نه در بازنمایی وضعیتِ فلاکتبارِ کنونی، که از قضا در همان امیدهای از دسترفتهای است که شاید میتوانست ما را نجات دهد. اعضای این خانواده، شبیه مردمانی هستند که همچون ما، در گوشه و کنارِ این کشورِ پهناور زندگی میکنند: پدری که دیگر نمیتواند سهتارِ جادویی از چوبِ توت بسازد و این روزها خسته و عاصی از رنجِ زمانه، خشمگین است و بدون درآمد؛ مادری که ناکامی اعضای خانواده را به تماشا نشسته و کاری از او بیش از غُر زدن و خیالبافی برنمیآید؛ پسری که مدتها قبل به آلمان مهاجرت کرده و اکنون دست از پا درازتر برگشته و آهی در بساط ندارد…
بازیگران نابینا، تئاتر نابینایان
منوچهر اکبرلو
جمعیت بهطرزی غریب خاموش است. بازیگران ناگزیر به پذیرش این امرند که نمایش موردتایید مردم واقع نشده است. زیرا سالنِ نمایش را سکوت فرا گرفته. بهندرت کسی از سخنان و حرکاتِ طنزآمیز به خنده میافتد. در چنین مواردی «الویرا هویسلر»، بازیگرِ نابینا، دچارِ احساسِ ناامنی میشود و بلافاصله از خود میپرسد: «آیا تماشاگران میترسند و جلوی خندهشان را میگیرند؟» تقریبا پس از دو یا سه اجرای «تئاتر نابینایان»، گروهی منحصر بهفرد در اروپا، که متشکل از بازیگرانِ نابینا است، گره از مشکل گشوده میشود. اینبار جمعیت بهراحتی به خنده میافتد. «ترزا اشترامتس توشر» مدیرِ این تئاتر میگوید: «نیتِ ما این است که با اجرای تئاترِ کمدی، کاری کنیم که مردم با خندههایشان دلسوزی برای نابینایان را به فراموشی سپارند.» با از بین بردنِ حسِ دلسوزی، معضلات نیز برطرف میشود. بازیگرانِ نابینا قصد دارند با حضورِ خود بر روی صحنه، این فکر را که نابینایان انسانهایی درخورِ ترحماند، برطرف سازند. خانم توشر یادآور میشود: «در ابتدا قبولاندنِ این امر به جهانیان که نابینایان میتوانند در تئاتر بازی کنند بسیار مشکل بود.» این مربی که با استفاده از کودکان و نوجوانانِ مدرسهی نابینایانِ ایالتِ بایرن، در سال ۱۹۷۴، گروه آماتورها را بنیان نهاد، میگوید: «در آنزمان ما بهکرات دچارِ یاس میشدیم، اما هرگز سرِ تسلیم فرود نمیآوردیم.» با گذشتِ اندکزمانی، این گروهِ ۱۴ نفرهی تئاتر، بهصورتِ موسسهای شناختهشده در میآید و از جانبِ انجمنِ فرهنگیِ اپرای دولتی و استودیوهای باواریا، موردحمایت قرار میگیرد…
انجام تعهدی نانوشته؛ خدمت به خانواده تئاتر و تماشاگران آن
بهروز غریب پور
…پیش از این نوشته بودم که چگونه محمدعلی فروغی، محمود فروغی و ناصرالملک، ولو بنا به گفتهی خودشان محضِ تفنن، اثر یا آثاری را از زبانی که به آن مسلط بودند – فرانسه، انگلیسی یا آلمانی – ترجمه یا اقتباس کردند و علیرغم اینکه بهمعنی متداولِ آن، فعالِ تئاتری محسوب نمیشدند، بر شمارِ آثارِ تئاتریِ طرازِ اول افزودند. از این دست روشنفکرانِ متعهد به آنچه از صدر مشروطیت متداول شده بود، میتوان به صادق هدایت، رفیقِ صمیمی عبدالحسین نوشین و مشاورِ او؛ دکتر مهدی فروغ، بنیانگذارِ دانشکدهی هنرهای دراماتیک؛ دکتر امیرحسین آریانپور، جامعهشناس؛ دکتر عبدالرحیم احمدی، دکتر مصطفی رحیمی، دکتر حسن هنرمندی، بزرگ علوی، صادق چوبک، عطاالله ناسوتی، اعتصامالملک، سیمین دانشور، محمد میرزا بهادر، دکتر پرویز ناتل خانلری و … اشاره کرد. البته این فهرست بلندبالاست و در فرصتی دیگر باید به آن پرداخت. بههرحال، باورِ این ایراندوستانِ بزرگوار این بود که تئاتر در روشنگری جامعه نقشی تعیینکننده دارد و بنابراین انگار که ادای دِین میکنند، یک یا چند اثر را ترجمه میکردند، یا در ترجمهی آن نقشِ مشورتی بهعهده میگرفتند…
شگردهای نامگذاری نمایشنامه
دکتر عطاالله کوپال
…انتخابِ اسمِ نمایشنامهها یکی از دغدغههای جدی نمایشنامهنویسان بوده است. هنر بزرگ درامنویسان، خلق شخصیتهایی استثنایی و بزرگ بوده است. شخصیتهایی که نمونهی آنها هرگز نه در اساطیر و ادبیات، و نه در زندگی عادی و روزمره، وجود نداشته است و برای مخاطبان، بسیار بدیع و شگرف بودهاند. نمایشنامهنویسی که میتوانست چنین شخصیتی خلق کند، ترجیح میداد که نام نمایشنامهی خود را نیز از همان شخصیت وام بگیرد. اگر از نخستین تراژدینویسان آغاز کنیم، از «آیسخولوس»، تراژدینویس سدهی پنجم قبل از میلاد، هفت تراژدی بهجا مانده که اسامی خود را از شخصیتهای اسطورهای، همچون «پرومته» و «آگاممنون» وام گرفتهاند تا آیسخولوس، نمایشنامههایی به همین نامها بنویسد. از سوفوکل، دیگر تراژدینویس همعصر او نیز، هفت نمایشنامه بهجا مانده است که به جز نمایشنامهی «زنان تراخیس» (که دربارهی هرکول است)؛ بقیه، همگی به اسم شخصیتهای اصلیِ نمایشنامه نامگذاری شدهاند، شامل: «اُدیپوس شهریار»، «اُدیپوس در کولونوس»، «آنتیگونه»، «آژاکس»، «الکترا» و «فیلوکتت». اوریپید نیز که همدورهی دو تراژدینویس پیشین بوده…
نگاهی به کتاب «مهارت کارگردان؛ کتابچه راهنمای تئاتر»
روح الله سمیع
…فقرِ دانش در میان بسیاری از اهالی تئاتر ـ دانشگاهی و تجربی ـ از جمله معدود اشتراکاتی است که در این سالیان بهچشم میآید. فقری که هنرمندان ما را وادار به تکرار آنچه از پیشینیانشان به ارث بردهاند، یا تقلیدِ کورکورانه (کپیکاری) از آثارِ هنرمندانِ غیرایرانی میکند. اگرچه در یکی دو دههی اخیر بازارِ تألیف و ترجمه و چاپِ کتاب رونق بهسزایی گرفته، سهمِ ناچیزی به تئاتر اختصاص یافته است؛ و از میانِ اندک کتابهای تخصصی تئاتر که در طولِ سال روانهی بازار میشوند، انگشتشمارند کتابهایی که عطشِ خواندن و آموختن برانگیزند و التیامبخشِ نادانستههای بیشمارمان باشند. کتابهایی که بتوان از آنها با عنوانِ مرجع و راهنما و راهگشا یاد کرد. شاید چندان بیراه نباشد که بگوییم تئاتر را پشتِ میزِ درس و سرِ کلاسهای تئوری دانشگاه نمیتوان آموخت، بلکه آموزش آن نیازمندِ حضورِ مستمر در سالنهای تمرین و آزمون و خطاست؛ و چه بهتر که این تجربهی عملی، زیر نظرِ استادانی مجرب و آگاه به علمِ روزِ تئاتر شکل گیرد و صیقل بخورد…