نگاهی بر آنچه در این شماره خواهید خواند
در باب اهمیت نقش و تاثیر دولت ها بر تئاتر
دکتر مجید گیاه چی
…در آغاز یکی از مقاطع تاریخ ایران بهسر میبریم. علیرغم آنکه بهنظر نمیرسد با تغییرِ دولتها، هرگز تغییراتی عمده در تاریخ ایران رخ داده باشد (مگر در موارد استثنا، یا گاهی با تغییرِ دودمانها، یا وقوع دو انقلاب مشروطه و ۱۳۵۷)، و اصول و سیاستهای مبناییِ هستههایِ مرکزی و سختِ قدرت در طول تاریخ ایران، همواره بر اراده و خواستِ دولتها سایه انداخته است، به هر شکل و صورت، تغییر دولتها بهشکلی بالقوه میتواند در فرآیند و برآیند عملکرد قدرتِ حاکمه، نقشآفرین و موثر باشد. این تغییرات در تناسب با عوامل متعددی میتواند عمق بیشتری بیابد تا جاییکه در آینده و در اشاره به این مقطع تاریخی، تنها به ذکر یک تاریخ تقویمی بسنده شود، و یا در تناسب با عملکردِ مثبت یا منفی و تاثیراتِ دولت بر جامعه و مناسباتش، از آن با جزئیاتِ بیشتری یاد شده، موردِ تمجید یا تقبیح قرار بگیرد. در جهانِ امروز که شاهدِ رشد و تحول و تغییرِ مداوم و سریع مناسبات و ارتباطات و بینشهاست، و هر ساعت و روز آن آبستنِ تحولاتی عظیم و عمیق است، برخی چشماندازها و تحولاتِ غیرقابلکتمانِ ملی و جهانی، موجب میشود که موقعیت هر دولتِ تازهای با تمامی دولتهای پیش از آن، تفاوت داشته باشد…
تازهها در تئاتر
تحریریه مجله
…شکیبا معقولی، کارگردان «ظلالنسا» که در ساعت ۱۷، روز چهاشنبه، دوم تیرماه، در سالنِ اصلی مرکز تئاتر مولوی و در میان آثار منتخب جشنوارهی تئاتر دانشگاهی بر روی صحنه رفت، نمایش خود را تداوم یافتن روایت شخصیت «فخری» در شازدهاجتجاب میداند. او که فارغالتحصیل رشتهی تئاتر از دانشگاه سپهر اصفهان است، میگوید: نمایش ما به اسم «ظلالنسا» که من نویسندگی و کارگردانیاش را بر عهده دارم، در واقع نگاهی دارد به رمان شازدهاحتجاب، اثر هوشنگ گلشیری؛ این نمایش بهنوعی در ادامهی داستان شازدهاحتجاب استاد گلشیری روایت میشود و روایت فخری، کلفت این عمارت است و آنچه بعد از مرگِ فخرالنسا و شازده و در اصل بعد از تمام شدن رمان، بر سرش میآید. معقولی با اشاره به اِلِمانهای ایرانی بهکار رفته در طراحی صحنهی نمایش «فخرالنسا»، چنین توضیح میدهد: با توجه به اینکه رمان شازدهاحتجاب، یک رمان ایرانی است، طبیعتا متن نمایشنامهی «فخرالنسا» هم یک متن ایرانی هست و تلاش شده تا این فضای ایرانی را در صحنه هم اعمال کنیم، چهارسویه بودن صحنه و استفاده از فرش برای محلِ نشستن مخاطب، از نمونه عواملی هست که تلاش شده مایههایی از نمایش ایرانی در آنها دیده شود…
گفتگو با ایرج راد؛ رییس هیات مدیره خانه تئاتر
رضا آشفته
…در خانهی تئاتر بهدنبالِ جذبِ کمک از جاهای ممکن بودیم تا بتوانیم کمکی هر چند اندک به اعضای خانهی تئاتر اختصاص دهیم. میدانستیم با این نوع کمکها مشکلات جامعهی تئاتر حلشدنی نیست، چون این هنرمندان صاحب خانواده و همسر و بچه هستند، برخی مستاجرند و اجارهخانه میدهند، برخی بیمار هستند یا بیماری در خانواده دارند و درگیر انواعی از مشکلات دیگرند که نیازمند حمایتهای بهمراتب جدیتری است، اما با تلاش ما حداقل کمکها در اختیارشان قرار گرفت تا شاید فقط چند روزی از مشکلاتشان را حل و فصل کند. در عینحال ما بهدنبال بیمهی اهالی تئاتر بودیم. قرار شد دولت حق بیمهی هنرمندان را برای چند ماهی پرداخت کند، هر چند در بعضی موارد دیر اقدام کرد و بیمهی دوستان دچار مشکلاتی شد و حتی این خطر وجود داشت که بهکل قطع شود، که موجب شد دولت اعلام کند تا طی تشریفات اداری و تامین منابع لازم، هنرمندان خودشان حق بیمهها را پرداخت کنند تا بعد از راههای دیگر این هزینهها به آنها برگردانده شود، یعنی در واقع حتی برنامهی درستی برای پرداخت بیمهها هم نبود. در حالیکه هنرمندان نیازمند همین نوع حمایتها بودند تا بتوانند در این شرایط سخت خودشان را بیابند و از پسِ مشکلاتشان بر بیایند…
درباره نمایش «به روایت سگ زرد، برادر شغال» نوشته و کار عرفان آیتی
محمدحسن خدایی
…ماجرا در رابطه با زن و شوهری است که گویی مرگِ دخترِ خردسالشان تارا، زندگی را برای آنان بدل به کابوسی تمامنشدنی کرده. مرد که پژمان نام دارد، نتوانسته از زیرِ بارِ این مصیبت بیرون آید و لاجرم در یک تصمیمِ مخاطرهآمیز به کنجِ خانه پناه برده و عزلتنشینِ ابدیِ اندرونی شده است. یک انزوایِ تعمدی که ذهن و زبانِ مرد را به تسخیر خویش درآورده و حتی مکالمات روزمرهیِ زندگی را به تقلایی طاقتفرسا بدل کرده تا در آخرِ کار اگر گفتوگویی هم اتفاق افتد، سوتفاهمی باشد بر بدفهمیهای گذشته. غیابِ امرِ اجتماعی، مقدمهای است گریزناپذیر از فروغلطیدن در ساحتِ روانشناختی. بنابراین با شخصیتی روانرنجور روبهرو هستیم که رابطهاش با واقعیتِ تلخِ اجتماع بهتمامی قطع شده و این روزهایش تنها در دهلیزهایِ ناروشنِ ذهن در جریان است. این عقب نشستن از اجتماعِ انسانی به آنجا ختم شده که دیگر نمیتوان تشخیص داد که اصولا این مرد قبل از این به چه کاری مشغول بوده و مشارکتِ او در تولیدِ مادی جامعه از چه طریق صورت میگرفته است…


مجله اینترنتی ویکی تماس
شماره 164 – ویکی تئاتر
نسخه کامل گاهنامه را از اینجا تهیه نمائید
بازخوانی اجرای «بازرس» گوگول وسولد مایرهولد
دکتر سیدمصطفی مختاباد
وسولد مایرهولد (۱۹۴۰-۱۸۷۴)، کارگردان شهیر روس، در کنارِ اجراهای مدرن از آثارِ نمایشنامهنویسان معاصر، همگاه ترجیح میداد بهسراغِ آثارِ تقریبا کلاسیک و برجسته هم برود. روشی که مخالفینی داشت، زیرا مایرهولد آثارِ کلاسیک را بر مبنای قرائتِ خلاقهی خود بازتولید و ترجمهی صحنهای میکرد. او در سال ۱۹۲۶، «بازرس» گوگول را به صحنه برد. به صحنه آمدن «بازرس»، پیشتر، وقتی در زمانِ خودِ گوگول، بهسال ۱۸۳۶ اجازهی اجرا یافت، موجبِ خشم و عصبانیتِ نویسنده شده بود، چرا که از دیدِ گوگول، ابعادِ اثرش با توجه به شرایطِ سیاسیِ روزگارش، بهخوبی کشف و شهود نشده بود. حال بعد از نزدیک به یک قرن، مایرهولد خوانش خود را اینگونه بیان مینماید: «در اجرایِ بازرس تصمیم گرفتم جامعهی روسیه را بهصورتی بازنمایی کنم که در حالِ اضمحلال و پوسیدگی است. بیعدالتی، همهجای آنرا فرا گرفته است. تنها نیاز جامعه، عدالت بود. من تصمیم گرفتم همهچیز را به یکباره موردِ نیشخند قرار دهم». (Hoghton, 1936, 68) مایرهولد در اجرایِ «بازرس»، با مضمونِ اختلاسِ دولتی، متعصبتر از گوگول اندیشید. به تعبیر او، گوگول میخواست از زندگیِ فاسدِ آن روزِ پترزبورک، تصویری واقعی ارایه کند، حتی در اجرایِ پترزبورک، در زمانِ حیاتِ گوگول، یک نمایشِ لوده به روی صحنه رفت که سزارِ حاکمِ روسیه، با دیدن آن ابراز رضایت کرد و دستور داد تمامِ خاندانِ سلطنتی و دربار از آن دیدن کنند…
مهارتی تزلزل ناپذیر برای گریز از ادراک جهان نقد
نصرالله قادری
…کدام شیوهی انتقادی بیش از همه بیانگرِ حقیقت و دارای اعتبار است؟ بیتردید هر دو نوع نقدِ سنتی و مدرن در همهی نحلههای خود، صاحبِ نظریههای مثبت و مترقی است، به شرطی که منتقد از ساحتِ فن و تکنیک بر آنها مسلط باشد. نقد، شاخهای از مطالعاتِ علومِ ادبی/هنری است که با تعریف، تبیین، تاویل و تحلیلِ پدیدهی خلقشده و ارزشگذاری آن سر و کار دارد. و در جهانِ معاصر چنان بهسرعت در حال تغییر است که هر آیینه بیم آن میرود که جایگاه و نام خود را به نظامِ دیگری که به نظریههای ادبی/هنری شناخته شده است، بدهد. درست است که نقد، معنای وسیع و متنوع و گستردهای دارد و در زبانِ انگلیسی و فرانسه، هر نظریهپردازی، در حقیقت بهعنوان منتقد شناخته میشود، اما میانِ نظریهی ادبی، نقدِ ادبی و تاریخِ ادبی و هنری، تفاوتهایی هست. امروزه نقدِ ادبی/هنری و نظریهی ادبی/هنری چنان بههم عجین شدهاند که جدایی آنها غیرممکن است. اما: نظریهی ادبی/هنری عبارت از نظریهپردازی در موردِ مسایلِ مختلفِ ادبیات و هنر است. نظریه در مورد ساختارِ اثر، نحوههای گوناگونِ روایت، فهمِ اثر، انواعِ کاراکترها و … بحث میکند. اساسا نظریه، مطالعهی اصول، مقولهها و ملاکهای هنر و ادبیات و موضوعهایی از این دست را در برمیگیرد. ولی: نقدِ ادبی/هنری اغلب چنان استعمال میشود که: تاریخِ هنر و ادبیات را نیز شامل میگردد…
شگردهای نامگذاری نمایش نامه – بخش سوم
دکتر عطاالله کوپال
…در این مطلب شیوههای دیگر نامگذاری نمایشنامه را معرفی خواهیم كرد. از آنجاییكه این شیوهها، قابلیتِ بررسی زبانشناسانه را دارند، قواعدِ شكلگیری این شگردها را با جزئیات بیشتری بررسی میكنیم. بخشِ بزرگی از نمایشنامههای جهان، در چهارچوبِ قواعدِ «تركیبِ واژهها» نامگذاری شدهاند. منظور از تركیبِ واژگان در زبان فارسی، مشخصا عبارت است از «تركیبهای وصفی» و «تركیبهای اضافی». در میانِ چنین تركیبهایی، یك «نقشنمای اضافه» بهصورت یك كسرهی مستقل قرار میگیرد. به این كسره، از منظرِ دانشِ زبانشناسی «تكواژ آزاد استثنایی» گفته میشود…
تئاتردرمانی؛ ابزاری برای بازگشت به اجتماع
منوچهر اکبرلو
…تئاتردرمانی، با درهم آمیختنِ موضوعات و فنونِ تئاتر با روشهای رواندرمانی، بهکمک بیماران روحی شتافته، به مداوای بحرانهای روحی افراد میپردازد. این برنامه فرصتهای نابی برای درمان و دورانِ کارآموزی بالینی در بیمارستانها، مراکزِ بازپروریِ معتادان، زندانها و خانههای سالمندان، همچنین برای افرادِ دارایِ ناتوانیهایِ پیشرونده و بیماران با شرایطِ روحی و روانی وخیم، در اختیار قرار میدهد. تئاتردرمانی در این نوشتار، بهعنوانِ یک ابزارِ پیشگیرانه، پیشنهاد و معرفی میشود. با اینکه تئاتردرمانی، حرفهای نسبتا جدید است، با این وجود بهطوری گسترده و برای درمان انواع قابلتوجهی از بیماران روحی و روانی بهکار گرفته میشود. جانبازانِ جنگی که دچار آسیبهای روانی شدهاند، افرادی که بهعلتِ فشارِ روانپریشی دچارِ مشکلاتِ روحی شدهاند، استعمالکنندگانِ مواد مخدر، و افرادِ دارایِ انواعِ بیماریهای روحی دیگر، از این قبیلاند…