نگاهی بر آنچه در این شماره خواهید خواند
در باب ضرورت ساخت سالن و زیرساخت های بدیهی و ضروری فعالیت مستمر تئاتری
دکتر مجید گیاه چی
پیش از این به موضوع ضرورت پرورش مخاطب تئاتر بهعنوان یکی از اقدامات ضروری برای توسعهی تئاتر (که تحقق آن زمانبر و نیازمند برنامهریزی درازمدت است)، اشاره شد. در این شماره به موضوع ضرورت ساخت سالنهای تخصصی تئاتر، بهعنوان یکی دیگر از ضروریات زیرساختی تئاتر، که نیازمند برنامهریزی میانمدت و درازمدت است، اشاره کرده و توجه داده میشود. در چهار دههی گذشته و پس از پیروزی انقلاب، آموزشعالی، حداقل در ابعاد کمّی آن، دچار تحولی عظیم شد، در حوزهی آموزشعالی تئاتر هم دو دانشکده و مرکز تخصصی فعال آموزشهای عالی تئاتری، تنها در یک شهر (با جذب سالیانه چند ده دانشجو) در سالهای پیش از انقلاب، تبدیل به دهها مرکز، با جذب هزاران دانشجو و فارغالتحصیلی هزاران دانشآموختهی تئاتر شد، تا جاییکه آمارهای سال ۱۳۹۶، نشان میدهد ۹۷ مرکز آموزشعالی در ۴۷ شهر کشور، در ۱۵۴ عنوان-رشته-محل، هر سال ۷۰۹۰ دانشجو در حوزهی تئاتر جذب کردهاند. حالا با این شرایط و تصمیم دولت مبنی بر گسترش کمّی آموزشهای عالی تئاتر، که علاوه بر افزایش حدود ۱۵۰ درصدی جمعیت، متاثر از اقبال و علاقه نسبت به تئاتر هم بود، حداقل انتظار آن بود که فعالیت مستمر تئاتری در این ۴۸ شهر، یا مراکز استانها، یا شهرهایی با بیش از صد یا حالا دویست هزار نفر جمعیت وجود داشته باشد…
تازهها در تئاتر
تحریریه مجله
…فاطمه مدنی سربارانی، با ترجمهی نمایشنامهی «اهل قبور» از حسین کیانی، بهعنوان نفر برگزیدهی موسسهی مترجمان ادبی آمریکا در سال ۲۰۲۱، انتخاب شد. برگزیدگان هر سال موسسهی مترجمان ادبی آمریکا، برندگان بورسیهای هستند که از طرف این موسسه به مترجمان جوان برگزیده اهدا میشود. فاطمه مدنی که دکترای تئاتر آمریکای لاتین از دانشگاه ایالتی آریزونا دارد، با ترجمهای از نمایشنامهی «اهل قبور»، نوشتهی حسین کیانی در این مسابقه شرکت کرده بود. از مدنی که کارشناسیارشد خود را در رشتهی ادبیات نمایشی در دانشگاه تهران بهپایان رسانده است، پیش از این ترجمهی نمایشنامهی «دیوارها و آنتیگونهی خشمگین»، اثر گریسلدا گامبارو، توسط نشر افراز منتشر شده است…
گفتگو با هادی مرزبان، کارگردان تئاتر
رضا آشفته
…از ابتدای همهگیری کرونا در این مملکت گفتهام که نمایش خانگی یا تلهتئاتر خوب هستند. وقتی خود تئاتر را نداریم، بهترین جانشین در این شرایط توجه به تولید تلهتئاتر است و بهترین مکان برای پخش این تلهتئاترها هم تلویزیون است، چون از اساس این کار از وظایفش هم هست. خب اگر تلویزیون تلهتئاتر تولید و پخش نکند، پس اصولا میخواهد برای تئاتر چهکار بکند؟ البته چهار پنج سالی است که انگار مدیران تلویزیون دید خوبی نسبت به تئاتر ندارند. من به همهی آنها ارادت دارم و مخلص همهشان هم هستم، اما حیف که نمیدانم چرا قشنگ به ما نگاه نمیکنند؟ چرا هنوز ما را باور و قبول ندارند؟ و چرا نمیتوانند به قدرت تئاتر پی ببرند و بپذیرند که تئاتر چه کارها میتواند بکند. از ابتدای شیوع کرونا گفتهام که تلویزیون و مرکز هنرهای نمایشی میتوانند مشترکا هفتهای یکی دو تلهتئاتر تولید کنند تا مردم تئاتر ببینند و علاوه بر تامین نیازهای فرهنگی و ضروری مخاطبان، به این وسیله و در این شرایط بحرانی، تئاتریها هم به نانی برسند. الان کسی نیست بپرسد آهای تئاتری، تو که اسمت هم هنرمند است و داری یک خانواده را هم اداره میکنی، تو اصلا از کجا داری زندگی میکنی؟ اصلا میتوانی اجارهخانهات را بدهی؟ اصلا میتوانی نانِ دانهای فلانقدر را بخری؟ … گوشتِ کیلویی فلانقدر اصلا به دهانت میرسد؟ لازم است یک مقدار اینها را باور کنیم. اینطور نیست باور کنیم آنکه دارد روی صحنه نقش یک میلیاردر را بازی میکند، خودش هم میلیاردر است؛ نه ابدا اینطور نیست و ظواهر و منش یا آراستگی هنرمندان نباید باعث دریافتهای غلط از وضعیت آنان باشد. شاید هنرمندی با تمام آراستگی ظاهری حتی نان شبش را هم نداشته باشد. آقایان! لطف کنید ما را باور کنید!..
زیباترین دریا، دریایی است که هنوز در آن نرانده ایم
منصور خلج
…ناظم حکمت، شاعر و نمایشنامهنویس و رماننویسِ بلندآوازهی ترک، در دوران عثمانی دیده به جهان گشود (۱۹۹۲ – ۱۹۶۳). در ۱۶ سالگیاش، با پیروزی متفقین، امپراتوری عثمانی که متحد آلمان بود، دچار فروپاشی و به جمهوری ترکیه تبدیل شد و سرزمینهای زیادی از آن مستقل گردید. از سال ۱۹۳۰ شیوهی نوین نمایشنامهنویسی در ترکیه، ملهم از تئاتر اروپایی، بهمرور شکل گرفت. ناظم حکمت که تا این دوران بهعنوان شاعر شناخته شده بود، در مقام نمایشنامهنویس با بهکارگیری مضامین فرهنگی سرزمینش، شروع به نوشتن نمایشنامه کرد. نمایشنامههای «جمجمه»، «خانهی آن مرحوم»، «فرهاد، شیرین، مهمنهبانو و آب سرچشمهی کوه بیستون» و «یوسف و زلیخا»، آثار دوران نخست نمایشنامهنویسی او محسوب میشوند. نمایشنامههای «طغیان زنان» و «شمشیر داموکلس» در زمرهی آثار سالهای واپسین زندگی اوست…


مجله اینترنتی ویکی تماس
شماره 168 – ویکی تئاتر
نسخه کامل گاهنامه را از اینجا تهیه نمائید
قدم گذاشتن اشتباهی یک پلیس سیاه پوست در مسیر درست
محمدحسن خدایی
…روزگار برای مردی پا به سن گذاشته چون «والتر پاپس واشینگتن» سپری شده است. پلیسی سیاهپوست که پیش از این در حینِ مستی و در کافهای بدنام، هدفِ اصابتِ گلولههایِ یک پلیسِ جوانِ سفیدپوست قرار گرفته و گویا عقیم شده است. با آنکه این روزها پاپس همچنان در آپارتمان درجه یکِ خویش در ریورساید زندگی میکند، اما بعد از مرگِ همسر، آپارتمانی که در آن ساکن است بدل به مکانی در حالِ زوال شده که گویی میانهای با نظم و شورِ زندگانی ندارد. یک دلمردگیِ تمامعیار که هر دم بر ابعادش افزوده میشود و نشانگرِ بیمیلی ساکنانش به زیستن در یک وضعیتِ نرمال است. پاپس که مدتهاست از دستگاه پلیس بازنشسته شده، در پی به نتیجه رساندن شکایتی است که از پلیسِ خطاکارِ سفیدپوست در محاکمِ قضایی گشوده. اینکه هنگامِ شلیک، پلیسِ سفیدپوست، نژادپرستانه بر سیاهپوست بودن پاپس تاکید کرده و شش گلوله را بر نشمینگاه او نشانده و بهنوعی از مردی ساقطش کرده است. عملی مجرمانه که از نظرِ پاپس، نشان از نیتهای نژادپرستانهی سفیدپوستان در قبالِ جامعهی سیاهان دارد و میبایست عقوبتی درخور، شاملِ حالِ پلیس خطاکار شود…
لذت کلی و عمومی ادراک نقد
نصرالله قادری
…افلاطون، بهسبب این تقلیدِ تقلید یا کپیبرداری است که عملِ شاعران و هنرمندان را عبث میداند. و به همین جهت هم آنها را به اتوپیای خود راه نمیدهد. علیرغم آنکه افلاطون، هنرمندان و شاعران را از مدینهی فاضلهی خود اخراج میکند، اما ناچاریم که برای ورود به مدخلِ بحث، از او آغاز کنیم. معضلِ افلاطونی، در آنِ واحد معضلِ فیلسوفِ ماوراءطبیعی و عالمِ اخلاقِ عملی است. نقدِ اخلاقی مخرب و نه مؤثر، عمدتا تحتتاثیر دیدگاه افلاطونی؛ و اصل اساسی برای منتقدانِ نقدِ اخلاقیِ مخرب، محتوای اثر؛ و بر این فرض متکی است که قانونِ تکامل برای هنر و ادبیات، همانندِ قانونِ تکامل برای زندگی است. بنیانِ این نظریه، همان منظرِ افلاطونی است که میگوید: «هنر و ادبیات تنها باید الگوهای خوب را عرضه کند». در نقدِ اخلاقی، ارزشهای اخلاقی، اصل و ملاکِ نقادی است و هر اثری که اصول اخلاقی را رعایت کرده باشد مقبول، و در غیر این صورت مردود است. افلاطون در رسالهی جمهور مینویسد: «دنیایِ زاییدهی حواسِ ما، تصویرِ ناقصی است از مُثُلِ الهی، و هنرمندی که در خلقِ آثارِ هنری از حواسِ خود الهام میگیرد، تصویری مسخشده را از نظامِ الهی عرضه میدارد»….
با مراحل تئاتردرمانی آشنا شویم
منوچهر اکبرلو
…هر جلسهی تئاتر درمانی معمولا چهار مرحلهی جداگانه دارد. در مرحلهی اول اعضای گروه در یک حلقه دور هم جمع میشوند و در مورد موضوعات از پیش تعییننشده با یکدیگر و رییس گروه، گفتوگو میکنند. آنها حوادث مهم زندگی خود را مرور میکنند و در مورد نتایج جلسهی قبل، به بحث میپردازند. این مرحله، محیطی آرام و غیررسمی را بهوجود میآورد تا تجربهی نمایش را آغاز کنند و در کمال آرامش با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. درمانگر به صحبتهای آنها گوش میدهد تا در جلسهی بعد به کنکاش موضوعات مطرحشده بپردازد. مرحلهی دوم، مرحلهی شروع مراسم است. در این مرحله، بیشتر از روشهای صوتی و حرکتی استفاده میشود، شرکتکنندگان موسیقیای را انتخاب میکنند و حرکات ورزشی سادهای را بهعنوان دستگرمی انجام میدهند. اشیای سادهای مثل شال یا کلاه نیز دخیل میشوند، تا تحریک حسی بیشتری را سبب شوند. حرکات بازیگران، شکل اولیهی بیان درونی آنهاست که آغاز شکست موانع و ظهور احساسات است. در مرحلهی سوم، رئیس گروه بحث روی مطلبی خاص را با اعضای گروه آغاز میکند و به این وسیله باعث ارائهی نقطهنظرهای مختلفی از سوی آنان میشود. مثلا سرگروه، واژهای را انتخاب میکند و از شرکتکنندگان میخواهد که آواز یا اصطلاحی معمول با این واژه را نام ببرند…
خرمگس آگورا
سارا رسولی نژاد
سقراط، هنگامیکه به اتهام فاسد کردن جوانان به محاکمه کشیده شد، در دفاع از خویش در دادگاه، خطاب به آتنیان گفت: این شهر مانند اسبی اصیل اما سنگین و فربه است که احتیاج دارد برای اینکه بهراه بیفتد خرمگسی گاهی به او نیش بزند و من همچون آن خرمگس بودهام که نیشکی میزدهام و شما مردم را به اندیشیدن وامیداشتهام و اکنون اگر مردی چون مرا بکشید، بیش از اینکه به من آسیب رسانید، به خود آسیب زدهاید. این را افلاطون در رسالهی آپولوژی (به فارسی: دفاعیه) در شرحی از خطابهی دفاعی سقراط، ثبت کرده است، او را که در آگورایِ شهر پرسه میزد و جوانان را به گفتوگو و تفکر دعوت میکرد، خرمگس نامیدند و آنچه جام شوکران را بهدست سقراط داد، نهفقط نیشهای این خرمگس، که حضورش در میانِ کوچه و بازار و مرکز شهر بود، چه اگر در مدرسه مینشست و شاگردان جوان را به انقلابیترین تحرکها وا میداشت، هنوز هم شهر در آرامش بهسر میبرد و هم خودش…