نگاهی بر آنچه در این شماره خواهید خواند
سرمقاله؛ از که دارم چشم یاری، با که گویم حال خود؟
دکتر مجید گیاه چی
…با پایان جنگ تحمیلی و بهخصوص از ابتدای دههی هفتاد، شهرداری تهران متأثر از فعالیت شهرداری شهرهای پیشرفته، این حقیقت که سادهترین و پیشپاافتادهترین معضلات و مسائل شهری، ریشه در فرهنگ دارد و هر هزینهای برای فرهنگ و هنر، با کاهش معضلات و نارساییهای رفتار شهروندان، میتواند در نهایت صرفهجویانه ارزیابی بشود، را پذیرفت و از نهادی با وظایف صرف خدمات شهری، بهسمت نهادی که علاوه بر جسم و ظاهر، به روح و باطن شهر و شهروندان هم توجه دارد، حرکت کرد و فعالیت در زمینههایی چون توسعهی فضاهای فرهنگی، توسعهی فضاهای سبز و زیباسازی شهر را آغاز کرده، یا گسترش داد و هر اقدامی در شهرداری تهران، ملزم به داشتن یک پیوست فرهنگی شد. اقداماتی که بخش تکمیلی، جداییناپذیر و مکمل خدمات شهری محسوب میشود. اما هرچه به نسبت در حوزههای فعالیت تازهی دیگر، توفیق کسب کرد، در حوزهی فرهنگ و بهخصوص هنر، با توجه به انواع مقاومتها و حساسیتها، ناموفق و حتی گاه شاهد حرکتی قهقرایی بود. دلایل این شکست از حوصلهی این مختصر بیرون است و به این اشاره بسنده میشود که در دیگر حوزهها، تفاوتی عمده مابین سه سطحِ «سیاستِ فرهنگی آرمانی یا مصوب»، «سیاستِ فرهنگی اداری یا محقق»، و «سیاستِ فرهنگی تجربهشده»، یا اصولاً وجود ندارد و یا اندک است، در حالیکه مابین سیاست فرهنگی رسمی و آرمانی، و خواست و باور مردم، شکافی بس عمیق وجود دارد…
تازه ها
تحریریه مجله
…فردوس کاویانی بازیگر و کارگردان برجستهی تئاتر که بهدلیل ابتلا به بیماری پارکینسون در منزل استراحت میکند و البته پیش از شیوع کرونا هم خیلی در محافل هنری حضور نداشت، این روزها در غم از دست دادن برخی دوستان قدیمیاش، مثل پرویز پورحسینی، ناراحت است.آرتین، پسر فردوس کاویانی، میگوید که برخلاف شایعات، پدرش فراموشی و آلزایمر ندارد و در خانهی سالمندان هم نگهداری نمیشود. بلکه فردوس کاویانی در منزل است و بیماری اصلیشان هم فقط پارکینسون است. اگر فراموشی داشتند که این روزها آنقدر غصهی مرحوم پرویز پورحسینی و دیگر دوستان و همکارانشان را نمیخوردند. او همچنین داشتن صفحه و فعالیت در فضای مجازی توسط فردوس کاویانی را بهکل رد کرده، احتمال میدهد برخی بهدنبال سوءاستفاده از محبوبیت وی، هرازگاه در انتخابات سیاسی، با ایجاد صفحات جعلی به نفع این و آن فعالیت میکنند، که چنین فعالیتهایی کمترین ارتباطی با فردوس کاویانی ندارد…
گفتوگو با صدرالدین زاهد
رضا آشفته
…وقتی اجرای آنلاین تئاتر یا آموزشهای تئاتری آنلاین مطرح شد، در ابتدا قبول آن برای اکثر هنرمندان غیرممکن بود. از طریق مجازی میتوان تصویر و صدا را منتقل کرد، اما تئاتر، فضا و مکان است، اینها را چطور میشود انتقال داد. تئاتر احساسی است که روی صحنه در برخورد زنده و مستقیم و بدونواسطه با تماشاگر انتقال داده میشود و هیچ نوار سلولوئیدی و امواج و سیگنالی نیست که بتواند اینها را منتقل کند. فقط میشود صدا و تصویر را منتقل کرد و چندان نمیتوان احساس تماشاگر و فضای ساختهشده توسط گروه، آنچنانکه در تئاتر تحقق پیدا میکند، را منتقل کرد. هیچ تکنولوژی و مدیومی نیست که فضا را منتقل کند و به همین دلیل، اجرای تئاتر آنلاین، ناممکن مینمود. برخی هم میگفتند تئاتر تلویزیونی کارساز است، که آن هم نوعی تئاتر دکوپاژ شده توسط چندین دوربین و بهرهمندی از امکانات و تمهیدات سینمایی نظیر دیزالو و فیداین و فیداوت و … است. نه اینکه مثلاً دوربین را مقابل یک صحنه قرار بدهید و فقط تصویر بگیرید؛ چنین چیزی نیست و کلام و دیالوگها به دور از فاصلهی متعارف در اجرای صحنهای تئاتر و احساس بازیگر است…
غزلِ غزلهای فرهاد؛ در ستایش استاد فرهاد ناظرزاده کرمانی
رضا کوچک زاده
…در زندگی حرفهای من، دو فرهاد بسی تأثیرگذار بودهاند؛ استاد ناظرزاده کرمانی، یکی از آنهاست. آشناییام با نوشتههای ایشان به پیش از سالهای دانشگاه بازمیگردد؛ سالهای آغازین دههی ۱۳۷۰ که علی منتظری رییس مرکز هنرهای نمایشی بود و جایزهی برگزیدگان جشنوارهها، بیشتر کتاب بود. آنزمان تئاتر را با سکه و پول نمیسنجیدند و در برابر هر نوآوری و مهارتی که دیده میشد، کتابی هدیه میدادند، که به رشد بیشتر هنرجویان بینجامد. من دو کتاب از نوشتههای فرهاد ناظرزاده را هدیه گرفته بودم و همین سبب شد که با همهی دشواری، آنها را بخوانم؛ تئاتر سیاهپوستان آمریکایی و ادبیات نمایشی در مصر. نوشتههای این دو کتاب، بسی دور بود از آنچه آن روزها بهنام تئاتر اجرا میشد، یا آنچه من از تئاتر دیده بودم. برای همین چیزی از خواندههایم، درنیافتم. به سال ۱۳۷۴ که برای کارگاهی، بر نمایشنامههای مصری متمرکز بودیم، کمی از ویژگیهای مهم آن کتاب را پیش از دانشگاه دریافتم و ارزش کتابها برایم فزونی گرفت. ولی درستتر این است که سالهای دانشگاه بود که جایگاه آن کتابها، بیشتر برایم روشن شد…


مجله اینترنتی ویکی تماس
شماره 34 – ویکی تئاتر
نسخه کامل گاهنامه را از اینجا تهیه نمائید
در آستانه یک فروپاشی نه چندان باشکوه خانوادگی
محمدحسن خدایی
…محمدرضا عرفانی در مقام نمایشنامهنویس، بهخوبی توانسته تضادهای قبل و بعد انقلاب را از طریق مناسبات یک خانوادهی شمالشهری تهران، بازنمایی کند. زمان نمایش، مربوط است به زمستان ۱۳۶۵ و اوج جنگ ایران با رژیم بعثی عراق. با آنکه حکومت پهلوی، در دههی چهل و پنجاه شمسی، رشد شتابان اقتصادی را از سر میگذراند و حتی در ادبیات سیاسی مقامات امریکا، ایران بهعنوان «جزیرهی ثبات» در دریای طوفانزدهی خاورمیانه معرفی میشد، اما انسداد سیاسی حکومت پهلوی، حتی صدای دولتِ کارتر را درآورده بود. شخصیت متناقضنمای دکتر رکنالدین سراج در دههی شصت، محصول سرکوب دهههای پیش است. اگر بپذیریم که تربیت اشکانِ بیستویک ساله مربوط به هر دو دورهی قبل و بعد از انقلاب است و لاجرم متاثّر از آن، تضاد و کشمکشی که مابین پدر و پسر در اینجا مشاهده میشود هم بهنوعی، بازنماییکنندهی سیاستهای تربیتی هر دو دوره است. بنابراین این تضاد، ریشه در گسستی دارد که تاریخ معاصر ایران با انقلاب ۵۷ تجربه کرد و نظام ارزشی جامعه دستخوش تغییرات گستردهای شد. اشکان از خانوادهای متموّل، ساکن آپارتمانی در منطقهی قلهک تهران است. او امکان این را دارد که در اوج جنگ و سختیهای معیشتی، با دوستان خود، زندگی سرخوشانهای را از سر بگذراند. فراغتی که رنگ و بوی طبقات برخوردار در دههی شصت را دارد. سیگار کشیدن در مقابل سیما، مادر همیشه نگران و حسّاساش، گذراندن شب بیرون از خانه با دوستان دختر و پسر، و تمامی آن چیزهایی که در دههی شصت و در اوج جنگ، عجیب مینمود…
چخوف، کشف ملانکولی شاعرانه پنهان در آدمهای سرگشته در امپرسیونی مه آلود
دکتر طلایه رویائی
…حتی زمانیکه از آن رنج نمیگویند و با تظاهری اغراقآمیز در رفتار و گفتارشان، عمقِ تراژدی زندگیشان، ملودی خود را مینوازد: در این سکوتها، در گفتنها، در نگفتنها، در تلاششان برای رهایی از عشقهای یکجانبه، در شکستی که در همهی ابعاد مناسباتشان، شکوهی تابناک به زندگی ویرانشده یا در معرض ویرانیشان میدهد. بهراستی چطور چخوف در آستانهی انقلابی که میرفت تا جهان روسیه و مناسباتش را دگرگون کند، غمِ پنهان و مستتر در زندگیهای بهظاهر مرفه و بیمسأله را اینچنین جراحی میکند و چون شعری میسراید. صحنهی او، صحنهی مونولوگهای فردیتهای تنها، در لابهلای ظاهرِ دیالوگوار آنهاست و در میان جمعی از تنهایانِ غمزده، بدون احساس خوشبختی… اینگونه است که چخوف را بهخاطر نوشتن نمایشنامههایی كه در آنها فضایی آرام و کند جریان دارد، اما لحظات بهجای آنكه کشدار و ملالآور باشند، محو میشوند و از دست میروند؛ و بیعملی کاراکترها، جای کشمكش دراماتیکشان را میگیرد؛ و گفتوگوهایی که ماهیت گفتوگویی خود را از دست میدهند، و گاه به سمت تکگوییهای شاعرانه میل میکنند؛ میتوان از اولین شاعران صحنه قلمداد کرد…
زاری برآن همه کشته، مویه بر آن همه عاشق
بهروز غریب پور
…در سال ۱۳۳۵ هجری قمری – ۱۲۹۵ شمسی – شرکتی تئاتری بهنام «فرهنگ»، منحل شد و بعضی از افراد آن، شرکت دیگری بهنام «تئاتر ملی» تأسیس کردند که ریاست آن با عبدالکریمخان محققالدوله بود. تئاتر ملی از نظر این شرکت، گروه یا محفل تئاتری، بیشتر پرداختن به ایران باستان بود و نمایشهایی چون کوروس کبیر – کوروش کبیر – یا جمشید را اجرا کرده بودند. ناگفته نماند که اولین نمایش این گروه، «بازرس» گوگول بود، ولی بعدها به نمایشنامههای میهنی روی آوردند. اجرای بازرس گوگول، بهموقع خودش، یک گام بلند در نقد جامعه بود و تماشاگران با قدرت تئاتر یا «کریتیکا»، عنوانی که میرزافتحعلی آخوندزاده به تئاتر اجتماعی داده بود، یا آنچه که میرزاآقا تبریزی و میرزا رضای طباطبائی نائینی و دیگران در مورد تأثیر این هنر گفته و نوشته بودند، آشنا میشدند. محل اجرای نمایشهای این گروه در یک تماشاخانهی بسیار کوچک، با ظرفیت پنجاه نفر، در طبقهی بالای چاپخانهی فاروس بود و بههمین دلیل، این تئاتر بههمین نام معروف شده بود. در همینجا لازم است اشاره کنم که فقط در گراندهتل و سالنی که متعلق به «باقراوف» نامی که اصالتاً از اهالی قفقاز و با مختصات تئاتر حدوداً آشنا بود، سالنی دارای مختصات قابلقبول وجود داشت و در سایر موارد، هر چاردیواری کوچک یا بزرگی را با حداقل امکانات، به سالن تئاتر تبدیل میکردند و تئاتر فاروس هم از این قاعده مستثنی نبود…
شخصیت های غایب بر صحنهی تئاتر
دکتر عطاالله کوپال
چندی پیش دو تن از دانشجویان سابقم از من خواستند که زمینهای برای تحقیق در عرصهی ادبیات نمایشی به آنها معرفی کنم. من هم بر اساس یادداشتهای پژوهشی گذشته، موضوع شخصیتهای غایب (Absent Chararcters) را به آنها پیشنهاد کردم و از آنها خواستم بکوشند بر این اساس مقالهای علمی پژوهشی برای چاپ مهیا کنند و اینک نیز حق انتشار این موضوع را در قالب مقالهی علمی پژوهشی برای آنان محفوظ میدانم و در اینجا فقط مقدمه و درآمدی بر این مبحث میگشایم.در تاریخ ادبیات نمایشی، غالباً با نمایشنامههایی روبهرو میشویم که یکی از شخصیتهای محوری آن غایب است. گاهی نمایشنامه مختصراً دربارهی آن شخصیت گفتوگو میکند و گاهی هم آن شخصیت کلید درک رخدادهای صحنه و موضوع اصلی نمایشنامه است. درامهایی از این دست هم در جهان بسیارند و نمونههای ایرانیِ آن هم کم نیستند. عنصر شخصیت غایب، اساساً یکی از شگردها و فنون ادبیات دراماتیک است که نمایشنامهنویس، آنرا آگاهانه برمیگزیند تا به رویدادها و کنشهای نمایشنامهی خود رنگ ببخشد و علاوه بر این بدینسان، بتواند گونهای شگرف از عنصر تعلیق را نیز به اثر خود اضافه کند. مبحث شخصیت غایب در کنار خود چندین جنبهی تکنیکی دیگر در درام را نیز در بر میگیرد. مثل رخدادهای بیرون از صحنه (Off stage events)، قهرمان یا شخص محوریِ غایب(Absent hero – protagonist)، شخصیتهای نادیدنی (Unseen characters)، شخصیتهای خاموش(Silent characters)، شخصیتها یا راویان گُمنام (Anonymous characters – narrators)، هر یک از این مباحث در نمایشنامههای ایرانی یا غیرایرانی، قابل تحقیق مستقل هستند و بررسی آنها برای درک شگردهای شخصیتپردازی در نمایشنامهنویسی، اهمیت ویژهای دارد…
شبکه های اجتماعی و رسانه های دیجیتال و تغییر شکل در تولید و اجرای تئاتر
دکتر حمیدرضا افشار
…این مقاله دربارهی تأثیر شبکههای اجتماعی و رسانههای دیجیتال و تحولات تکنولوژیک بر شیوههای تولید و اجرای تئاتر است. تکنولوژی، بهصورت گسترده و ناگزیر، جنبههای مختلف زندگی، جامعه، مردم و مناسبات تولید و کار را تحتتأثیر خود قرار داده است. این تغییرات در مناسبات اجتماعی، باعث تغییر در رویکرد و انتظارات بخشی از مخاطبان تئاتر نیز میشود؛ به طوریکه شبکههای اجتماعی و دیجیتال و نوآوریهای تکنولوژیک، هر روز فرصتها و چالشهای جدیدی را برای تئاتر بهوجود میآورند. از یک طرف آنها به تئاتر، رقص، اپرا و موسیقی اجازه میدهند که مخاطبانی در سطوح مختلف اجتماعی به آنها دسترسی داشته باشند و از طرف دیگر، موانع و مشکلات گوناگونی در چگونگی استفاده از این نوآوریهای تکنولوژیک وجود دارد. همچنین دستاندرکاران تولید و اجرای صنعت تئاتر با مشکلات اقتصادی فراوان روبهرو هستند…