نگاهی بر آنچه در این شماره خواهید خواند
دو صد گفته، چون نیم کردار نیست
دکتر مجید گیاه چی
در سرمقالهی هر یک از شمارههای پیشین ویکیتئاتر، به مجموعهای از عوامل مؤثر بر تئاتر، که منجر به قرار گرفتن تئاتر در چنین موقعیت و وضعیتی شده است، اشاره کردیم. در این شماره، به یکی دیگر از این عوامل که ارتباط میان تئاتر و قانون است، اشاره میکنیم. تئاتر، چون بسیاری دیگر موضوعات، بهاشکال متفاوتی متأثر از قوانین تدوینشده است، که میتوانند بهشکل مستقیم یا غیرمستقیم به تئاتر اشاره کرده یا بر آن مؤثر باشند. ثبات و امنیت لازم برای توسعهی تئاتر (که برخلاف تصور بسیاری از زمامداران و افراد ناآشنا با قدرت و توان این هنر، نقشی تعیینکننده در توسعهی پایدار اجتماعی دارد) وابسته به تصویب قوانین لازم، و از سوی دیگر پیگیری و اهتمام برای اجرایی شدن قوانینی است که میتوانند بر سرنوشت تئاتر و دستاندرکاران آن، تأثیرگذار باشند. این موضوع مشتمل بر پیگیریِ تدوین یا اصلاح و نهایتاً اجرای قوانین، در موضوعات مختلفی چون قوانین کار و تأمین اجتماعی و مسائلی چون بهرسمیت شناخته شدن فعالیتهای تئاتری بهعنوان شغل و موضوعات وابسته به آن، چون موضوع پایهای بیمه یا بیمهی بیکاری و ازکارافتادگی، و دیگر حمایتهای لازم در حوزهی تأمین اجتماعی است؛ یا پیگیریِ تدوین یا اصلاح و اجرای قوانین مربوط به انواع سازوکارها، حمایتها و تسهیلات پیشبینیشده برای توسعه و تسهیل فعالیتهای تئاتری، از جمله و مثلاً پیگیری موضوعاتی چون مادهی ۱۷۲ قانون مالیاتهای مستقیم، که وجوه پرداختی بلاعوض برای برخی امور، و از جمله مراکز فرهنگی و هنری را از درآمد مشمول مالیات کسر میکند؛ و یا قوانینی مشابه قانون اجرایینشدهی خرید آثار هنری، که تمامی دستگاهها را ملزم میکند از هنر حمایت کنند و … و البته بهعنوان یک مبنای اولیه، میتوان قوانین مرتبط در دیگر کشورها، در این حوزه را مورد مطالعه و بررسی قرار داد و با بومیسازی و در تناسب با ساختارها و امکانات کشور، پیشنهاداتی تنظیم نمود…
تازه ها در تئاتر
تحریریه مجله
…منیژه محامدی، هنرمند باسابقهی تئاتر از موقعیت تحمیلشده در همهگیری کرونا استفاده کرده و در حال نگارش خاطرات زندگی خود است. او علاوه بر آنکه کتابها و نمایشنامههایی که پیشتر نوشته و ترجمه کرده است را ویرایش و بازنویسی میکند، مشغول نگارش خاطرات زندگیاش است. این خاطرات بر زندگینامه، فعالیتهای تئاتری و در واقع بر زندگی حرفهایاش تمرکز دارد. البته چون همیشه فعالیتهای تئاتری محامدی، در ارتباطی تنگاتنگ با زندگی خانوادگیاش بوده، ناخودآگاه بخشی از این خاطرات به مسایل خانوادگی هم مربوط میشود، ولی در کل تلاش نموده بیشتر بر زندگی حرفهایاش متمرکز شده و همهی اتفاقاتی را که در آن رخ داده، بنویسد. محامدی میگوید: فعلاً که وضعیت برای اجرای تئاتر مناسب نیست، به جز این فعالیتها، در خدمت خانواده هستم و نوهداری میکنم. منیژه محامدی مترجم، کارگردان و مدرس تئاتر، زادهی سال ۱۳۲۳ در تهران و فارغالتحصیل کارشناسیارشد تئاتر از دانشگاه ایالتی کالیفرنیای آمریکاست. اجرای نمایشهایی همچون «سووشون»، «کلفتها»، «پرواز بر فراز آشیانهی فاخته»، «حکومت نظامی»، «مسالهای نیست»، «روز از نو»، «دشمنان جامعهی سالم»، «فالگوش»، «استثنا و قاعده»، «تبعهی دست دوم»، «دادگاه نورنبرگ»، «چشماندازی از پل»، «کوری»، «دایرهی بسته»، «آمادئوس» و … بخشی از کارنامهی هنری اوست. او خود اغلب این نمایشنامهها را ترجمه کرده است. آخرین اجرای صحنهای محامدی، در زمستان سال گذشته، اجرای نمایش «سقوط در کوه مورگان»، نوشتهی آرتور میلر، بود که در تالار قشقایی مجموعهی تئاتر شهر، پیش از پاندمی کرونا، بر روی صحنه رفت…
تا خود را نسوزی، دیگری را نیفروزی
بهروز غریب پور
…خواننده محق است از من بپرسد: در دنیائی که ابزار نوین، جایگزین ابزار کهن شده است، در جهانی که صحنه و هنر تئاتر صدها و هزاران بار دستخوش تغییر شده است، آیا طرح موضوع قداست و حرمت اشیاء، در برپائی خیمهی یک معرکهگیر، بیفایده نیست؟ جواب من روشن است: درست است که چکش و مته و ارهی برقی دیگر مقدس نیستند، اما کسانیکه ارزش این ابزار را درست درک کرده باشند، حقیقتاً در بسیاری از مواقع، این اشیا را چنان دوست دارند و چنان به کارائی آنها در دست نیروهای ماهر باور دارند، که استفادهی نابهجا از آنها را مترادف بیحرمتی به حرفهشان تلقی کرده و این ارج نهادن، درست که معانی قدسی ندارد، اما معانی ارزشی دارد و تا جهان باقیست، قدر دانستن، خواه قدر دانستن شیئی باشد، یا شخص، یا مکان، از خصایل انسانهای فهیم و متعهد است. و اما علم به گذشته، همواره لازم است و تردیدی نیست که به موقع خود مؤثر خواهد بود، والا علم برای علم و تاریخ برای تاریخ، که ممکن است برای کسانی خوشایند هم باشد، موضوع توجه و موردنظر و تأیید این یادداشت نیست و ایمان دارم که نسل جوان قدر چنین نگاه و چنین مکتوباتی را درک میکند. واعظ کاشفی، پس از پرداختن به سایر عناصر، به توصیف اهمیت فرش – زیراندازی که برای نشستن تماشاگران پهن میکردند – و شمع میرسد. فرش را اینگونه وصف میکند: «اگر پرسند که حقیقت فرش انداختن چیست؟ بگوی آنکه فراش، خود را کف پای مردان خدا داند و با خود اندیشد که چنانچه این فرش، در زیر قدم مردان زینت دارد، تن خاکی من هم از غبار رهگذار راهروان عالم حقیقت، زیب و آرامش مییابد. چون این اندیشه کند، همواره در طلب آن باشد که خود را به مردی رساند و نظری از صاحبدلی بیابد.گر ما به گرد دامن مردی نمیرسیمشاید که گرد دامن مردی به ما رسد»…
تئاتر و جادو
بهنام دارابی
…پیشینهی هر دو (تئاتر و جادو) سری دراز دارد. هر دو را متعلق به ایامی میدانند که انسان تمدن را آنطور که بایسته و شایسته باشد، نشناخته بود. هر دو از دل آیین برآمدهاند و از اینرو هر کدام درصدد بودهاند میل غریزی انسان را به تجمع ارضا کنند. در هر کدام محفلی هست که یکی فاعل و دیگری مفعول یا منفعل است. مفعول و منفعل میتوانند غیبی باشند، اما فاعل اغلب اوقات حاضر است. در یکی فاعل بازیگر است و در دیگری جادوگر.جادو و جادوگری بهعنوان فصل مشترک فرهنگ عوام در جوامع و اقوام گوناگون، همواره توجه مردمشناسان و جامعهشناسان و اسطورهشناسان را به خود جلب کرده است. جی.جی.فریزر، جادو را در زمرهی کهنالگوها دستهبندی میکند و برای ساده کردن آن و شناخت انواعش، دو دستهی کلی برای آن قائل میشود: جادوهای همانند (سیمپاتیک) و جادوهای مسری. در جادوی همانند، تمرکز جادوگر بر اتفاقات همسانی است که موجب یکدیگر میشوند. بهعبارتی میتوان گفت نظیر، نظیر را میسازد، یا معلول در پس علت میآید. برای مثال شکارچی فلان قبیلهی سرخپوستی، پیش از شکار، نقش حیوان موردنظرش را روی سلاح یا خاک نقاشی میکند تا مطمئن باشد روز بعد همین حیوان را میزند. یا رسم است در روز عید نوروز، رشتهپلو یا آش رشته میخورند تا گره از زندگیشان در سال پیشرو باز شود. اینطور بهنظر میرسد که یک عمل، احضارکنندهی عمل دیگر است، یا عمل کردن چیزی، عملکرد دیگری را نیز تضمین میکند. همینجا لازم به ذکر است در زبانهای کهن، واژهی جادو و فعل (عمل)، مترادف یکدیگر قرار میگرفتهاند…


مجله اینترنتی ویکی تماس
شماره 53 – ویکی تئاتر
نسخه کامل گاهنامه را از اینجا تهیه نمائید
آنچه نباید در اجرای درست هر تئاتر از یاد برد
صدرالدین زاهد
…سهشنبه اول سپتامبر: «قبل از هر چیز، قبل از هر معرفی و بحثی، کار دستهجمعی بدنی انجام میدهیم. یک ساعت برای آمادگی بدنی اختصاص داده شده است. این یک ساعت، نهتنها برای آمادگی بدنی است؛ بلکه ما را متمرکز میکند و اولین ارتباطها را بین ما بهوجود میآورد. اگر بخواهم بهدرستی از این کار صحبت کنم، باید بگویم این کار ورزش ژیمناستیک نیست، بلکه یک نوع نرمش بدنی است که با ملایمت انجام میشود، کاری است که بدن را در وضعیتی درست قرار میدهد. این کار با شرکت همگان در دایره، انجام میگیرد. سپس بدون وقفه، به بازیها و تمرینات جمعی میپردازیم. قبل از هر چیز، این تمرینات برای زنده نگهداشتن دایرهای است که زدهایم، و ما را نسبت به هستی خود حساس و دقیق میکند. گروه، با هم ریتم یا ضربی را میآفرینند. برای این کار باید گوشها را باز کرد و برای جواب دادن، باید فرز و چابک بود. حرکتی از نفری به نفر دیگر داده میشود و به این ترتیب دایره را طی میکند. حرکتی از چپ میآید، من آنرا به نفر دست راستی خود، واگذار میکنم. سپس حرکتی دیگر میآید. به این حرکات که در دایره میچرخند، آواها و ضربهایی اضافه میشوند. سپس حرکات، اصوات و ضربهای دیگری از جهت مخالف میآیند و تمام اینها در دو جهت دایره، بدون وقفه میچرخند؛ سریع و سریعتر. گاهی دو عمل روی هم میافتند، قاطی میکنیم، دست و پا چلفتی هستیم، قادر نیستیم که دایره را زنده نگه داریم، آمادگی جواب دادن به آنچه که از سمت چپ یا راست میآید را نداریم. بالاخره همهچیز متوقف میشود…
یـزد را به پایتخت نمایشهای آیینی و سنتی ایران تبدیل کنیم
دکتر عطاالله کوپال
شهر یزد دارای قدمتی چند هزار ساله است و یکی از مهمترین جاذبههای گردشگری ایران بهشمار میآید. این شهر در هجدهم تیر ۱۳۶۴، در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شد و جاذبهای بینالمللی پیدا کرد. مکانهای اقامتی در شهر یزد غالباً هتلهایی هستند که قبلاً کاروانسرا بودهاند و دارای حیاط مرکزی هستند. با مختصر تغییراتی، میتوان در این حیاطها، صحنهی نمایش بهپا کرد و با استفاده از تجهیزات «بالانویس»، کاری کرد که مهمانان خارجی نیز بتوانند به راحتی از مضمون نمایشنامهها و محتوای گفتارهای نمایش، باخبر گردند. بسیاری از مکانهای پذیرایی، رستورانها و قهوهخانهها در این شهر، در فضاهای سنتیِ کاروانسراهایی که بازسازی شدهاند، شکل گرفتهاند. در تمام این مکانها و در ساعتهای مناسب، میتوان نمایشهای سنتی را به صحنه برد. حیاط این مکانها اغلب وسعت کافی برای تبدیلشدن به صحنهی نمایشهای سنتی را دارد. در نظر داشته باشیم که این حیاطها اینک در شهر یزد بهصورت سرپوشیده درآمدهاند و از هر نظر قابلمقایسه با فضاهای سنتیِ گذشته هستند که بر روی حوضِ وسط حیاطِ خانهها، تخت مینهادند و بازیگران روی تختها هنرنمایی میکردند. با این تفاوت که حیاطهای امروزی، بسیار بزرگترند و ظرفیتِ نمایشآفرینیِ گستردهتری را دارا هستند و امکان ارائهی نمایش برای جمعیت کثیرتری را فراهم میآورند…
لورکا که با چشمان کودکانه و ایمان به شعر، ماه را خواست…
دکتر طلایه رویائی
…فضای آثار لورکا، فضایی برخاسته از غریزیترین تمناهای انسانی است. آن هم انسان در طبیعیترین شکل خود؛ انسانی با غریزههای قدرتمند که در مقابل سنتها اسیر میشود و ناگاه به آوای غیرقابل مقاومت شور و هیجانهای درون، از تسلط عقل رها شده و این غریزه بالاخره مفری برای آشکار کردن قدرتهای آشوبگر خود پیدا میکند. مثل غریزهی عشق در عروسی خون و خانهی برناردا آلبا و غریزهی مادری در یرما؛ و این تسلیم به غریزه است که نمایشنامه را از واقعگرایی دور میکند. در نمایشنامهی عروسی خون، عروس پس از کشتهشدن داماد و معشوقش بهدست یكدیگر، به مادر داماد، که او را شماتت میکند، میگوید: عروس: من با آن یکی رفتم! … آره رفتم! تو هم همینطور، تو هم اگر جای من بودی جز این نمیکردی! من سوخته بودم، از تو و بیرون. از زخم پوشیده شده بودم. پسر تو، یک چکه آب بود که من ازش چند تا بچه میخواستم و یک تکه زمین و سلامت. اما آن یکی، مثل یک رودخانهی تاریکِ پنهان زیر برگ و خاشاک بود، که فقط زمزمهی تاریک نیزارها و نغمههای زمزمهوارش را بهطرف من میفرستاد. من با پسر تو که خنک، مثل یک بچهی کوچولوی آب بود، میدویدم … و آن یکی صدها صدها، پرندههایی بهطرف من پرواز میداد که از رفتن بازم میداشت و زخمهای سوزان این زن بختبرگشتهی شکسته را، که آتش نوازشش کرده بود، با ورقههای نازک یخش خنک میکرد..
چشماندازهای خاورمیانه ای عشاق آمریکایی
محمدحسن خدایی
…برای مردم آمریکا، جهان پس از یازده سپتامبر، الزامات دیگری را میطلبید. وقتیکه برجهای دوقلو فرو ریخت و بنیادگرایی اسلامی علیه ارزشهای غرب اعلان جنگ کرد، آنگاه که به قلب سرمایهداری نئولیبرال حمله شد، سیاستمداران کاخ سفید فرصت را غنیمت شمرده و تصمیمی پرابهام برای قرن تازه اتخاذ کردنــد. جورج بوش در مقام رییسجمهور آمریکای زخمخورده از القاعده، مقابل دوربینهای تلویزیونی ایستاد و فرا رسیدن جهانی یکسره متفاوت را بشارت داد و با ادبیاتی ملهم از الهیات مسیحی، نبرد خیر و شر را در تمامی کرهی خاکی ترسیم کرد. افغانستان و پس از آن عراق، اهدافی وسوسهکننده و صدالبته در دسترس بودند. حمله به طالبان که با نوعی مشروعیت جهانی همراه شده بود، دولت نئومحافظهکار آمریکا را به این صرافت انداخت که بدون مداخلهی مستقیم نظامی در عراق، نمیتوان خاورمیانهای جدید بهوجود آورد که ارزشهای لیبرالدموکراسی را پاس بدارد و الگویی باشد برای مردمان گرفتار فقر و استبداد خاورمیانه. استعمار نوین با گزارشات دروغین در باب سلاحهای مخرب کشتارجمعی، بار دیگر عزم خویش را جزم کرده بود که سرزمینهای تازه را فتح کرده و نظم نوین جهانی را برپا کند. حمله به عراق، کشوری اشغالشده که نظام سیاسیاش فروپاشیده بود، به سرزمینی گرفتار هرج و مرج دامن زد که توان آنرا نداشت بر پای خویش بایستد و حرکت کند…
تأثیرپذیری تئاتر از رسانه/تکنولوژی – بخش اول
دکتر مهرداد رایانی مخصوص
…میتوان شمار زیادی از این اتفاقات را در شبکههای متفاوت تلویزیونی، ماهوارهای و … هم جستوجو کرد و دید که چگونه با تبلیغاتِ غیرمستقیم، یک نوع میل یا خواسته، شکل گرفته و سپس انتقال و تسرّیِ آن به دیگران فراهم میشود و یا چگونه نگاهها را بهسمت یک نوع زندگی و ارتباط اجتماعی معطوف میکنند (راش، ۱۹۹۹: ۸۰-۹۶). شاهکار این توانمندیها که اخیراً در فضای مجازی در حال بهوقوع پیوستن است، جریان موسوم به «ویکیلیکس» است. این جریان در ظاهر به یک نشتِ خبری ساده اشاره دارد و در باطن، شبکهای پیچیده از ارتباطات صاحبانِ قدرت را نشان میدهد که چگونه با بهکارگیری و نشتِ یک خبر، تحلیل و یا نقد، خواهان آن هستند تا آینده را بنا بر مقتضیاتِ مدِّنظرشان پیش ببرند. هر نشتِ خبری توسط این شرکت، زمینهی اتفاقاتی را فراهم میآورد که با یک جستوجوی ساده، میتوان این پیوستگی و ردّ را پیگیری کرد و تشخیص داد یک فرد در حال تثبیتِ میزانسنِ خود است. این همان کاربری سیاستمدارانهای است که گاه جنبهی انحرافی پیدا میکند و بیراه نیست که آنرا «جنگِ رسانه»ها خواندهاند. باز از همینروست که بهطور مثال روزنامهها که رسانهای نوشتاری محسوب میشوند، بهعنوان یکی از ارکان دموکراسی اطلاق شدهاند. این اطلاق، صرفنظر از گشایشِ بحثهای سیاسی مرتبط و بروزِ نقد و به چالش درآوردن بنیانهای فکری جوامع، تبلورِ بحثهای نظری را که در نتیجهی تعاطی افکار پدید میآیند، نشان میدهد. پُر بیراه نیست که از میان پنج عنصر دموکراسی، روزنامه – و امروزه رسانه – یکی از این الزامات است…
خیزش از تاریخ
احمد حسن زاده
…تاریخ تئاتر، تاریخ انعطاف و تغییر است و البته جستن راهی برای مشارکت بیشتر مردم، برای نشان دادن تحلیلی زیباییشناسانه و گاه زجرآور و همدلانه از آزادی برای عموم. از زمان آغاز عصر نمایش در نهادهای اجتماعی بشری تا بهحال، تئاتر یا راهی برای مشارکت بیشتر مردم کشف کرده و یا راه جدیدی ساخته است. اما نکتهی اصلی، عامل مشارکت است. مشارکت بهعنوان یکی از مهمترین و اساسیترین عناصر مدنی برای رهایی از بنبستهای بشری، خیزشهای درونی انسانی و برداشتن گامهای بزرگِ گونهی انسان بوده است. مثالی میزنم؛ در دِرام، عنصری داریم با عنوان طراحی توطئه (مجموعهٔ درگیریها و موانعی که یکی از شخصیتهای نمایشنامه طراحی میکند تا به نتیجهٔ مورد نظر خود برسد). چطور فکر میکنید اگر به شما بگویم که طراحی توطئه مهمترین عنصر شکلگیری فرهنگ بوده و چگونه میاندیشید اگر به شما بگویم که طراحی توطئه نمایشیترین برساختهی نوع بشر در نهادیترین عنصر روحش است؟ بشر از ابتدا برای بقا و ماندن، باید توطئه طراحی میکرده و پس از طراحی توطئه، باید بارها آنرا تمرین میکرده، دستکم در ذهن باید خودش را در وضعیتی حیاتی مثلاً شکار ماموت، گاو وحشی، بز کوهی و … تجسم و جانمایی میکرده است و این آغاز نمایش است و نیز آغاز فرهنگ…